تحولات امنيتي خليج فارس
سينا آذرگشسب
رويكرد دولت ترامپ در نظام بينالملل بازگشت به دكترين نگاه به درون بر اساس ديدگاههاي مليگرايانه بنيان گذاشته شده است؛ سياستي كه توسط دولت او بارها به صراحت به عنوان بخشي از رويكرد جديد امريكا در دوره تصدياش بر كرسي رياستجمهوري عنوان شده است. مشخصه اصلي اين رويكرد نگاه هژموني بر پديدههاي سياسي از طريق امنيتيسازي تهديدهاي موجود به منظور مقابله تهديدات جهاني است. بر اين اساس ميتوان رويكرد جديد دولت ترامپ را در تحولات اخير خليج فارس مبتني بر امنيتيسازي فضاي منطقه از طريق ايجاد يك ساختار امنيتي در خليج فارس دانست. به طور خلاصه ميتوان فرآيند امنيتي شدن در خاورميانه را در بازه زماني بعد از جنگ جهاني دوم يعني بين سالهاي 1945 تا 1948 زماني كه دولتهاي خاورميانه به دنبال موجي از تحولات استعمارزدايي به استقلال سياسي دست يافتند، دانست. در پي اين تحولات 3 زيرمجموعه امنيتي در خاورميانه شكل گرفت. اين 3 مجموعه عبارت بودند از مجموعه خليج فارس، مجموعه شامات و مجموعه مغرب، ساب سيستم خليج فارس از 1971 يعني زماني كه بريتانيا از خليج فارس خارج شد، شكل وجودي به خود گرفت كه در اين مجموعه سهگانه ايران، عراق و كشورهاي حوزه خليج فارس به رهبري عربستان سعودي محور اين رقابتها بودند. به وجود آمدن شوراي همكاري خليج فارس با رويكرد مقابله با ايران و عراق در سال 1981 واكنش آشكار كشورهاي حوزه خليج فارس در برابر تهديد ايران و عراق طي آن سالها بود كه بعد از گذشت سالها و سقوط صدام، رقابتهاي منطقهاي بين ايران و كشورهاي حوزه خليج فارس با قوت بيشتر دامنه و ابعاد گوناگوني به خود گرفت. در اين رقابتها، رويكرد قدرتهاي بزرگ به عنوان همپيمانان اصلي اين كشورها در منطقه باعث شد تا يك سيستم چند قطبي و متنوع بر فضاي امنيتي منطقه حاكم شود كه برخي از بازيگران اين سيستم در داخل و برخي ديگر در خارج از منطقه بودند كه از قضا منافع بسيار و حياتياي در حوزه خليج فارس داشتند لذا رقابتهاي منطقهاي به شدت تحت تاثير وجود نيروهاي متضاد به شكل يك رويكرد موازنه قوا به تحولات حوزه سياست منطقهاي شكل داد.
در پي تحولات اخير و توقيف نفكشهاي ايراني و انگليسي رويكرد قدرتهاي بزرگ در منطقه به پديدههاي امنيتي در خاورميانه و خليج فارس، بازگشت به اصول نئورئاليسم و ايجاد فضاي امنيتي به بهانه تامين منافع حياتي خود در منطقه معطوف شده است. در همين راستا دو اقدام اساسي از سوي كشورهاي اروپايي به خصوص امريكا در دستور كار سياست خارجي اين كشورها مد نظر قرا گرفته است، اول پروژه امنيتيسازي منطقه به منظور تامين خطوط انتقال انرژي و دوم هژمونگرايي به منظور تثبيت شرايط مطلوب خود در منطقه خاورميانه و خليج فارس. دستور كار هر دو اين اقدامات در تبيين و اجرايي كردن يك سيستم نوين امنيتي در منطقه از مهمترين چالشهاي پيش روي امريكا و همپيمانان آنها در منطقه تلقي ميشود چراكه تشكيل ساختارهاي امنيتي اولا نيازمند اقناع عمومي كشورها براي پيوستن به اين ائتلاف است ثانيا ايده قطبش براي اينكه بتواند سيستمي را تعريف و اجرايي كند، نيازمند تركيب قابليتهاي مادي و معنوي در اين سيستم است كه از سوي ساير بازيگران به رسميت شناخته شود. معمولا شكلگيري چنين فرآيندي زمانبر است و ميتواند با چالشهاي متعددي رو به رو شود. يكي از چالشها به نوع ساختار شكل گرفته بستگي دارد اينكه آيا اين سيستم يك سيستم باز است يا يك سيستم بسته زيرا در سيستمهاي باز معمولا علاوه بر كندي در فرآيند ائتلافسازي ممكن است به دليل متغير بودن ائتلافها سيستم دچار اختلال و منجر به پديد آمدن تحولات عميق ساختاري و حتي دور شدن از اهداف اصلي ائتلافسازي يا شكست كل پروژه امنيتي در منطقه شود. تشكيل يك سيستم امنيتي با هدف موازنه قوا در يك نظام چند قطبي حتيالمقدور نيازمند حضور چند قدرت بزرگ جهاني به منظور حفظ وحدت سياسي در درون سيستم و نظام جهاني است كه خود اين امر تا زماني كه تهديد مشتركي براي همه بازيگران قدرتمند در نظام بينالملل حس نشود، تشكيل آن در سطح جهاني عملا كاري بس دشوار خواهد بود. هر چند اين بدان معنا نيست كه پروژه تشكيل ساختارهاي جديد امنيتي به كناري نهاده خواهد شد بلكه مستلزم گذر زمان و درك مشترك از تهديدهاي مشترك خواهد بود. در زماني كه ايران به عنوان يك كشور مورد هدف فضاسازيهاي امنيتي قدرتهاي بزرگ در منطقه قرار گرفته، ميتواند با توجه به نوع تعريف سيستمهاي امنيتي، رفتار و موضع خود را بر اساس ساختار نوين در حال شكلگيري تعريف كند و از ضعفهاي پيش روي سيستم به عنوان فرصتي براي كاهش فشارها و خارج كردن خود از زير فشار پروژه امنيتيسازي در منطقه بهرهبرداريهاي لازم را بنمايد. حال بايد ديد در تعريف سيستم جديد آيا ائتلافسازي در چارچوب سيستم باز قرا خواهد گرفت يا يك سيستم بسته. با توجه به صحبتهاي روزهاي اخير وزير خارجه امريكا مبني بر دعوت از بيش از 60 كشور براي حضور در يك ائتلاف منطقهاي به نظر ميرسد، نوع سيستمي كه در حال شكلگيري در منطقه است يك سيستم باز تعريف شده باشد. بنابراين به نظر ميرسد اين فرآيند علاوه بر مشمول زمان شدن، فرصت حضور فعال ايران در توسعه همكاريهاي منطقهاي را فراهم آورده است تا ايران بتواند با مذاكره و توسعه همكاري با كشورهاي منطقه، تحولات بنيادي را در ساختار جديد امنيتي خليج فارس به وجود آورد. در اين بين روابط ميان ايران و عربستان نقطه كليدي اين تحولات است و ميتواند كل مجموعه امنيتي خليج فارس را تحتالشعاع خود قرار دهد.