شهاب دليلي
حسن غفوريفرد اخيرا در مصاحبهاي از ادبيات، مولفهها و راهكارهاي گفتمان اصلاحات استفاده ميكند در جاي جاي اين سخنان بر لزوم پايبندي بر اصول دموكراسي همچون نظارت بر قدرت، حاكميت قانون، پاسخگويي احزاب و حاكميت به شهروندان، آزادي بيان و حقوق شهروندي تاكيد دارد و اين گزارهها را مبناي صحبتهاي خود قرار ميدهد. بر اساس اين موارد ميتوان گفت كه غفوريفرد در آخرين مصاحبهاي كه داشته ديگر در چهره يك اصولگرا ظاهر نشده و بيشتر به گفتمان اصلاحات نزديك بوده است. موضوعي كه از قضا چندي قبل در همين روزنامه به آن پرداختيم. آنچه البته امروز مدنظر داريم به مراتب فراتر از يك شخص و دو چهره اصولگراست.
همين چندي قبل بود كه پس از انتشار سخنان غلامحسين كرباسچي، دبيركل حزب سازندگي مبني بر لزوم بازنگري در رهبري جريان اصلاحات، گزارشهايي متعدد درباره چرخش اين حزب نزديك به جناح چپ به سوي جناح راست منتشر شد و در ادامه روزنامه اصلاحطلب شرق نيز اين گزارشهاي پراكنده را در تحليلي كمي منسجمتر از قبليها منتشر كرد و مدعي شد اين چرخش در راستاي رويكرد فرصتمحور كارگزاران سازندگي عملياتي شده است. چند روز بعد اما روزنامه اصولگراي كيهان در گزارشي به نقد برادران جليلي پرداخت. نقدي كه در آن گفته شده بود، جليليها در مسير «باند طبرزدي» گام برميدارند و آنها را به خاطر طرح برخي انتقاد درونسيستمي از منظر خود به اصلاحطلبي افراطگرايانه متهم كرده بود.
اين اخبار و خبرهايي از اين دست را اگر كنار برخي ديگر از اخبار و اظهارنظرهاي اصولگرايان بگذاريم، ميبينيم كه طيفي از اين جناح سياسي در حال حركت به سمت گفتمان اصلاحات هستند؛ هر چند كه اين دست چرخشها سابقه تاريخي دارد و همواره از گذشته مطرح بوده و شايد نماد يك دهه گذشته آن در دولتهاي نهم و دهم محمود احمدينژاد قابل رديابي باشد اما اين رويه و رويكرد سياسي در دوره دوم انتخاب حسن روحاني به عنوان رياستجمهوري بيش از گذشته مورد تحليل كارشناسان قرار گرفت.
چنانكه گفتيم، اين رويه پس از انقلاب اسلامي تاكنون، همواره مطرح بوده و بارها شنيده و خواندهايم كه فلان چهره سياسي مرتكب چرخشهايي از راست به چپ يا چپ به راست شده و همزمان در آرا و نظراتش نيز دست به تجديدنظر زده است. اما آيا همواره اين چرخشها بد و مضموماند؟!
در دهه 60 بود كه يك روزنامه غيرفارسي طرحي را از فضاي سياسي ايران منتشر كرد كه به موضوع چپ و راست اشاره داشت. خودرويي كه در آن چند نفر از مقامات كشور حضور دارند و راننده همين كه به پيچ جاده ميرسد از آنها ميپرسد به كجا بپيچم؟! در آن طرح، چپها ميگويند راهنماي چپ بزن و به چپ بپيچ، راستها ميگويند، راهنماي راست بزن و به راست بپيچ اما آقاي هاشميرفسنجاني كه يكي از حاضران در آن خودرو است، ميگويد:«راهنماي راست بزن و به چپ بپيچ»! اين روايت البته صرفا روايت روزنامهاي است غيرايراني كه مشخصا با اتكا به منابع خبري اصولگرايان و جناح راست آن زمان اقدام به انتشار كارتون كرده و واقعيت آن است آنچه از طريق صفحات آن رسانه غيرفارسيزبان به جهان مخابره شد بيش از آنكه ريشه در واقعيت داشته باشد ناشي از نگاه خاص آن مطبوعه و منبع اصولگرا بوده كه در مقام منبع اصلي خبر، خوراك رسانهاي كارتون رسانه خارجي را فراهم كرده است. در واقع اين منبع داخلي و اصولگرا بوده كه قصد داشته، تصوير مدنظر خود از سياستهاي مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني در دهه 90 را به مخاطبانش ارايه كند اما به هر تفسير اين واقعيتي غيرقابل انكار است كه اين دست چرخشها در سپهر سياسي ايران بسيار مسبوق به سابقه بوده است.
