پرهيز ازجوسازي و بزرگنمايي
رضا مختاري اصفهاني
در سالگرد قيام سيام تير 1331 كه يادآور حمايت مردمي به رهبري آيتالله كاشاني از محمد مصدق است، خبري در فضاي رسانهاي ايران پيچيد؛ اسناد مصدق و كاشاني در آتشسوزي ميدان حسنآباد سوختند. اين خبر بر صفحه اول برخي روزنامهها نشست و مباحث گوناگوني را موجب شد. شائبهاي به وجود آمد كه اين اسناد جزو اسنادي بودهاند كه ميتوانستند گرههايي از تاريخ نهضت ملي و رهبر آن، مصدق و روابط او با آيتالله كاشاني بگشايند. سوختن وصيتنامه مصدق در اين آتشسوزي نشاني و رد مهمي از اين اسناد بود كه اين سوال را در اذهان عمومي ايجاد كرد كه گويا تنها نسخه وصيتنامه مصدق طعمه حريق شد و بخشي از شخصيت رهبر ملي ايرانيان براي هميشه خاكستر شد. اين خبر در حكم خاكستر شدن آرزوها و آمال مردماني بود كه در روياهايشان در جستوجوي مقصر و خائني به ميراث و غرور مليشان هستند. آنچه در اين ميان مغفول ماند اينكه اسناد مذكور در دفترخانه شماره 39 تهران چه ميكردهاند و درجه اهميت و ويژگي آنها چه بوده است. گويي عليرضا پناهي، سردفتر اين دفترخانه در پي اهميت و قدمت اسناد دفترخانه خود و بيتوجهي مسوولان امر به هشدارهاي او براي حفظ دفاتر اين دفترخانه بود. خبرنگاران و بازنشردهندگان خبر هم گويا در انديشه همزماني اين اتفاق با سالگرد سي تير 1331 بودند. در روزي كه اتحاد مصدق و كاشاني نهاد سلطنت را به عقبنشيني واداشت، اسناد اين دو نفر تبديل به خاكستر شد. در حالي كه اندك دقت نشان ميداد، آنچه به عنوان وصيتنامه مصدق در آتش سوخت، تنها نسخهاي از اين وصيتنامه بوده كه ثبت محضري شده است. نسخه اصلي آن نزد خانواده بوده كه منتشر شده است. اين نسخه در حكم همان «ثبت با سند برابر است» بوده است.
بنابراين ناگفتهاي از وصاياي مصدق در پيشگاه ملت و تاريخ باقي نمانده است. آنچه از دفاتر اين دفترخانه خاكستر شده، بر اساس تجربه مواردي از نقل و انتقالات ملكي و مالي است كه در اين دفاتر ثبت شده است. درجه اهميت آنها را هم نبايد تنها به قدمت و سوابقشان سنجيد. دفاتر ثبتي دفاتر اسناد رسمي در دوره مدرن كه با اصلاحات قضايي علياكبر داور آغاز شد، متفاوت از اسناد محاكم شرع در پيش از اين است كه حاوي اطلاعات اقتصادي و اجتماعي متنوعي بودند. متاسفانه توجه نشد كه دفاتر دفترخانهها تنها نشانهاي از ثبت اسناد هستند و با مكاتبات شخصي در تكنسخه بودن متفاوتند. حتي اكثر مكاتبات دولتي به جهت رونوشتهايي كه دارند، نسخههاي متعددي از آنها در مراكز مختلف دولتي وجود دارد. آتشسوزي ميدان حسنآباد و سوختن اسناد و دفاتر دفترخانه شماره 39 اگرچه تاسفآور است، اما در تنظيم خبر آن بزرگنمايي و عدمدقت موجب شائبهها و تفسيرهاي ناصواب شد. اسنادي كه در تيرماه 1398 در ميدان حسنآباد به آتش غفلت سوختند، در برابر اسنادي كه در مردادماه 1332 به آتش عمد و دشمني سوختند، ناچيز است. گزارش بايگان دفتر نخستوزير به فضلالله زاهدي پس از كودتاي 28 مرداد حكايت از آن دارد؛ بخش مهمي از اسناد دولت مصدق كه در خانهاش به عنوان دفتر كار او نگهداري ميشد، در حمله به خانهاش مفقود يا خاكستر شد. بخشي از اين اسناد مربوط به مذاكرات مصدق با امريكاييها براي ميانجيگري در قضيه نفت بود. اين آتشسوزي عمدي موجب شد امروزه ما از روايت ايراني اين مذاكرات محروم بمانيم. نكته آخر آنكه جامعه رسانهاي در اين فضاي هياهو نبايد دچار جوسازيها و بزرگنماييها بشود و دقت و صحت را فداي اين فضا كند.