كنار هم باشيم كوه هم جابهجا ميكنيم
انتقاد از مردمي كه اين روزها از ترس كم شدن كالاهاي اساسي قفسههاي فروشگاه را خالي ميكنند نقل بسياري از محافل و مجالس شده است. اما گروهي از كاربران شبكههاي اجتماعي تصميم گرفتهاند به جاي انتقاد و نصيحت، آستين بالا بزنند و تجربههايشان از كساني كه تن به اين چرخه احتكار و اضطراب ندادهاند را منتشر كنند. اهالي توييتر فارسي هشتگ «مردم براي مردم» را راه انداختهاند و از تجربههاي خود در اين هشتگ مينويسند. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين نوشتهها است:
«بعد از تايم كاري چند ساعتي وقت ميذارم و همشهريها رو جابهجا ميكنم. كار زيادي نيست فقط ميخوام در اين شرايط بدِ اقتصادي كنار مردم خوبمون باشم و باري هر چند كوچيك از دوششون بردارم. احساس خيلي خوبيه...»، «با يه مغازهدار آشنا شدم كه كلي پوشك از تو انبارش بيرون آورده بود و داشت ميفروخت، ماي بيبي با قيمت ۱۰۵۰۰ تومان، ازش پرسيدم مگه گرون نشده؟ گفت من خريد قديم دارم، از انصاف به دوره حالا كه مردم تو مضيقه هستند من سوءاستفاده كنم براي سود بيشتر...»، «با كمك جمعي ازدانشجويان پزشكي و دندانپزشكي و رتبههاي برتر رشتههاي انساني و رياضي گروهي تشكيل داديم براي مشاوره تحصيلي به دانشآموزان مستعد و بيبضاعت كنكوري؛ اگر شما هم خواهان شركت دراين گروه هستين و يا دانشآموزي با اين شرايط ميشناسين لطفا به ما معرفي كنين»، «من نبودم ولي يادمه محال بود قديم يه غذاي بودار پخته بشه و اون رو به همسايه ندن. آره قديمها مردم خيلي هواي هم رو داشتند. الان كه حقوقها پايين اومده با هم مهربان باشيم»، «كار خوب هيات ميبد يزد؛ به جاي اسراف هزينهها صرف درمان بيماران صعبالعلاج و تهيه جهيزيه ميشه»، «بچگيام و زماني كه تهران گازكشي نبود، تو چهارراه ابوسعيد يه نفتفروشي بود كه زمستونا با مادرم از ساعت 5 و 6 صبح ميرفتيم تو صف تا نفت بهمون برسه. شب به شب تمام همسايهها در خونه هم رو ميزدن تا ببينن يه وقت كسي تو سرماي سگكش اون روزا بي نفت نمونده باشه.»، «هر چه تاريخ را ميخوانم بيشتر ميدانم كه تغيير بايد از خودمان شروع شود تا اين دور باطل و تكراري به روندي رو به رشد تبديل شود. تغيير يعني از خودمان آغاز كنيم. مردم كنار مردم يعني از امروز در هر اقدامي برادر و خواهر هموطنم را هم در نظر بگيرم و منفعت جمعي را به نفع فردي ترجيح دهم»، «بياييم يك بار براي هميشه، نخواهيم ديگي كه براي ما نميجوشه سر سگ توش بجوشه. »، «گفت حتما پوشك بخر گفتم بذار كسايي كه نياز دارند بخرند وقتي بچهام متولد شد مثل ساير پدر و مادرها، يا همه ميخريم يا قحطي اومده و نميخريم»، «مادر من براي كاهش مصرف و صرفهجويي آب حاصل از شستشو را با لگن جمع ميكنه و براي آبياري درختان وسبزيجات حياط استفاده ميكنه سخت است ولي ممكن...»، «شايد باورتون نشه اما لطفا يه سر به خيابان ميرزايشيرازي بزنيد. يه شيرينيفروشي هست كه صاحب اون مغازه ارمني است. از يك شكلات دو نمونه دارد يكي خريد قديم و ديگري خريد جديد كه قيمتها متفاوت است از اين نوع كاسبها كم نداريم و شما هم ميتواني مثل او باشي.»، «صبحم رو ساخت. نون سنگكي سر خيابان بهشت يه تخته وايت برد گذاشته و نصفش كرده بود. يه سمتش نوشته بود نياز نداري مهره بزار/ نياز داري مهره بردار و نان بگير »، «با خواهرم رفته بوديم پلاستيكفروشي محدوده شميران نو؛ دو رديف پادري تو مغازه كنار همديگه چيده شده بود، خواهرم يه پادري برداشت رفت حساب كنه فروشنده گفت از اون يكي رديف بردارين خريد قبله و ارزونتره هر دو رديف يه مدل و طرح و جنس بودند. فروشنده حلالخور بود.»