مهر ماه 94 حسن روحاني در همايش ترافيك و حقوق شهروندي گفته بود:«همه بايد در زندگي اجتماعي و سياسي خود ياد بگيريم كه اگر ميخواهيم به چپ برويم، راهنماي چپ بزنيم اما اگر به عكس عمل كنيم، يعني راهنماي راست بزنيم و به چپ حركت كنيم، فاجعه آفريدهايم.» با اين همه اما چنانكه اشاره شد در يك دهه اخير يكي از مهمترين نمادهاي اصلي گردش و شايد حتي دور زدن خوديها، كسي نباشد مگر رييس دولت مهرورز، محمود احمدينژاد. او كه زماني محبوب اصولگرايان بود و حالا ظاهرا چنان به منتهياليه چپ چرخيده كه ديگر عملا جايي نه در جناح راست بلكه در ميان طيف چپ نيز ندارد و به باور بسياري از ناظران حالا او عملا خارج از فضاي معمول و قانوني سياستورزي در كشور، مرتكب زيست سياسي ميشود.
اين معضل هميشه مورد توجه بود اما در انتخابات رياستجمهوري ارديبهشت ماه 96 بيش از گذشته مورد توجه قرار گرفت. چنانكه آبان ماه 96 روزنامه ابتكار در پروندهاي ويژه به اين موضوع پرداخت و نوشت كه برخي نيروهاي سياسي در برهههاي مختلف و بعضا بزنگاههاي حساس به گونهاي عمل ميكنند كه نه تنها هيچ سنخيتي با جريان سياسيشان ندارد بلكه در تضاد هم هست. بنابراين دغدغه اصلي 2 جناح اصلاحطلب و اصولگرا، شناسايي افراد بيهويتي است كه صرفا به دنبال كسب قدرت هستند. بعدتر در آذر ماه همان سال هفتهنامه «صدا» نيز به طور جدي اين پرسش را پيش كشيد كه آيا حسن روحاني پس از انتخابات رياستجمهوري از مواضع صريحي كه در انتخابات اتخاذ ميكرد، فاصله گرفته و آرام آرام به سوي جناح راست گام برداشته است. از سوي ديگر نشست جامعه روحانيت مبارز با حسن روحاني كه از سالها پيش عضو آن بوده نيز يكي از نشانههاي گردش به راست روحاني تلقي شد. پيرو هفتهنامه اصلاحطلب «صدا» هفتهنامه اصولگراي «مثلث» نيز به اين موضوع پرداخت. اما اين بار نه با رويكردي كه اهالي «صدا» مدنظر داشتند. سعيد آجرلو، سردبير اين هفتهنامه اصولگرا معتقد بود كه روحاني تغيير خاصي نكرده و رفتارهاي او كماكان ناظر به شخصيت عملگراي اوست. آجرلو بر اين باور بود كه شخصيتهاي «عملگرا» تاكتيك را مقدم بر مرام و ايدئولوژي ميدانند و از اين رو اين رفتارها از سوي روحاني قابل درك است. آجرلو همچنين تاكيد داشت كه ميان دو جناح سياسي كشور يكي در حد فاصل آنها وجود دارد كه او، آن را «راست ميانه» ناميده است. او معتقد است كه حسن روحاني، علي لاريجاني، ناطقنوري و حزب اعتدال و توسعه بازيگران اصلي اين جريان هستند و به دليل سابقه «عملگرايانه» خود وابسته به مرام و مسلك خاصي نيستند و تاكتيك بر رفتار سياسي آنها حاكم است.
مرداد ماه 97 بود كه صادق زيباكلام در روزنامه اعتماد نوشت:«رييسجمهوري پس از انتخابات ٩٦ در حوزه سياست داخلي نوعي چرخش به راست داشت؛ امروز بر اساس مواضعي كه در حوزه سياست خارجي اتخاذ كرد، ميتوان گفت كه در اين حوزه نيز دچار چرخش به راست شده است.» پس از آن ارديبهشت ماه 98 در افطاري سياسي رييسجمهوري، تصوري از قاب مشترك بهزاد نبوي و احمد توكلي منتشر شد كه محمد قوچاني، روزنامهنگار عضو حزب كارگزاران سازندگي در روايت آن نوشت:«يكي از منتهياليه چپ اسلامي و ديگري از منتهياليه راست اسلامي» تصويري كه همان زمان به عنوان عكس نخست روزنامه «اعتماد» هم به طبع رسيده بود.
حال هر چه هست، چندين و چند علت را ميتوان به عنوان علل اين چرخشها مطرح كرد. علتهايي كه گوياي آن هستند كه فضاي سياسي در برخي زمانها دچار بيثباتي است و به دليل آنكه شايستهسالاري كمرنگ شده، افرادي به عرصه سياسي ورود ميكنند كه عمدتا فاقد هويت سياسي بوده يا از مسير غير انتخابي به مناصب قدرت دست پيدا ميكنند. در اين وضعيت، برخي نيروهاي سنتيتر اصولگرايان به دلايلي به جريان عقلمحور و اعتدالگرا نزديك ميشوند. ازجمله مهمترين اين دلايل ميتوان به تندروي بدنه جرياني يك جناح مثلا جناح راست اشاره كرد كه در عمل به آن ميانجامد كه برخي چهرههاي منتسب به اين جريان از قافله جا مانده و معتدل يا حتي عضوي از اردوگاه رقيب به نظر برسند. همزمان البته بعضا اتفاق به نحوي يكسر متفاوت پيش ميرود. به اين ترتيب كه برخي افراد و چهرههاي منتسب به يك جناح سياسي چنان مرتكب تندروي و افراط ميشوند كه از كليت آن جريان جلو افتاده و در اين اوضاع بعيد نيست كه به اردوگاه رقيب بپيوندند.
البته كه نميتوان گروهي از چهرههاي عمدتا اصولگراي ديروز و اصلاحطلبان امروز را ناديده گرفت كه اگرچه عملا مرتكب تحول گفتماني نشدهاند اما به دليل فعاليت اجرايي و انباشت تجربه سياسيشان در گذر ايام از شعارزدگي فاصله گرفته و به گفتمان خردورزي و تعقلگرايي نزديك شدهاند. سياستمداراني از جنس حسن روحاني و آيتالله هاشميرفسنجاني و ناطق نوري و ديگراني از اين طيف.
همزمان البته گروهي ديگر نيز هستند كه به دليل آنكه به عنوان فعالان اصولگرا به منظور نقد دولت مستقر آستين بالا ميزنند عملا از جايگاه كلاسيك خود كه وجههاي محافظهكارانه داشته است، خارج شده و وجههاي به دست ميآورند كه بيش از آنكه محافظهكارانه باشد، راديكال و منتقد است. آنچه در ادامه اين مقدمه ميخوانيد، نگاه و رويكردي است كه 5 تحليلگر و سياستمدار اصلاحطلب و اصولگرا به اين چرخشهاي سياسي و جناحي دارند. صادق جواديحصار روزنامهنگار، تحليلگر و عضو شوراي مركزي حزب اصلاحطلب «اعتماد ملي»، حسين نورانينژاد تحليلگر و سخنگوي حزب اصلاحطلب اتحاد ملت، حسين كنعانيمقدم فعال سياسي و دبيركل حزب اصولگراي سبز، محسن سرخو فعال سياسي اصلاحطلب و رييس شوراي سياسي حزب اسلامي كار و البته صادق زيباكلام تحليلگر و استاد دانشگاه در گفتارها و نوشتارهايي جداگانه به پرسشهاي «اعتماد» در اين مقوله پاسخ گفتهاند.