• ۱۴۰۳ شنبه ۲۶ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3164 -
  • ۱۳۹۳ يکشنبه ۵ بهمن

جشنواره سي و سوم تئاتر فجر در يك نگاه

هنوز حال و هواي جشنواره جاري نيست

رضا آشفته

جشنواره سي و سوم تئاتراز اول بهمن آغاز شده و در شب اول با چند نمايش شروع جذابي داشت. در اين شب دو نمايش مرگ فروشنده كار نادر برهاني مرند و ديده بانان كار محمدرضا خاكي از جذابيت دراماتيك و معنايي برخوردار بود و مي‌توانست حال و هواي مخاطب را دگرگون كند. همچنين در اين شب يك جوان 24 ساله گچساراني با نمايش «كسي دست به عصا توي شكمم راه مي‌رود» شگفتي‌ساز بود. علي شفيعي توانست در نخستين كارش در مقام كارگردان جلوه‌هاي درست كارگرداني را نمايان سازد.
از دو كشور آلمان و فرانسه هم دو نمايش اجرا شد كه هر كدام حس و حال كارهاي دانشگاهي را داشت و شايد هم گروه‌ها دانشجويي باشند. به هر حال نمي‌توانستند در حد اجراهاي حرفه‌اي اين دو كشور داراي تئاتر باشد. كمپلكس اوديسه با نگاهي به اوديسه هومر در يونان باستان نوشته و اجرا شده بود. آلماني‌ها سعي كرده بودند يك جوان را دچار دگرديسي حاصل از مكاشفات يك سفر دور و دراز در دنيا گردانند. در اين نمايش شناخت عارفانه‌اي از انسان بازنمايي مي‌شود.
همچنين نمايش كودك وحشي از فرانسه برداشتي دگرگونه و تحول يافته از كاسپر اثر پيتر هانتكه اتريشي است. متني كه در قرن بيستم و درباره نوجواني در قرن نوزدهم نوشته شده اما در قرن بيست و يكم در فرانسه دچار تحول بنيادين شده كه بشود نوعي دير هم به اين موضوع و كاراكتر شگفت‌انگيز با آن مواجه شد. گروه فرانسوي بر آن بوده تا با يك دراماتورژي نوين از كاسپار شخصيت اميدواركننده‌تري را بيافريند. هدف، تغيير نگاه در آموزش و پرورش افراد است. اگر در كاسپار شخصيت اصلي پس از 16 سال زندگي در زير زمين خانه پدري همچنان دنيا و روابط بين آدمها گنگ و مجهول است، شايد به دليل تعليمات اشتباه و اجباري پس از بيرون آمدن از آن زير زمين باشد كه نمي‌تواند به زبان و بيان معياري كه دربرگيرنده عواطف ناب انساني باشد دست يابد. همين انگيزه‌اي است براي بيزاري از زمين و آدم‌هايش و در غايت هم به دست همان پدر كشته مي‌شود. اما در كودك وحشي اين پسر كه بعدها ويكتور ناميده مي‌شود پس از 11 سال از جنگل‌هاي حوالي پاريس به شهر و نظم نوين آورده مي‌شود اما در اينجا خانم گورت، پيشخدمت دكتر ويلنو نقشي اساسي در سامان گرفتن اين آدم گنگ و رانده شده از اجتماع دارد. او نقش مادر را بازي مي‌كند و همين انگيزه‌اي است كه بشود باورش كرد. به ويكتور با تمام سختي‌ها و لجاجت‌ها فرصت بازيابي خويشتن را داد و به نتيجه هم رسيد. شايد جنس رويارويي با يك آدم دورافتاده از جمع است كه دو نگاه منفي يا مثبت را بر آينده اين فرد تحميل خواهد كرد.

به اتفاق خانواده، يك نمايش رئاليستي
به اتفاق خانواده، نمايشي رئاليستي است و درباره دعواي زن و مرد جواني پيش از شب عروسي است كه منجر به سقط جنين نوزاد يك ماهه مي‌شود و از آن دردناك‌تر اينكه ديگر زن براي هميشه بچه‌دار نخواهد شد. رسول كاهاني ايده مناسبي دارد و نگاهش به مسائل و دغدغه‌هاي اجتماعي بسيار هوشمندانه است. اين گام اساسي حتما در آتيه، كامروايش خواهد كرد اما نياز به بازنگري در پردازش اثر است. نمي‌توان رئاليسم را همين طوري در نظر گرفت. هر مكتب و سبكي سختي‌هاي خاص خود را دارد. يك نويسنده بايد معادلات را به درستي بشناسد كه از پس حل كردن مسائل در اين معادلات برآيد. جبر و آناليزي كه بايد منجر به شگفت‌زدگي مخاطب شود اما شتابزدگي و ندانستن‌ها و عدم شناخت از تكنيك‌ها و شيوه‌هاي بسيار خطرناك خواهد بود. نبايد درباره الي (فيلمي از اصغر فرهادي كه براي بسياري الگوي ساختاري در درام‌نويسي شده است) همين طوري به ديگر آثار نمايشي ما تعميم يابد بلكه بايد دانست كه هر اثر نمايشي فرآيند خاص خود را خواهد داشت. بايد عميق شدن در لحظه لحظه فرآيند نوشتاري و اجرايي اتفاق بيفتد.
سيما تيرانداز، كارگردان نوجويي است كه در هر نمايش راه و شيوه تازه‌اي را تجربه مي‌كند. در نتيجه قابل پيش‌بيني نيست و هميشه هم در حال جابه‌جايي و عوض كردن است. اين هم دليلي است كه او را جست‌وجوگر بدانيم. اگر هم كامروايي در كارش مشهود است نتيجه تلاش بسيار اوست. او در تقديربازان سعي كرده همه روابط را روي صحنه و با برداشتن‌ ديوارها، درها و پنجره‌ها به شكل عرياني آشكار كند. اين همان تفكر چيره كارگرداني است كه از متن به ساختار درست اجرايي مي‌رسد. كشف همين نكات است كه بارز شدن كارگرداني را با يادآوري نمونه عيني شده فرياد مي‌زند. بايد باور كنيم كه كارگرداني همين نكات ريز و جزيي است كه در خود نگاه كلان و كارسازي را به همراه دارد. بازيگران هنوز روي خطوط اجرا سوار نيستند. مسيرهاي حركت تاثيرگذار نيست و گره‌هاي درام و بزنگاه‌هاي روابط هنوز حس و حالت بايد و شايد خود را نيافته است و شايد تك و توكي از اين جمع به مقصد رسيده باشند اما هنوز كل افراد نياز به هماهنگي دارند.
گفت‌وگوي فراريان نوشته محمد زارعي و كار ميلاد شجره نيز برداشتي از متن برتولد برشت بود. نمايشي كه درباره فرار در زمان فاشيسم و به بيان ديگر مهاجرت ناخواسته است. به گونه‌اي در اين متن برشت گزارشي از مهاجرت يك روشنفكر يهودي آلماني‌تبار را نمايان مي‌كند كه مي‌تواند برگرفته از زندگي خود نويسنده هم باشد. اما دو جوان ايراني آن قدر با زبان و بيان زبان شناسانه بازي مي‌كنند كه نتيجه اين بازي با كلمات سرانجامي خوش براي اجراي‌شان نخواهد داشت مگر بازي زيبا و توانمند رضا بهبودي كه اين‌بار نيز حضور پررنگش را در يك شرايط دشوار نمايان مي‌سازد.
بيرون پشت در از ولفگانگ بورشرت آلماني با نگاه فرم زده ايمان اسكندري نمي‌توانست دربرگيرنده فحواي متن اصلي باشد. شايد دراماتورژي نوين چنين اختياري را به كارگردانان مي‌دهد كه هرچه مي‌خواهند انجام دهند و كسي هم نبايد بر آنان خرده بگيرد. اما اين نگاه معطوف به نكات زيبايي هم بود كه معرف كارگرداني جدي و دقيق است اما مي‌شود گفت نوع نگاهش در بازتاب متن بورشرت است كه اين توانمندي را به سرانجام نرسانيده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون