• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4518 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۳ آذر

گفت‌وگو كنيد نه دعوا

سيد علي ميرفتاح

چند هفته قبل، از دفتر آقاي كدخدايي، زنگ زدند و گفتند ايشان مايل است با شما و چند روزنامه‌نگار ديگر جلسه بگذارد. فكر كردم از همين جلسات متداول است كه مقامي بالا مي‌نشيند و ديگران را رهنمود مي‌دهد. اما اشتباه كردم. آقاي كدخدايي صميمي و دوستانه در حلقه روزنامه‌نگاران نشست و با آنها گفت‌وگو كرد.

بيشتر شنيد و كمتر حرف زد. شكل جلسه و نوع برخورد ايشان طوري بود كه ما را به گفتن بعضي حرف‌هاي مگو گستاخ كرد. درباره انتخابات، اوضاع سياسي، حتي نحوه نظارت شوراي نگهبان بحث كرديم و بسياري از سوءتفاهم‌ها را كنار گذاشتيم. از خاصيت‌هاي گفت‌وگوي مستقيم همين است كه سوءتفاهم‌ها را رفع و فاصله‌ها را كوتاه مي‌كند. آقاي كدخدايي نمي‌خواست ما مثل او فكر كنيم ما هم در صرافت آن نبوديم تا او را از موضعش برگردانيم. هم او مي‌دانست ما چطور مي‌انديشيم، هم ما مواضع سياسي و عقيدتي او را مي‌دانستيم. مع‌ذلك گفت‌وگوي ما با ايشان فرصتي فراهم كرد كه يكديگر را بهتر بشناسيم و دغدغه‌هاي ملي‌مان را به اشتراك بگذاريم. به عنوان روزنامه‌نگار قدر چنين جلسه‌اي را مي‌دانم و براي تداومش دعا مي‌كنم. شوراي نگهبان نمي‌دانم قبلا هم آيا چنين جلساتي با روزنامه‌نگاران غير اصولگرا مي‌گذاشته يا نه اما هرچه هست به نظرم اين شورا رويكرد رسانه‌اي‌اش را به شكل جدي عوض كرده و كشتي‌بان را سياستي دگر آمده است. اين را از برخورد روابط‌عمومي شورا هم مي‌شود فهميد. چند ماه قبل روابط‌عمومي مشفقانه از ما خواست تا نظرات‌مان را كه غالبا جنبه انتقادي داشت به سمع‌شان برسانيم. «اعتماد» اين هفته اخير را ديده باشيد مي‌دانيد كه رييس پژوهشكده اين نهاد نيز با آقاي عبدي وارد ديالوگ انتقادي شده و به بعضي از سوالات او جواب داده و به قدر مقدور از حيثيت شورا دفاع كرده. اين ديالوگ هنوز ادامه دارد و من از هر دو اين بزرگواران به خاطر حضور در اين گفت‌وگوي انتقادي تشكر مي‌كنم. من كاره‌اي نيستم كه تشكر كنم. منظورم اين است كه به عنوان يك ناظر، اين گفت‌وگو را به صلاح انقلاب و مملكت و نظام مي‌دانم و آرزو مي‌كنم ديگران نيز- با هر گرايش سياسي- به اين عرصه بيايند و از گفتن و شنيدن نپرهيزند. قرار نيست در اين گفت‌وگوها يكديگر را اقناع كنيم يا با خود همراه‌سازيم بلكه مي‌توانيم تا حدودي جلوي راديكاليزه شدن امور را بگيريم و قهر سياسي را نگذاريم كه بيش از اين رشد كند. از آن مهم‌تر ديالوگ اين فرصت را براي طرفين فراهم مي‌آورد تا ديدگاه‌ها و آرا و نظرات سياسي خود را به درست‌ترين شكل و حتي‌المقدور آزادانه طرح كنند و در معرض قضاوت مردم قرار دهند. به تجربه فهميده‌ام كه گفت‌وگو يخ‌هاي رابطه را نيز آب مي‌كند و افراد را به لحاظ شخصي به يكديگر نزديك مي‌كند. زيباكلام و ‌الله‌كرم را همه مي‌دانند كه صد و هشتاد درجه از هم دورند و مخالف هم حرف مي‌زنند، اما عكسش در اينترنت قابل دسترسي است كه بعد از گفت‌وگو هر دو رو به يك قبله، يكي امام و ديگري ماموم، مي‌ايستند به نماز. ارزشمند است؛ نيست؟ اگر سياستمداران صاحب‌نفوذ از اين دو بزرگوار بياموزند كه اختلافات‌شان را در حصر مباحثه نگه دارند و به عرصه‌هاي كاري و اجتماعي نياورند ايران گلستان مي‌شود. هزار بار مهم‌تر از فعالان سياسي و صاحب‌نظران و روزنامه‌نگاران، مسوولان بلند‌پايه‌اند كه بايد با حفظ مواضع خود، به گفت‌وگو رو بياورند و مسائل في‌مابين را نگذارند كه تبديل به مشكلات لاينحل شود. در اين چهل‌ساله فهميده‌ايم كه هيچ مساله‌اي از پشت تريبون حل نمي‌شود بلكه با هر داد و فرياد و شعاري، گره بر گره‌هاي موجود زده مي‌شود و قوز بالاي قوزهاي فعلي مي‌آيد. رييس‌جمهور و رييس قوه قضاييه لااقل هفته‌اي يك‌بار با يكديگر جلسه دارند و رودروي هم مي‌نشينند و امور كشور را رتق و فتق مي‌كنند. دست‌شان درد نكند اما ظاهرا در آن جلسات فرصت نمي‌كنند كه اختلافات في‌مابين را حل و فصل كنند، به جاي آن هر كدام پشت تريبون‌هاي عمومي از يكديگر اشكال مي‌گيرند و به هم طعنه مي‌زنند. گاهي اين طعنه‌ها به قدري توام با خشم و دلخوري است كه گويي هنوز انتخابات- لااقل براي رقباي نود و شش- تمام نشده و اين دو سرور ارجمند از آن فضا بيرون نيامده‌اند و چاره‌اي ندارند جز به ادامه رقابت. فقط اين دو مقام نيستند كه به جاي گفت‌وگو به يكديگر طعنه مي‌زنند. تقريبا اغلب منتقدان دولت، اگرچه گريز از دو قطبي كردن جامعه را مثل ترجيع‌بند تكرار مي‌كنند اما روحاني و دولتش را شايسته ملامت و شماتت مي‌دانند و در هر موضوعي در تخطئه حداكثري آن مي‌كوشند. من الان در مقام دفاع از دولت نيستم، چه‌بسا از اين طرف هم آشنا و جهانگيري و شخص رييس‌جمهور جواب «هاي» را «هو» بدهند و كم نياورند اما به عنوان يك شهروند تداوم اين روش و منش را خطرناك مي‌دانم و براي كشورم به خصوص در اين اوضاع و احوال احساس نگراني مي‌كنم. عيني‌تر بگويم. ديروز پريروز امريكا وزير مخابرات را داخل در ليست تحريم كرد و او را به خاطر تعطيلي اينترنت ضدآزادي خواند. ضدانقلاب براي امريكا دست زد و سلطنت‌طلب‌ها ترامپ و وزيرش را براي ادامه تحريم‌ها تشويق كردند. در اين ميان عقل و انصاف و وطن‌پرستي ايجاب مي‌كرد كه از وزير دفاع كنيم و حتي اگر در زمره منتقدان وزير جوان باشيم خود را جلوي امريكا متحد نشان دهيم و... اما متاسفم كه بگويم بعضي از منتقدان دولت كار ديگري كردند و راه ديگري رفتند. يكي از بچه‌هاي حزب‌اللهي توييت كرده: «اي كاش دوباره بعضي از رسانه‌هاي كم‌فهم اصولگرا شانتاژ رسانه‌اي راه نيندازند كه چه وزير خوبي داريم ما كه امريكا او را تحريم كرده، آقاي جهرمي هر چه هم براي امريكا خوش‌خدمتي كني آخر براي‌شان پشيزي اهميت نداري.» شايد بگوييد اين توييت يك توييت شخصي است و نبايد راي يك نفر را تعميم داد. سلمنا. اما وقتي قرارگاه سايبري عمار اين توييت را بازنشر مي‌كند آن وقت معني آن هم چيز ديگري مي‌شود. در واقع هر كسي كه آن را بخواند متوجه شكاف عميقي در وضعيت سياسي كشور مي‌شود كه حتي دشمني با امريكا هم نمي‌تواند پرش كند. بعضي توييت‌ها مشت نمونه خروارند و اگر هر روز اخبار را زير و رو كنيد متوجه اين از خروار سنگين‌تر ضديت با دولت مي‌شويد. ضديتي كه جدي است و ما را از گسترش آن مي‌ترساند. عرض من اين نيست كه به بهانه توطئه‌هاي دشمن همه ساكت شوند و انتقادهاي خود را فرو خورند و به دولت نگويند بالاي چشمش ابروست، اما انتقاد كجا، كين‌توزي كجا؟ حقيقت اين است كه جاهايي در داخل كشور تلاش شبانه‌روزي و سرسختانه و احتمالا قربه الي‌الله مي‌كنند تا مردم را از انتخاب سه سال پيش پشيمان كنند و دولت را ناكارآمد نشان دهند. ضمن اينكه تكرار بيش از حد «ناكارآمدي دولت » در ذهن و ضمير بعضي از مردم تبديل به امر بديهي شده، بعضي از طوايف سياسي هم به‌طور قطع پذيرفته‌اند كه بدگويي از روحاني از اوجب واجبات است. اين بدگويي را اتفاقا در قصه بنزين به شكل افسارگسيخته‌اي ديديم كه بعضي جاها و بعضي رسانه‌ها تنه به تنه حركت‌هاي ضدانقلاب مي‌زد. دولت با توجه به توان رسانه‌اي‌اش بعيد است بتواند جلوي بدگويي از خودش را بگيرد و تصويرش را در چشم مردم اصلاح كند. خصوصا در اين روزها چنان كار بر سر دولت ريخته كه ديگر وقت چنين اصلاحي را ندارد. از من بپرسيد مي‌گويم حوصله‌اش را هم ديگر ندارد. روحاني جزو آن دسته از سياستمداراني است كه چندان دنبال وجهه عمومي نيست و محبوبيت را براي تاثيرگذاري بيشتر ضروري نمي‌داند. از اتفاق بي‌اعتنايي او به افكار عمومي في‌نفسه بد نيست بعضي مواقع نيز قابل احترام است. مع‌الوصف دولتش نمي‌تواند بلكه نبايد به افكار عمومي بي‌اعتنا باشد و از آن چشم بپوشد. تجربه از نود و دو به اين طرف نشان داده كه دولت هر‌گاه خواسته كار تبليغاتي كند خراب‌تر كرده كه بهتر نكرده. يك‌بار با تمام عِده و عُده به ميدان آمد تا مردم را از صرافت يارانه گرفتن بيندازد، اما بعد از كلي كار يارانه بگيرها بيشتر شدند كه كمتر نشدند. در مواقع ديگر هم دولت نتوانسته در رسانه و تبليغات توفيقي به دست بياورد... ناكامي‌هاي دولت را برنمي‌شمرم و سرزنشش نمي‌كنم. چه وقت سرزنش؟ منظورم اين است كه دولت براي عبور از اين بحران عجيب و غريب فعلي به گفت‌وگو رو بياورد و با مخالفان و منتقدانش رودررو گفت‌وگو كند. نيازي نيست دولت براي احقاق حقوقش يا دفاع از حيثيتش دنبال رسانه‌ها، علي‌الخصوص رسانه ملي بدود بلكه كافي است با منتقدانش، در هر سطح و مرتبه‌اي بحث كند، آن وقت رسانه‌ها سر و دست خواهند شكست ؛دنبال گفت‌وگوها خواهند دويد. چرا پشت تريبون جواب دندان‌شكن به رقباي‌تان مي‌دهيد، در كمال خونسردي و آرامش با حفظ حداكثري آداب گفت‌وگو و در كمال خيرخواهي و حقيقت‌جويي، منتقدان را پشت ميز گرد بنشانيد و با آنها به زبان لين حرف بزنيد و قضاوت را به مردم واگذاريد. گفت‌وگو يك راه‌حل نيست بلكه ضرورت است... طولاني حرف زدم اما حيف است اين را نگويم كه يكي از خاصيت‌هاي گفت‌وگو اين است كه باطن افراد را رو مي‌كند و انگيزه‌شان را برملا مي‌كند. هر چقدر هم كه در گفت‌وگو پنهان‌كاري كنند و جو خود را گندم نشان دهند، باز هم دم خروس بيرون مي‌زند و ماهيت امر، چه از اين‌طرف و چه از آن طرف عيان مي‌شود. ما چاره‌اي نداريم جز اينكه كمي از عصبيت جناحي دور شويم و تن به گفت‌وگو دهيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون