ناپايدار و غير قابل پذيرش
عباس عبدي
هنگامي كه برجام مورد توافق طرفهاي ذيربط قرار گرفت، به نوعي پايداري مقدماتي در منطقه برقرار شد ولي به علت ديگر تنشهاي منطقهاي به ويژه در يمن و سوريه؛ ناپايداري گذشته دوباره و در مسير جديد بازتوليد شد و تداوم يافت. با وجود اين تا هنگامي كه داعش فعال و قدرتمند بود همه توجهات به داعش جلب شده بود و ريشههاي اصلي اين ناپايداريها ديده نشد و برجسته هم نشد. ولي با حذف داعش اين ريشهها نيز آشكار شد. در واقع يكي از نقاط ضعف برجام كه خود را نشان داد اين بود كه فقط مساله هستهاي را محور خود ميدانست و ساير مسائل را مغفول گذاشته بود. طرفين برجام گمان ميكردند كه مراحل بعدي برجام در ترتيبات منطقهاي خواهد بود و مساله هستهاي گام اول است ولي مرحله بعدي هيچگاه در دستور كار قرار نگرفت. به ويژه آنكه بركنار بودن عربستان از اين بخش ماجرا، آنان را وارد فرآيند ديگري كرد تا اجازه ندهند كه موازنه جديد منطقهاي بدون حضور آنان شكل بگيرد؛ لذا با ايجاد تنش با ايران و قطع روابط خود كوشيدند جبهه جديدي را باز كنند و نشان دهند كه توافقات منطقهاي بدون حضور عربستان بيمعني است. اين اقدام عربستان و تا زماني كه ترامپ نيامده بود، در قالب عمليات ايذايي قابل فهم بود. ولي با آمدن ترامپ و اولين سفر خارجياش به عربستان، و مواضع ضد برجامي او، جملگي موجب شد كه عربستان فرصت ايفاي نقش را به دست آورد و با شُل كردن سركيسه، ولع مالي و سيريناپذير ترامپ را پاسخ دهد و اين آغاز تشديد ناپايداري بود و هنگامي كه ترامپ از برجام خارج شد وضعيت منطقه حتي از پيش از برجام نيز ناپايدارتر و متشنجتر شد و اين ناپايداري در حال تشديد است. برخي گمان دارند كه براي رسيدن به پايداري جديد يكي از راههاي زير بايد پيموده شود.
الف- ايران تسيلم خواست ترامپ شود.
ب- ترامپ يا ايالات متحده عقبنشيني كنند و به برجام باز گردند.
به نظر ميرسد كه هيچكدام از اين دو راه به موازنه قدرت و پايداري سياسي در منطقه منجر نخواهد شد زيرا هر دو راه، بخشي از عوامل ثباتآفرين را از گردونه تعاملات منطقهاي خارج ميكند و نيروهاي تنشآفرين جديدي را به عرصه ميآورد كه منطقه را براي سالهاي زيادي وارد دور جديدي از تنش، درگيري و خشونت ميكند. دو راه ديگري كه وجود دارد، ادامه تحريمها يا مواجهه نظامي است. تن دادن به ادامه تحريمها براي ايران غير ممكن است. اين بيمعناست كه ايران تحت شديدترين تحريمها باشد، آنگاه رياض و ابوظبي و دبي و حتي كويت مسير عادي خود را طي كنند. اتفاقاتي كه رخ ميدهد را بايد در چارچوب غير ممكن بودن تداوم تحريمها و اين وضع ديد. جنگ نيز به زيان همه است. هيچ جنگي در منطقه نتوانسته است پايداري بلندمدت ايجاد كند. ۱۸ سال از ورود امريكا به افغانستان ميگذرد ولي اين مردم هنوز روي آرامش را نديدهاند و هيچ چشمانداز اميدبخشي نيز ندارند. ادامه وضع موجود خطرناك است و به ناچار خواسته يا ناخواسته به تقابل ختم خواهد شد. راهحل چيست؟ پيشنهاد سه تن از سياستمداران و مقامات پيشين امريكايي ميتواند راهگشا باشد. توصيه به عربستان براي تمام كردن جنگ يمن و آتشافروزي، توقف تنشها، پذيرش طرح اروپا و...
كاهش تحريمها و همزمان گفتوگو براي بازگشت كامل به برجام و نيز انجام گفتوگوهاي 1+5 براي برخي توافقات متوازن درباره برجام از جمله پيشنهاد آقاي روحاني در سازمان ملل كه شامل انجام تغييراتي در تعهدات طرفين در خصوص غروب هستهاي و حذف كامل تحريمها ميشود. ولي مهمتر از اينها، توسعه توافقات به مسائل منطقهاي است. بدون توافقات منطقهاي بعيد است كه برجام يا قويتر از آن بتواند دوام پيدا كند؛ حتي اگر ايالات متحده به آن بازگردد.
آنچه مسلم است، ادامه وضعيت كنوني غير ممكن است. ايران نه ميتواند و نه ميبايد كه به اين وضعيت تن دهد. عربستان نيز بايد خود را از اوهام محمد بنسلمان رهايي بخشد و در يك موقعيت قابل قبول و متناسب با قدرتش خود را تعريف كند. نه اينكه بخواهد با حمايت ديگران در منطقه سروري كند! به اين رفتار سروري نميگويند، بلكه نام ديگري دارد.