جايگاه ويژه هنگكنگ
جواد منصوري
منطقه شرق آسيا مدتي است به محل رقابت استراتژيك چندين قدرت بينالمللي تبديل شده است. دولت ايالات متحده امريكا تصورشان بر اين است كه اگر نتوانند مانند گذشته در خاورميانه باشند، منطقهاي كه ميتوانند، بيشترين منفعت فرامرزي را ببرند، منطقه كرانه غربي اقيانوس آرام است. در نتيجه روابط امريكا و كشورهاي منطقه حوزه آسيا و اقيانوس آرام، در اولويت روابط ديپلماتيك و امنيتي امريكا بعد از خاورميانه قرار دارد. در منطقه شرق آسيا تنها دولتي كه به انگيزههاي مختلف توان مقابله با امريكا را دارد، چين است. كشورهاي ديگر هر يك در بخشهاي ويژهاي قدرتمند هستند و در بخشهاي ديگر ضعيف ماندهاند، حتي كره شمالي كه به عنوان يك قدرت هستهاي در شرق آسيا قرار گرفته است، از نظر واشنگتن يك رقيب جدي محسوب نميشود، بلكه زمامداران امريكايي، اين كشور را سايهاي از تهديد پكن براي نفوذ خود در منطقه تلقي ميكنند. واشنگتن به ويژه در دولت كنوني تمام تلاش خود را به كار گرفته است كه اجازه ندهد دولت چين به قدرت اول منطقه شرق آسيا تبديل شود. براي رسيدن به اين هدف، دولت امريكا در جبهههاي مختلف رقابت نفسگير و مستهلككنندهاي را با چين آغاز كرده است، در حوزه اقتصاد، فناوري، نظامي امنيت، ديپلماسي و سازمانهاي بينالمللي جنگ اعلام نشده و رقابت خاموشي ميان چين و امريكا در جريان است. در حوزه تجارت دوجانبه هم جنگ تجاري به صورت روشن از سوي امريكا اعلام شده است، جنگي كه دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا با ادعاي «آسان بودن برد در جنگ تجاري» با اعلام تعرفه بر كالاهاي وارداتي از چين آغاز كرده است. امريكا با اين جنگها قصد دارد تبديل شدن چين به قدرت اول اقتصادي منطقه شرق آسيا را به تاخير بيندازد.
در مسير فشار به پكن و جنگهاي اعلام نشده امريكا با چين، يكي از ابزارهاي فشار واشنگتن، موقعيت ويژه و وضعيت نسبتا مبهم حقوقي حاكميت هنگكنگ است. سال 1997 كه بريتانيا، حاكميت هنگكنگ را به پكن واگذار كرد، قرارداد مبهمي ميان دو كشور امضا شد كه وضعيت حقوقي اين سرزمين را به شكلي پيچيده و مبهم به يك كشور خودمختار در درون يك كشور مستقل تبديل كرد. اين پيمان به شكلي تنظيم شده است كه ميتواند دايم وضعيت حاكميت چين در اين بخش از سرزمينش را تا نيم قرن به چالش بكشد. سالهاي حاكميت بريتانيا در هنگكنگ، باعث ايجاد شكافهاي داخلي در اين هاب تجاري و مالي شرق آسيا نيز شده است. رقابت ميان جريانهاي مختلف سياسي از جمله هواداران اتحاد با چين و هواداران تبديل به يك دولت همپيمان امريكا همواره با يكديگر اختلاف نظر داشتهاند و همزمان نفوذ سنتي بريتانيا نيز در اين منطقه خودمختار همچنان حفظ شده است.
جريان هنگكنگ يك مستمسك و يك ابزاري براي به چالش كشيدن چين در جنوب شرقي آسيا است. چين به لحاظ اقتصادي، تجاري و مالي هرگز تمايل ندارد كه هنگكنگ و حاكميت بر اين منطقه را از دست بدهد، همزمان امريكاييها اين گلوگاه حياتي تجاري شرق آسيا را از چين جدا كنند. واقعيت اين است كه بخش بزرگي از اقتصاد چين در دهههاي اخير به سرمايهگذاران هنگكنگي متكي شده است. سال 1997 زماني كه حاكميت استعماري بريتانيا بر اين سرزمين به پايان رسيد، گروهي از تاجران سنتي هنگكنگ، تصميم گرفتند براي جلوگيري از جذب و هضم هنگكنگ در نظام مركزگراي كمونيستي چين، چين را به نظامي هنگكنگي تبديل كنند. در نتيجه بخش مهمي از سرمايهگذاريها و صنايع چيني وابسته به تاجران هنگكنگي است كه تلاش ميكنند بخش عمدهاي از اقتصاد چين را به هنگكنگ وابسته كنند. در واقع نه تنها هنگكنگ در سرزمين چين يك حاكميت خودمختار سرزميني دارد، در اقتصاد چين هم به صورت جزيرهاي از اقتصاد آزاد فعاليت ميكند، فروشگاهها و بانكهايي در سراسر چين با عنوان نهادهاي اقتصادي هنگكنگي كه به همين نام هم خطاب ميشوند در حال فعاليت هستند.
در نتيجه به نظر ميرسد كه رقابت بر سر هنگكنگ ميان واشنگتن و پكن، براي مدتهاي طولاني ادامه داشته باشد چرا كه نه چين و نه امريكا قصد ندارند از اين اهرم قدرتمند اقتصادي و تجاري چشمپوشي كنند. برخلاف انتظار دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا، جنگ تجاري با چين، جنگ آساني نبود و بردن در آن ساده نبود. ترامپ تصور ميكرد كه با اعلام تعرفههاي تجاري ميتواند چين را وادار به عقبنشيني كند، اما محاسبات او اشتباه از آب درآمد. گمان من، بهرغم حجم عظيم مبادلات اقتصادي چين و امريكا، اقتصاد چين به يك بازار جهاني دسترسي دارد و همزمان در همتنيدگي اقتصاد امريكا و چين در حدي است كه وابستگي اقتصاد امريكا به نيروي كار ارزان و كالاهاي ارزانقيمت صنعتي چين، حتي با وجود تعرفهها هم قابل چشمپوشي نيست. در نتيجه ناتواني واشنگتن در شكستن اراده چين در سنگر جنگ تجاري، حالا هنگكنگ به ابزار تازهاي براي تهديد سرزميني و امنيتي چين تبديل شده است. به گمان من، چشمانداز روشني در مورد آينده اين رقابت ميان چين و امريكا وجود ندارد. حتي اگر چين بتواند امريكا را به عنوان ابرقدرت اقتصادي جهان پشت سر بگذارد و به بزرگترين اقتصاد جهان تبديل شود، واشنگتن نهتنها كوتاه نخواهد آمد، بلكه انگيزه بيشتري براي رقابت و تضعيف قدرت چين پيدا ميكند.