جويندگان طلا در فقر
سيد اكبر ميرجعفري
آقا رضا، آرايشگر اداره ماست. يكبار از او پرسيدم: «راستي اين تيغاي ريش تراشي رو بعد از استفاده كجا ميريزي؟» گفت: «من اين تيغا رو ميريزم داخل يه بطري شيشهاي و درش رو ميبندم. بعدش مياندازمش توي سطل زباله. اگر اين كار رو نكنم شايد اين تيغا دست بچههايي رو كه زباله جمع ميكنند، ببُره.»
نميدانم در كشورهاي پيشرفته زبالهها را چگونه تفكيك ميكنند. جسته و گريخته چيزهايي شنيدهام. مثلا اينكه: در آلمان چند نوع سطل زباله براي چند نوع زباله در نظر گرفتهاند و... در همين تهران هم چند سال پيش شهرداري تصميم گرفت سر هر كوچه و خيابان دو سطل زباله بگذارد؛ يكي براي زباله خشك و ديگري براي زباله تر. اما اين سطلها ديري نپاييدند و امروزه همشهريان محترم زبالههايشان را – از هر نوع – در يك سطل ميريزند. چرا آن طرح متوقف شد؟ نميدانم. شايد صرفه اقتصادي نداشته است.
ديدهام و ديدهايد كه در تهران هم زبالهها تفكيك ميشوند و عمده اين كار را كودكاني انجام ميدهند كه به آنها «كودكان كار» ميگويند. اين كودكان زندگي سحتي دارند؛ آيندهشان نيز مبهم است؛ اما كارشان بسيار با اهميت است: تفكيك زباله! حتما كساني كه زباله را «طلاي كثيف» ناميدهاند، به ارزش زباله پي بردهاند.
اين مقدمه را نوشتم كه بگويم: آقايان مسوول! دستكم به اندازه آقاي رضاي ما به فكر كودكان كار باشيد. شما كه ميدانيد: زباله طلاي كثيف است؛ پس چرا بايد زندگي كساني كه طلا جمعآوري ميكنند، در سختي و محنت باشد؟ پيشنهاد صاحب اين قلم اين است: «ساماندهي كودكاني كه بازوان اصلي تفكيك زباله در شهرند.» توضيح اينكه شهرداري ميتواند تمام كودكاني را كه زندگيشان از راه جمع كردن زباله ميگذرد، ساماندهي كند. براي آنها كلاسهاي آموزشي بگذارد؛ اقسام و انواع اجسام بازيافتي را بشناساند؛ وسايل ايمني در اختيار آنها بگذارد و خدماتي از اين دست. در اين صورت هم زبالهها (بخوانيد: طلاها) به درستي تفكيك ميشوند، هم اين كودكان بهتر ميتوانند به آينده بينديشند. شهرداري حتي ميتواند براي اين كودكان شرايط ادامه تحصيل را فراهم كند تا اين كودكان به ارتقاي موقعيت اجتماعي خود اميدوار باشند.