گاندو
نيوشا طبيبي
در تقابل و رويارويي جانب مروت و جوانمردي را نگه داشتن، شيوه گذشتگان ما بوده. در ادبيات فارسي، قهرمانان داستانها، كساني بودهاند كه با خصم و رقيب به نيكي و جوانمردي رفتار كردهاند. كيست كه به شيوه و كار صدا و سيما انتقاد نداشته باشد، اما خارج شدن از دايره اخلاق شرط برادري و انصاف نيست. چند روزي خانهنشيني، فرصتي دست داد كه با دقت، مجموعه گاندو را نگاه كنم و چند نكته در اين موضوع به نظرم رسيد.
۱- «گاندو» داستاني است كه به ادعاي سازندگان آن كاملا براساس يك داستان واقعي ساخته شده است. چيزي كه در اين داستان نشان داده ميشود بيش از آنكه بر حقانيت يك جناح پافشاري كند و بخواهد طرف ديگر را محكوم نشان بدهد، بر مفهوم «امنيت ملي» تاكيد دارد. مديران و ماموران سازمان اطلاعاتي-امنيتي كه داستان را پيش ميبرند بيش از هر چيز به «ايران» و به تبع آن به نظام وفاداري دارند و به آن ميانديشند. هيچ جا در اين سريال -حداقل درحدي كه مخاطب عامي مثل من متوجه شود- شعار جناحي داده نشده. بارها از دهان شخصيتهاي اصلي ميشنويم كه: «مهمترين موضوع براي ما امنيت ملي است.» البته در چند موقعيت از برجام و اعتماد به امريكاييها انتقاد ميكنند كه چيزي دور از انتظار و غيرعادي نيست.
۲- هيچجا به صراحت از مقام خاصي نام برده نميشود. حدس و گمانها كه خواهرزادهها و آقازادهها اشاره به شخصيتهاي خاصي داشتهاند، بيشتر از سوي منتقدان اين سريال بوده وگرنه اشاره مستقيمي وجود ندارد. تنها داستان منسوبين درجه اول برخي مديران بلندپايه كه در مسائلي مانند فروش اطلاعات و همكاري با سرويسهاي بيگانه -دانسته يا نادانسته- درگير شدهاند، روايت ميشود. ميدانيم كه چنين اتفاقاتي افتاده و واقعا افرادي به طمع پول يا كسب تابعيت يا اغراض ديگري دست به چنين اعمالي زدهاند. حال طرح اين موضوعات و روايت داستان آنها، به شيوهاي ملايم و بدون نام بردن يا اشارهاي خاص چرا بايد سبب برآشفتن عدهاي شود؟
۳- جنجالي بر سر نشان دادن فردي شبيه جناب آقاي دكتر ظريف در «گاندو» شكل گرفت كه دست آخر موجب رنجش وزير امور خارجه ميهندوست و كاردان و سختكوش ايران شد. مشخصا در سكانسي كه معاون وزير امور خارجه با مسوولان امنيتي و نمايندگان دستگاههاي ذيربط جلسهاي برگزار ميكند، آن فرد در كنار معاون وزير نشسته و گويي دستيار اوست و نه وزير، رييس آن جلسه هم شخص معاون وزير است (قسمت آخر). پس قطعا آن بازيگر نقش آقاي دكتر ظريف را بازي نميكرده. غير از اين جاي ديگري به جز عبور فردي شبيه به دكتر ظريف از جلوي دوربين (بدون ديالوگ يا حتي اشارهاي به وزير خارجه)، جاي ديگري نشاني از اشاره به ايشان به چشم من نيامد.
۴- گاندو در روايت موفق است. ميتواند مخاطب را براي ديدن قسمت بعد در انتظار نگه دارد. اتفاقي كه سالهاست در تلويزيون ايران كمتر ديده شده، اما اين سريال پر است از شلختگيهاي تصويري و كپيبرداريهاي دمدستي از نمونههاي مشابه هاليوودي. در تصاويري كه از ديد دوربينهاي پهپادها و دوربينهاي مداربسته ميبينيم، اشكال مختلف و متعدد و متنهاي انگليسي، بيهيچ كاربرد و دليل خاصي روي صفحه ظاهر ميشوند (كاش اين حروف و متون حداقل فارسي بودند كه نشان از توليد بومي نرمافزارهاي اطلاعاتي ميداشتند).
سالن كنترل سازمان اطلاعاتي، تعداد زيادي صفحه نمايش بر ديوار دارد و تصاوير مختلف روي آنها با همين شيوه شلوغ و اعداد و ارقام روي آنها نقش ميبندد. گرافيك اين تصاوير زشت و ناهمگون هستند و گويي بيشتر تحتتاثير فيلمهايي مانند «ماموريت غيرممكن» طراحي شدهاند.
تعدادي داستانك هم در طول مسير اصلي تعريف ميشوند كه اين داستانكها به حال خود رها ميشوند و به نتيجهاي نميرسند. مانند داستان برادرزاده مسوولي كه در چين به ضرب گلوله كشته ميشود و تقريبا يك قسمت كامل را به خود اختصاص ميدهد و ارتباطش با موضوع اصلي «گاندو» روشن نميشود، يعني سفر احتمالا بسيار پرهزينه گروه سازنده به چين ميتوانست اساسا انجام نشود چون هيچ نقشي در پيشبرد داستان نداشت.
انتقادات فراواني به عملكرد صداوسيما در زمينههاي گوناگون وجود دارد، اما از كاه كوه ساختن و جناحها و گروهها را به بهانه سريال به تقابل با يكديگر كشاندن، شرط ميهندوستي و ايرانخواهي نيست. بايد عملكرد صدا و سيما و هر دستگاه ديگري را كه از بودجه ملي تغذيه ميكند به دقت رصد و نقد كرد و در اين ميان از دايره عدل و انصاف و اخلاق خارج نشد. فراموش نكنيم كه همه ما ايرانيان، در يك خانه به نام ايران زندگي ميكنيم، پدران ما با هم زندگي كردهاند، فرزندان ما هم بايد بتوانند به خوبي و برادري و مهرباني در اين خانه با همديگر زندگي كنند.