• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4222 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۰ آبان

پزشك به بيمار دروغ نمي‌گويد، مگر...

احمد پورنجاتي

اگر از من به عنوان يكي از شهروندان ايراني بپرسند كه: مهم‌ترين و خطرناك‌ترين گرفتاري كشور در حال حاضر چيست؟ پاسخ مي‌دهم: فراواني موريانه و موش! تعجب مي‌كنيد؟ كافي است اندكي به سازوكار و ترفندهاي زيستي و رشد پنهانكارانه و ويرانگر اين دو حيوان موذي و آب زيركاه توجه كنيد. صداي پاي موريانه‌ها را غافلگيرانه هنگامي مي‌شنوي كه معمولا كار از كار گذشته و در و پيكر صندوقخانه به كلي پوك و بي‌تمكين شده و چه بسا به تلنگري فرو خواهد افتاد. موش‌ها كه از موريانه‌ها نيز حسابگر‌تر و حريص‌تر و بي‌مروت‌ترند. ناگهان چشم باز مي‌كني و مي‌بيني كه انبان گندم را به كلي بالا كشيده‌اند. متد مشترك و مشابه هر دو، موريانه‌ها و موش‌ها، روزنه‌يابي و ريزكاري و پر حوصلگي و تلاش بي‌سرو صدا براي نفوذ به قلمرو طعمه و دزديدن و جويدن و قورت دادن آن است. تاريكي براي هر دو آنان خوش‌اقبالي بزرگي‌ است. البته موريانه‌ها بيش از موش‌ها، شبكه‌اي و سازمان يافته كار مي‌كنند.

اكنون به شيوه رمان‌نويسان متد سيال ذهن مي‌برم‌تان به دوران دولت اصلاحات. در يكي از جلسه‌هاي مشاوره جمعي كه گاهي در حضور رييس‌جمهوري محترم براي هم‌انديشي پيرامون موضوعات و چالش‌هاي گوناگون آن روزها تشكيل مي‌شد، ساز فالش و ناكوكي زدم. گفتم: به نظر من، گرچه محور اصلي شعارها و برنامه‌هاي دولت شما، توسعه سياسي و رشد جامعه مدني و حاكميت قانون است اما پيشنهادم اين است كه يكي از مهم‌ترين اولويت‌هاي دولت خود را «مبارزه با فساد» اعلام كنيد و به گونه‌اي جدي و سازمان‌يافته و هدفمند به ريشه‌كني اين بلاي ويرانگر و خزنده در كالبد اداره كشور بپردازيد. تاكيدم بر اين بود كه نشانه‌هاي آشكار و نگران‌كننده‌اي از عادي شدن و حتي اعتياد به فساد و ويژه‌خواري در لايه‌هاي گوناگون بخش‌هاي اداري كشور وجود دارد كه حتي از چشم مردم عادي جامعه نيز پنهان نيست. نخستين قرباني ادامه اين روند خزنده و بي‌اعتنايي به آن اعتماد مردم به مجموعه حاكميت به ‌ويژه دولت است. موريانه فساد، خوره اعتماد ملت- دولت است. پيشنهاد كردم كه دولت، يعني دستگاه اجرايي كشور، از خودش آغاز كند كه راه براي ورود به نهادهاي ديگر نيز هموار شود. البته جز يكي دو نفر، ديگران انگاري موضوع را چندان مهم و اولويت‌دار ندانستند. يكي از حاضران كه به‌ شدت مخالفت كرد، استدلالش اين بود كه پيشنهاد فلاني تنها نتيجه‌اش خودزني دولت مي‌شود و بهانه فراهم مي‌كند براي رقيبان كه هر روز مديران دولتي را دراز كنند!

ناخودآگاه ياد اين چند بيت از مثنوي مولوي افتادم:

ما در اين انبار، گندم مي‌كنيم

گندم جمع آمده، گم مي‌كنيم

مي نينديشيم آخر ما به هوش

كين خلل در گندم است از مكر موش

موش، تا انبار ما حفره زده ست

وز فنش انبار ما ويران شده ست

اول ‌اي جان، دفع شر موش كن

وانگهان در جمع گندم جوش كن

گرنه موشي دزد در انبار ماست

گندم اعمال چل ساله كجاست؟

دولت اصلاحات، آغاز فصل رونق فساد نبود، از قضا كم‌ترين گشاد بازي‌هاي رانتي و بيشترين مراقبت‌ها را داشت. اما مي‌توانست و چه خوب و بهنگام مي‌بود اگر آغاز فصل مبارزه بنيادين با سرچشمه‌ها و سازوكارهاي هژموني پنهاني موريانه‌ها و موش‌هاي در حال تكثير باشد.

جالب است كه چرخ روزگار چنان چرخيد كه چندي بعد كسي با شعار دهان پركن مبارزه با مافياي قدرت و ثروت به رياست‌جمهوري رسيد. دوره‌اي را در سرگذشت ايران و ايراني رقم زد كه واژه‌هاي: رانت و فساد و بي‌قانوني، ناتوان و رو سفيد و معاف شدند از كشيدن بار رسوايي آنچه رخ داد. اينك موريانه‌ها و موش‌ها(و به تعبير دقيقي كه لابد شنيده‌ايد)، «اژدهاي هفت سر» شده‌اند. فساد با هر پسوندي- ساختاري يا سيستماتيك يا اليگارشيك يا هر نام و عنوان كمرنگ يا پر‌رنگ- واقعيت از پرده برون افتاده‌اي است كه متاسفانه بخش‌هاي قابل توجهي از كالبدمان را اشغال كرده است.

بسيار جان سخت و سمج و لغزنده. انكار، فروكاستن از ابعاد و ارتفاع و عمق فاجعه يا توجيه و ماله‌كشي آن نه تنها چاره‌ساز نيست بلكه چه ‌بسا همچون سپر حفاظتي موريانه‌ها و موش‌ها مي‌شود. لاپوشاني يا كوچك‌نمايي فساد نه تنها از دلشوره و بي‌اعتمادي افكار عمومي نمي‌كاهد بلكه دامنه‌اش را تا ناكجاهاي فراواقعيت و پذيرش هر شايعه و دروغ نيز گسترش مي‌دهد. هيچ چاره‌اي جز پذيرش واقعيت با همه تلخي و ناگواري‌اش نيست: واقعيت وجود فساد. پزشك به اتكاي وجدان و اخلاق حرفه‌اي‌اش، تشخيص خود را بي‌پنهانكاري به بيمار يا همراه او مي‌گويد. عفونت گسترده را كه نمي‌تواند، يك سرماخوردگي ساده معرفي كند. اگر چنين كند، طرح درمان و نسخه دارويي و جراحي‌اش را چه خواهد كرد؟ با دستگاه بخور و قرص مسكن
و تجويز شلغم؟!

مي‌دانم كه ريشه‌كني فساد، چيزي شبيه گذر از هفت‌خوان رستم است و ماجراهايش. مي‌دانم كه نياز به اراده‌اي سياسي و سياستي پاكيزه دارد و كارگزاراني وارسته و نفوذ‌ناپذير.

مي‌دانم كه ششدانگ ارگانيسم بي‌استثنا بايد خودش را در اختيار پاكسازي قرار دهد. مي‌دانم كه همچون درمان يك بيماري جدي پروتكل ويژه‌اي مي‌خواهد شامل روش‌هاي درماني ويژه. دردناك است و فرسايشي و زمان‌بر. اما به هر حال اگر قرار بر اين است كه به جولان موريانه‌ها و موش‌ها پايان داده شود، راهي جز اين به نظر نمي‌رسد.

پزشك به بيمار، دروغ نمي‌گويد، نوع بيماري را از او پنهان نمي‌كند، مگر اينكه به كلي از درمان او نوميد شده باشد و نخواهد او را تا لحظه مرگي كه در پيش است، برنجاند. چنين مباد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون