نشست سالانه مجمع عمومي سازمان ملل روز سهشنبه 26 شهريور با بررسي موضوعاتي از جمله تغييرات آب و هوا و تحولات جهاني آغاز به كار كرد و قطعا انتظار ميرفت كه موضوع ايران جايگاه مهمي را در بحثها به خود اختصاص دهد. به همين ترتيب، دونالد ترامپ از بسيج ساير كشورها براي حمايت از استراتژي خود براي «فشار حداكثر» عليه ايران خودداري نكرد. با اين حال، روشن است كه سخنان امريكا همانند سخنان قبلي نبود. اگر تهديدهاي امريكا ميتوانست حاكي از تسليم احتمالي تهران در زمان خروج امريكا از توافق وين باشد، بازي سياسي سپتامبر 2019 اكنون مانند مه 2018 نيست. واكنش امريكا به حملات اخير به عربستان سعودي سزاوار توجه خاصي است چرا كه حاكي از تغيير توازن نيروهاي حاضر در صحنه است.
ايالات متحده و بعضي از دولتها بلافاصله جمهوري اسلامي ايران را به عنوان مسوول حمله به عربستان سعودي متهم كردند. با اين حال همچنان محل اعزام پهپادهايي كه تاسيسات نفتي آرامكو را منهدم كردند مورد بحث است. در ابتدا، امريكاييها با انتشار تصاوير ماهوارهاي مدعي شدند پهپادها از عراق ارسال شدهاند. پس از انكار شديد نخستوزير عراق عادل عبدالمهدي، امريكاييها ادعاي خود را پس گرفتند و همين ثابت ميكند كه بغداد تمايلي به همراهي با رويكرد ضد ايراني امريكا ندارد.
فراتر از محكوميتهاي قابل پيشبيني از جانب ايالات متحده كه هنوز همپيمان عربستان سعودي است، بايد به ياد داشته باشيم كه براساس اصل «نفت در برابر محفاظت» از سال 1945 تاكنون هيچ اقدام نظامي براي حمايت از رياض از جانب همپيمانش صورت نگرفته است؛ در حالي كه در حال حاضر عربستان بيش از هر زمان ديگري به اين حمايت نياز دارد و در عين حال نياز امريكا به نفت از گذشته بسيار كمتر است.
دولت ترامپ بهويژه جناح جنگطلب بيش از يك سال است كه به ايران وعيد جنگ و آتش و خشم ميدهد. معذالك نابودي سايتهاي اصلي بهرهبرداري نفت در عربستان سعودي آنها را شگفتزده كرد تا حدي كه قادر به هيچگونه واكنش عيني نبودهاند. از ماه ژوئن به دنبال سرنگوني پهپاد امريكايي توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اين دومين بار است كه ايالات متحده هيچ واكنشي نشان نميدهد مگر نمايش ترامپ با انصراف از تصميم خود در لحظه آخر براي جلوگيري از واكنش نظامي عليه ايران. واضح است كه كنترل هوايي ديگر در انحصار امريكا نيست و عربستان سعودي نيز با وجود بودجه نظامي سالانه 67 ميليارد دلاري قادر به دفاع از قلمرو خود يا نبرد متقابل نيست. سياست عدم حمايت از سعوديها با منزوي كردن يكي از سرسختترين هواداران جنگ امريكا عليه ايران يعني بنيامين نتانياهو توسط دونالد ترامپ و شكست او در انتخابات قانونگذاري 17 سپتامبر همراه ميشود. چگونه ميتوان اين رفتار عجيب را توضيح داد؟
در عرصه بينالمللي، استراتژي ترامپ يك شكست مفتضحانه است و ايالات متحده بهطور فزايندهاي به شكل يك قلدر توخالي ديده ميشود. نيكولاس مادورو هنوز رييسجمهور ونزوئلا است و هيچ نيروي نظامي امريكايي براي سرنگوني وي اعزام نشده است. در خصوص كره شمالي، ترامپ پيش از مذاكره با كيم جونگ اون نيز وعده خشم و آتش را داده بود. امروز آنها در وضعيت سكون قرار دارند و خلع سلاح هستهاي شبهجزيره كره هيچگاه تا بدين حد موهوم نبوده است. در رابطه با ايران نيز شاهد همين سازوكار يعني لفاظيهاي جنگي بيشمار و بياثر هستيم. علاوه بر اين، با اخراج مشاور امنيت ملي جان بولتون به نظر ميرسد جناح جنگطلب امريكا همه نفوذ خود را از دست داده است.
واقعيت اين است كه رييسجمهور امريكا انتخاب مجدد خود را به يك وعده انتخاباتي مشروط كرده است كه به آن افتخار ميكند: ديگر سربازان امريكايي را به عملياتهاي خارجي نميفرستيم. با اين وجود، اين وعده تهديدات خصمانه او را كه مستلزم استفاده از نيروهاي نظامي است، كاملا بياعتبار ميسازد. اما اگر به اين صورت خودي نشان ندهد ديگر چه كسي سياست مداخلهجويانه امريكا را باور ميكند؟ احتمالا تهران مدتها است كه به آن اعتقادي ندارد. ايالات متحده وعده بلوا و آشوب به ايران داده بود. بالعكس اين ايران است كه با صلابت ضعف امريكاييها را آشكار ميسازد.
ايران با «استراتژي نبرد برونمرزي»، عوامل تقويتي در سراسر خاورميانه، عقبنشيني تدريجي از توافق وين و بهويژه مقاومت در برابر تحريمها و ناملايمات قادر به معكوسسازي «فشار حداكثر» عليه امريكاييها، اروپاييها و كشورهاي عربي خليجفارس بوده است.
عربستان سعودي دشمن اصلي ايران در خاورميانه بدون كمك امريكا قادر به دفاع از خود نيست. از جانب همپيمان اماراتي خود رها شده و وليعهد آن غرق در باتلاق يمن و درگير پرونده قتل جمال خاشقجي است. او كه ميخواست نبرد را به قلب ايران بياورد مجبور است آتش را در قلمرو خودش خاموش كند. امريكاييها ملزم به وعده رييسجمهور خود براي جلوگيري از يك درگيري جديد نه تنها از متحدين طبيعي خود عربستان سعودي و اسراييل فاصله ميگيرند، بلكه شاهد عدم حمايت داخلي در صورت درگير شدن در جنگ خاورميانه هستند.
هدف از اين استراتژي در مورد اروپاييها به وضوح مستاصل كردن آنان است. در بيانيه روز دوشنبه اول مهر در حاشيه اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل با امضاي صدراعظم آلمان، نخستوزير بريتانيا و رييسجمهور فرانسه آمده است: «واضح است كه ايران مسوول حمله به تاسيسات نفت سعودي است و هيچ توضيح ديگري براي اين حملات وجود ندارد.»
همزمان امانوئل ماكرون باب گفتوگو با حسن روحاني را كه قصد مطرح كردن پيشنهاد صلح و طرح همكاري منطقهاي براي تضمين امنيت آبهاي خليجفارس دارد نميبندد. علاوه بر اين، ايران براي نشاندادن حسننيت اعلام كرد كه تانكر نفتي انگليسي كه از ماه ژوئيه در بندرعباس توقيف بوده رفع توقيف شده و آزاد است آبهاي جمهوري اسلامي ايران را ترك كند. مهمترين هدف استراتژي ايران اين است كه اروپاييها به تعهدات خود احترام بگذارند، در حالي كه اينستكس كه با دور زدن تحريمهاي امريكا قصد بهبود مبادلات تجاري با ايران را دارد هنوز عملياتي نشده و ثمري نداشته است. اگر قرار باشد مذاكراتي انجام شود، ايران خواهان حمايت واقعي طرفهاي اروپايي است. با اين وجود، هنوز در اين مرحله رويارويي ادامه دارد. ايالات متحده با ايران كنار نخواهد آمد مگر آنكه توافق مشروط حاصل شود و ايران سياست خارجي خود را تغيير دهد و از طرف ديگر ايران هرگز تسليم خواستههاي امريكا نميشود. دونالد ترامپ هنوز در اين توهم است كه ميتواند بدون واهمه از تضادها و ايجاد تنش با همپيمانان منطقهاي خود و خطر جنگ تحريمها را عليه يك كشور مستقل حفظ كند و در عين حال درها را براي دستيابي به يك توافق جديد بگشايد (كه اين امر براي ايالات متحده بسيار مطلوبتر است).
اما سياست مسبب ايجاد اوضاع نابسامان و غيرقابل كنترل را نميبخشد. وزير امور خارجه ايران محمدجواد ظريف در طول تابستان گذشته به دفعات تكرار كرد كه رييسجمهور امريكا نميتواند سياست غيرقابل پيشبيني در پيش بگيرد و از ديگران انتظار داشته باشد سياستهاي قابل پيشبيني داشته باشند. سياست غيرقابل پيشبيني ميتواند منجر به عملكرد غيرقابل پيشبيني متقابل بشود. شايد سرانجام اين سخنان شنيده شده باشند زيرا به نظر ميرسد اكنون ترس و واهمه در دل طرف مقابل افتاده است.