• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۴ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4469 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۳۱ شهريور

چرخش سياسي

صادق‌جوادي حصار

پرسشي اساسي كه در بحث چرخش نيروهاي سياسي به سوي جناح مقابل مطرح است، از اين قرار است كه آيا يك جريان سياسي در گذر زمان به ‌مرور تندرو مي‌شود و به واسطه آن افراد، ميانه‌روي منتسب به اين جريان، آرام ‌آرام به ‌سمت اعتدال‌گرايي و عقلانيت‌محوري حركت مي‌كنند يا اين افراد هستند كه بر اساس دلايلي، به‌سمت ميانه‌روي و دور شدن از گفتمان جريان سياسي متبوع خود گام برمي‌دارند؟

در اين رابطه لازم است توجه داشته باشيم كه اگر احزاب را مجموعه‌اي داراي اصول و مرامنامه در نظر بگيريم، مجموعه چرخش‌ها ناشي از وضعيت و عملكرد افراد خواهد بود و البته ناشي از اقتضائات هر دوره تاريخي. به عنوان نمونه حزب مشاركت در مقطع پس از پيروزي دوم خرداد 76 شكل گرفت. اين در حالي بود كه حجم، شكل و اقتضائات آن زمان، سبب گرد هم آمدن گروهي از نخبگان سياسي شد و آنها با توجه به شرايط زمانه، دست به تاسيس يك حزب سياسي با مشي و مرامي مشخص و در چارچوبي قاعده‌مند زدند و بر اساس همين مشي و مرام نيز سعي كردند كه جامعه را مديريت كنند. با گذشت زمان اين تئوري‌ها به قاعده تبديل شد و به مرحله عملياتي‌شدن رسيد تا جايي كه طيفي از سياسيون منتسب به جريان مقابل به قصد خنثي‌سازي اين رفتارهاي مشاركتي‌ها برآمده و قواعد و مقررات بازدارنده‌اي را بر سر قواعد در حال عملياتي‌ شدن آن تشكيلات گذاشتند. در چنين شرايطي عجيب نيست افرادي كه موسس حزب سياسي مذكور بودند، مشي گذشته خود را پاسخگوي شرايط جديد نديده و در نتيجه درصدد شرايط برآيند و همچنين به قصد تغيير، متدها و روش‌هاي مدنظر خود را تغيير دهند. در اين تغييرات نيز سلايق، گرايش‌هاي روزآمد، منفعت افراد دخيل و مواردي از اين دست، به آن انجاميد كه اين گروه متشكل سياسي، مسير خود را عوض كنند و به اصطلاح دست به چرخش بزنند.

مضاعف بر اينكه فردي كه قصد تغيير و چرخش دارد به اين دليل كه در گذر ايام، به مناصبي همچون رياست‌جمهوري، وزارت و نمايندگي مجلس رسيده، ديگر نمي‌تواند ميان اين دو جايگاه كه يكي منافع حزبي و ديگري منافع كشور و آن نهادي كه به استخدام آن درآمده، يكي را انتخاب كند. در نتيجه او تبديل به موجودي محافظه‌كار مي‌شود تا بتواند اين دو شرايط را با يكديگر تطبيق دهد. براي مثال در مجلس ششم عده‌اي از نمايندگان بودند كه مرحله به مرحله بر سر مسائل كشور و حوزه‌هاي انديشه‌اي حزب متبوع خود به تضاد رسيدند؛ اما آن زمان كه تشكيلات سياسي‌شان مورد حمله قرار گرفت، واكنش نشان دادند. اين تضاد را مي‌توان در رد صلاحيت گسترده اصلاح‌طلبان پس از مجلس ششم نيز ديد. در آن زمان با وجود تحصني كه صورت گرفت، جامعه مدني حامي اين جريان با آنها همراهي نكرد و گفت كه چون اين ردصلاحيت به خود سياسيون رسيده، تحصن كرده‌اند. اين اتفاق دقيقا در جريان مقابل هم تكرار شد. چنان‌ كه در جناح راست، طيفي وارد ميدان سياست شد كه به روش‌هاي متداول در جريان راست، اعتراض مي‌كرد و قصد داشت نوعي نئومحافظه‌كاري را در جريان اصولگرا ايجاد كند تا بتواند منافع از دست رفته خود را با گفتماني تازه دنبال كند و در پناه تحقق اين منافع، انسجام و وحدتي نوساز را به ارمغان بياورد. براي مثال آقاي قاليباف، راستِ اصلاح‌طلب را مطرح كرد و تعبير رضاخانِ اصلاح‌طلبي باب شد؛ ولي چون همين فرد در زمان شهرداري، رياست بر پليس و در مجموع، دوره‌هايي كه قدرت را در اختيار داشت، به زيرمجموعه‌هاي خود به صورت حزبي و تشكيلاتي نگاه نكرد، بلكه درصدد تقويت يك‌ سري از ساز و كارهاي ويژه بود و جريان سياسي متبوعش نيز در زمان‌هاي بحراني پشتش را خالي كرد. به اين ترتيب است كه خودي و غيرخودي كردن دورن ساز و كار حزبي هم مطرح شد و مي‌شود. حال اگر به پرسش اصلي بازگرديم و بپرسيم كه آيا اين افراد هستند كه به اردوگاه مقابل نزديك مي‌شوند يا اين اردوگاه‌هاي سياسي هستند كه در مشي خود تغيير مي‌دهند، به نظر مي‌رسد به پاسخي صريح نرسيم؛ چرا كه اين مساله سيال است و نمي‌توان گفت صرفا اين اردوگاه‌هاي سياسي هستند كه در حوزه شعارها و مشي حزبي خود تغيير ايجاد مي‌كنند يا بلعكس، صرفا افرادند كه تغيير مي‌كنند. واقعيت آن است كه پس از پيروزي اصلاحات، نوع گفتمان و تعابير رايج در سران جناح رقيب، متاثر از ادبيات و گفتمان اصلاح‌طلبي بوده و مثلا آقاي ناطق‌نوري پس از مدتي شيوه عمل و گفتارش تغيير كرد. به گونه‌اي كه اگر 2 اردوگاه سياسي را كنار بگذاريم و فقط ايشان را با گذشته‌اش مقايسه كنيم، شاهد تفاوتي فاحش در نحوه سياست‌ورزي‌اش خواهيم بود. از آن‌سو نيز اگر احمدي‌نژاد را در نظر بگيريم، مي‌بينيم كه او نيز محصول تضادهاي دو جريان است و شايد به همين دليل نيز درصدد تشكيل جريان سوم برآمده است. درواقع او زماني كه سر كار بود، تحت تاثير مطالبات جناحي به جايي مي‌رفت كه ديگر گفتمان عدالت‌محوري در آن جايي نداشت و اين باندبازي سياسي بود كه برجسته مي‌شد و شايد به همين دليل نيز پس از مدتي، حاميان اصولگراي احمدي‌نژاد از همراهي با او توبه كردند. بنابراين در اين چرخش‌ها منفعت شخصي و تيمي وجود دارد و البته بايد اين مهم را نيز مدنظر داشته باشيم كه چنين تغييراتي عمدتا در افراد بيش از اردوگاه‌هاي سياسي انجام مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون