نيكوكاري و چشمهاي خالي از شادي
محمدصادق جنانصفت
اين مرد مهرباني كه حالا روبهروي كودكان مبتلا به سرطان در بيمارستان موسسه خيريه محك نشسته و با آنها حرف ميزند از اهالي مصر است.
او كارمند عاليرتبه و مدير منطقهاي يك شركت بزرگ مواد غذايي در جهان است كه براي بررسي فعاليتهاي آن شركت به تهران آمده. چند قدم آن سوتر مرد خوشلبخند و شادي از ايتالياست كه او هم از مديران همان شركت بزرگ توليد مواد غذايي است كه در ايران فعاليت
دارد.
اين دو نفر گروهي از مديران جوان ايراني را همراهي ميكردند و از من نيز دعوت كرده بودند در نشست اين مديران با هيات امناي موسسه خيريه محك باشم. چشمهاي تيزبين مدير مصري و مدير ايتاليايي مثل من به مادران كودكان سرطاني بود كه مشخص بود شادي از رخسارشان سالهاست رخت بربسته و چشمهايشان جز اندوه چيزي را
بازتاب نميداد.
اين مديران و هيات امناي محك كه اكثريت آنها را ايرانيان سالخورده اما با انگيزههاي نيرومند تشكيل ميدهند، گفتوگو كردند تا راهي براي استفاده از دانش گسترده اين شركت توليدكننده كه 150 سال عمر دارد و در دهها كشور جهان براي كودكان و افراد بيمار غذا توليد ميكند، براي درمان و خرسندي كودكان ايراني
پيدا شود.
آنچه اين گروه را دور هم جمع كرده بود علاوه بر انصاف، مدارا، مهرباني، احساس مسووليت نسبت به بشر و انسان، يك چيز ديگر هم بود: تجارت و صلح و
سازگاري.
آن شركت غول پيكر جهاني از تجارت و دانش و غذا سودي ميبرد و بخشي از سودش را براي كودكان سرطاني ايراني هزينه ميكند. اين آيا مشكلي براي فردي يا نهادي پديدار كرده است؟ به نظرم ميرسد اين داستان از «الف» تا «ي» آن خير، نيكوكاري و مهرباني است و اگر اين نگاه در دنيا استيلا يابد و نگاه ناسازگار از انديشه و عمل حاكمان پاك شود، ميتوان اميدوار بود كه سازش و دوستي
رونق يابد.