پيششرطهاي بازآفريني
رضا ناصري
معمولا هر چند وقت يك بار يكي از اصطلاحات علمي كه بار آكادميك دارد و از سوي مجامع علمي دنيا پژوهشهاي مختلفي دربارهاش انجام شده بر سر زبانها ميافتد و به جايي هم نميرسد. «بازآفريني شهري» يكي از اصطلاحاتي است كه در چند سال اخير وارد ادبيات مديريتي كشور شده و درباره آن زياد سخن گفته ميشود بيآنكه فهم دقيق و چارچوبمندي درباره آن وجود داشته باشد. بازآفريني شهري مفهومي گسترده و چند بعدي است. اگر «افزايش كيفيت زندگي» را به عنوان مهمترين هدف بازآفريني شهري به حساب آوريم، آن وقت دست يافتن به چنين هدفي نيازمند رعايت اصول بازآفريني است. وقتي اقتصاد و حيات اجتماعي يك منطقه شهري رو به افول بگذارد و آن منطقه قدرت بازسازي اقتصادي و اجتماعي خودش را از دست بدهد، ميتوان از با استفاده از برنامه بازآفريني شهري كمك كرد آن منطقه دوباره حيات خودش را بازيابد و روي پاي خودش بايستد. انجام چنين كاري ساده به نظر ميرسد اما در واقع چنين نيست. بازآفريني شهري رويكردي است كه بايد گام به گام اتفاق بيفتد و به قول معروف اين كار حوصله ميخواهد. اصول بازآفريني شهري به ما ميگويد بافت شهري ساخته شده از يك سري كالبد و فيزيك نيست و مسائل ديگري هم در آن تاثير دارد. وجود ساختمانهاي شيك و نوساز نميتواند متضمن حيات اجتماعي و اقتصادي يك منطقه شهري باشد و صرفا با كار كالبدي موفق نميشويم. قبلا هم در كشور اجراي طرحهاي كالبدي را تجربه كردهايم اما چون به بقيه اجزا بيتوجه بودهايم اين طرحها ناكام ماندهاند. براي پيشگيري از تكرار تجربههاي ناموفق گذشته بايد مجريان اين طرح حوصله به خرج دهند و با شناخت مسائل هر منطقه نسخهاي ويژه براي همان منطقه بپيچند. اينكه چند شركت مهندس مشاور بزرگ كه قبلا هم طرف قرارداد دولت بودهاند...
در دفاتر كارشان بنشينند و بدون شنيدن صداي ذينفعان همان نسخههاي قبليشان را براي ساير مناطق تكثير كنند راه به جايي نميبرد. مجريان طرح بايد با استقرار در پايگاههاي محلي ويژگيهاي حقوقي، اقتصادي، اجتماعي و... را شناسايي و استخراج كنند. جلب اعتماد مردم ساكن در اين مناطق در موفقيت يا عدم موفقيت طرح بسيار موثر است. در صورت جلب اعتماد آن وقت ميتوان اولويتهاي آنان را در دستور كار قرار داد و سپس به اجراي پروژههاي بزرگتر فكر كرد. مثلا ممكن است مردم يك منطقه شهري قبل از هر چيز به يك ايستگاه پليس احساس نياز كنند، تامين اين نياز بايد در اولويت باشد. در اين صورت قدم به قدم زمينه فعاليتهاي عمراني بزرگتر هم ايجاد ميشود. شايد در چنين فرآيندي دستكاري كالبدي و حتي خرج كردن پول هم آنقدر مهم نباشد و بتوان با هزينههاي معقول به هدف افزايش كيفيت زندگي در محلهها دست يافت. در غير اين صورت اجراي پروژههاي صرفا عمراني را ميتوان «نوسازي» نام نهاد و نه بازآفريني شهري.