صلح؛ زنان و گفتوگو
زهرا نژاد بهرام
سيام شهريورماه در تقويم ما روز گفتوگوي تمدنها و در تقويم جهاني، روز صلح نامگذاري شده است. روزي كه همه ساله به بهانه آن شاهد سخنرانيها و اظهارات زيبا و نقضي از سوي مقامات مسوول در باب لزوم برقراري صلح جهاني و.... هستيم. سخناني كه البته عمرشان تنها به همان يك روز قد ميدهد و روز بعد، همگي به فراموشي سپرده ميشوند. اما در وجه كلانتر، بشريت همواره به دنبال دسترسي به صلح بوده، چراكه جديترين منابع و سرمايههاي مادي و انساني او در نزاعها از بين ميرفته و اين اهميت دسترسي به صلح را دوچندان ميكرده است. چهبسا جنگهاي جهاني اول و دوم، جنگهاي آسياي جنوب شرقي، خاورميانه، امريكا، قاره اروپا و... كه خسارات سنگيني را به جامعه جهاني وارد كرد، همه گواه بر اين است كه مقوله صلح، نياز بشريت بوده است. به بياني صلح مجموعهاي از فرهنگ، دانش، بينش و رفتار انساني محسوب ميشود؛ اگر به دنبال صلح باشيم بايد جور ديگر به دنيا نگاه كني و منش، نگرش و رفتار خود و جهان پيرامونمان را تغيير دهي. رويهاي كه مستلزم تغيير جهانيبيني است و زماني محقق ميشود كه از منافع فردي فاصله بگيريم؛ زماني كه حق ديگري هم محترم شمرده شود. واقعيت اين است كه سياستهاي اتخاذ شده در ديپلماسي جهاني صلح ناكارآمد هستند. در اثبات ناكارآمدي آن نيز همين قدر بس كه هنوز باور صلح براي سياستمداران واژهاي دور از ذهن و يك شوخي است و اغلب كشورها در جستوجوي سيطره بيش از حد خود در جهانند؛ آنها به اين باور نرسيدهاند كه گفتوگو تنها راه براي رفع اختلافات است و اين زبان است كه ميتواند راهگشاي مشكلات باشد.
در همين راستا وقتي سياستهاي مردانه جنگافروز در ايجاد صلح، ناكارآمد عمل كرده، حضور بازيگران جديد در عرصه ديپلماسي ضروري مينمايد؛ بازيگراني كه نامشان زن است و امام خميني(ره)، پيشگام به كارگيري اين نقشآفرينان...
در برقراري صلح بود. همانگونه كه وقتي در سالهاي دهه شصت هياتي را به اتحاد جماهير شوروي فرستاد، يك زن را همراه آنها كرد؛ ميخواست رويكرد جمهوري اسلامي و اسلام را نسبت به مقوله صلحجويي و صلحطلبي به دنيا نشان بدهد. پس چرا ما كه مدعي هستيم پيرو امام خميني(ره) هستيم از اين ظرفيت استفاده نميكنيم و روز به روز فاصلهمان از زنان از اين مناديان صلح بيشتر ميشود؟
زنان ميتوانند به عنوان پيشگامان و پيشاهنگان مقوله صلحگرايي باشند، چراكه زنان در سه حوزه منش، بينش و نگرش، ظرفيتهاي خوبي را به نمايش گذاشتهاند؛ آنها با نگاه مثبتي كه به جهان پيرامون خود دارند با نگاه عاطفي و احساسيشان به بشريت از فرزندانشان گرفته تا ساير افراد، داراي جهانبيني خاصي هستند؛ آنها ديگري را پذيرفتهاند، چراكه از درونشان ديگري، زاده ميشود. مادر به دنبال حذف نيست؛ مادر به دنبال جمعآوري و جمع كردن است. مادر به دنبال صلح دادن و انرژي دادن است با وجود تمامي دردهايي كه در هنگام زايش دارد از هر نوع حذف و نابودي فاصله ميگيرد و اينجاست كه جهانبيني صلحطلبي زنان آشكار ميشود. پس طبيعي است كه زنان بتوانند پيشگامان عرصه ديپلماسي صلح در جهان باشند.
ايران نيز همواره بر اين تلاش بوده تا رويكردي صلحمدارانه را در پيش گيرد. براي همين، بعد از انقلاب اسلامي در عرصههاي گوناگون، به اين دليل كه خودش هزينهدهنده و تحت تجاوز دشمن بوده و خسارات جنگ را درك كرده، هميشه به دنبال صلحطلبي بوده و مقوله صلح برايش جايگاه ويژهاي داشته است. با اين وجود استفاده از زنان، ظرفيت مغفول ماندهاي است كه ديپلماسي ايران با وجود تمام نقاط قوت، بسيار از آن استفاده نكرده است. عدم حضور زنان در هياتهاي اصلي مذاكرهكننده مثل برجام، جنگ ايران و عراق و... گواه اين مطلب است كه از زنان در عرصههاي صلحطلبانه استفاده نشده است.
در واقع زنان با سه راهكار ميتوانند در مقوله صلح، نقشآفريني كنند؛ راهكارهاي حمايتي، ترويجي و تربيتي و با اين سه راهكار، رويكردهاي خود را در تمامي عرصهها از خانه و خانواده تا اجتماع و كشور و جهان عملياتي ميكنند. رويكردهايي كه در هيچ يك از آنها، اثري از جنگ و ستيز مشاهده نميشود.
از منظر ديگر سه واژه صلح، جنگ و خشونت سه راس يك مثلثند و آنچه ميتواند جنگ و خشونت را از صحنه زندگي ما دور كند، چيزي جز صلح نيست و در اين ميان زنان جزو رنجكشيدههاي اصلي اين نابساماني و نابودي در خانواده و اجتماع هستند.
اينجا اين سوال مطرح ميشود؛ در جايي كه جامعه جهاني در راستاي ايجاد صلح ناكام مانده و وقتي رنج انسان، درد كشيدن آنها و ايضا اشكهاي زنان هنوز براي سياستمداران مرد امري خوشايند است، نبايد در تلاش به فكر راهحلي صلحآميز بود؟ آيا وقتي هنور، مجتمعهاي صنعتي و نظامي، كارتلها و تراستها، منافع خود را در ترويج جنگ ميان ملتها و كشورها ميبينند، آيا نبايد تلاش تازهاي براي صلح كرد؟
اما تغيير استراتژي چگونه شكل ميگيرد؟ يقينا اين تغيير ابتدا از درون كشورها جوانه ميزند. كشورهايي كه در صلح پديده نو در عرصه معاملات هستند و يقينا زماني ميتوان در يك كشور اين مهم را عملياتي كرد كه به باور آن رسيده باشيم و آن را در حد حرف و شعار باقي نمانيم. آغاز از درون با تغيير همراه است؛ تغيير در منافع، عاملان آن و بازتوليد منافع و اينجاست كه استراتژي مبتني بر صلح آغاز ميشود به اين دليل كه منافع تغيير كرده است. اينجاست كه اقتصاد و صلح در كنار هم مطرح ميشوند؛ پيش از اين ما اقتصاد را به جنگ و فروش ابزارهاي جنگي مبتني كرده بوديم اما اين بار ميخواهيم پيشرفت اقتصادي را در گرو جنگ ندانيم و توسعه پايدار اينجا شكل ميگيرد كه يقينا در عاملان آن مفهوم پيدا ميكند. تجربه بشري نشاندهنده رنج كشيدن كارآزمودهترين و فعالترين و پيشروترين افراد در نشر صلح هستند.
در جهان جديد كه منشا آن ارتباطات است، زنان به دليل ويژگيهاي ژنتيكي و فرهنگيشان باني گفتوگو هستند؛ در بيش از ۵۸۵ موافقتنامه صلح، در فاصله سالهاي ۹۰ تا ۲۰۰۹ در ۹۲ كشور به موضوع زنان ارجاع شده اما كمتر مورد توجه قرار گرفته. در سال ۲۰۱۳ بيش از نيمي از موافقتنامههاي صلح به موضوع زنان، صلح، صلح و امنيت اشاره كرده؛ از سال ۹۲ تا ۲۰۱۱ كمتر از چهار درصد از امضاكنندگان موافقتنامههاي صلح زنان بودند. كمتر از ۱۰ درصد مذاكرهكنندگان در خصوص صلح و امنيت زن بودند و كمتر از انگشتان دست زنان بودند كه جنگها را به وجود آوردند و با اين اوصاف آيا كسي جز زنان ميتوانند صلح را به وجود بياورند؟ و فرزندان آينده اين جهان و سرزمين را در محيطي صلحآميز رشد دهند؟ آنها كساني جز زنان نيستند و جمهوري اسلامي بايد از اين ظرفيت استفاده كند. به اميد روزي كه «زنان» بتوانند به عنوان نقشآفرينان اصلي صلح در كشورمان و در تمام جهان، پرچمداران حقيقي صلح و دوستي در دنياي بدون جنگ امروز و فرداي ما باشند.