داستان زندگي
فاطمه باباخاني
در وسط تصوير نوشته شده «اولين گامها»، خورشيد در حال طلوع كردن است، پر غازي در گوشه صخرهاي جا خوش كرده سپس تصويري از پايين صخرهاي بلند با نمايي از آسماني صاف كه لكهاي از ابر در آن ديده ميشود. در صحنه بعد نمايشي از دشت و منطقهاي كه صخره در آن قرار گرفته تا اينكه در نهايت دوربين به لانه غازهاي بالاي صخره ميرسد، به جوجههايي كه از لاي پرهاي بال مادر سر بيرون ميآورند. اتنبرو هيچ عجلهاي ندارد تا به يكباره به صحنه پريدن جوجهها از آن صخرههاي بلند برسد، صبر ميكند و داستان را توضيح ميدهد و بعد لحظه پريدن جوجهها، برخوردشان با سنگهاي تيز و مرگ تعدادي از آنها. جستوجوي غاز ماده و نر تا بدانند، كدام زنده ماندهاند و ناگهان رسيدن شكارچي!
ديويد اتنبرو، نويسنده و مستندساز حياتوحش 18 ارديبهشت 1926 به دنيا آمد و هنوز 30 سالش نشده بود كه كار فيلمسازي و مستندسازي را براي تلويزيون بيبيسي شروع كرد. آنچه از اين مستندساز چهره جهاني ساخت، مستندهاي زندگي روي زمين
(Life on Earth) و داستان زندگي بود. كنجكاويهاي طبيعي ديويد اتنبرو از آخرين ساختههاي اين مستندساز است كه نشان شواليه را از ملكه انگليس به خاطر فعاليتهايش در حوزه حيات وحش و طبيعت دريافت كرده است.
در ايران ديويد اتنبرو و آثارش نه تنها براي فعالان حيات وحش بلكه براي عامه مردم هم آشناست. بارها مستندهاي او با صداي داود نماينده در تلويزيون پخش شده و جالب اينكه در هر بار پخش چنان ميلي ما را به صفحه تلويزيون ميچسابد كه دل كندن از آن دشوار است. تا به آخر داستان را ميدانيم و باز نگاه ميكنيم چطور دو، سه تا جوجه از اين آزمون دشوار بيرون ميآيند، در دعواي ميان گرگ ماده و بوفالو نميدانيم جانب كدام را بگيريم، گرگ ماده گرسنه كه بايد براي بچههايش غذا ببرد يا بوفالو را كه ميجنگد تا زنده بماند. ديويد اتنبرو با مستندهايش، استانداردهاي اين حوزه را تغيير داده است. در آثار او داستان زندگي گونهها را دنبال ميكنيم، ميبينيم چطور پنگوئنها سنگهايشان را از هم ميدزدند، چطور پرندگان نر براي جلب نظر مادهها ميرقصند، برخي عنكبوتهاي نر چطور در فرآيند جفتگيري تلف ميشوند و رقصشان به قيمت جانشان تمام ميشود. با مستندهاي اوست كه به درك بهتري از اين سياره ميرسيم، ميبينيم زندگي هر گونهاي داستان خود را دارد، داستان گذشتن از صحرا، جنگيدن با موج و صخره و دريا براي پيدا كردن غذا، فرار از ميان مارهايي كه ميتوانند با حركتي كومودوهاي تازه به دنيا آمده را قورت دهند، طرد شدن از ميان جمع به واسطه تخطي از قوانين و... .
اتنبرو بدون شك در شناخت بسياري از مردمان ساكنان اين سياره از گونههاي مختلف نقش بيهمتايي دارد. اما در كنار آن بايد از كساني ياد كنيم كه در سايه و بدون آنكه فيلمي دربارهشان ساخته شود براي نجات اين گونهها كار ميكنند، كساني كه زندگيشان در طبيعت ميگذرد و سقف خانهشان آسمان است. كساني كه جواني و عمر براي نگهداري گونهاي مانند يوز ميدهند. كساني كه از خير زندگي راحت و آسوده و پشت ميزنشيني ميگذرند و در عوض زندگيشان در ميان برف و باران و آفتاب سوزان و بيابان سپري ميشود. كساني كه به هواي پژوهش و تحقيق قاره به قاره سفر ميكنند، آنها كه كارشان شمارش پرندگان است. كساني كه ميخواهند پلنگ و يوزپلنگ را قلادهگذاري كنند و حتي در زمستان سرد در منطقه استپي نميتوانند، غذايي گرم بخورند مبادا كه بوي غذا، گونه مورد نظر را از بودنشان آگاه كند. آنها كه سروكارشان با مردم محلي و شكارچيان است و تلاش ميكنند آنها را به حافظان حيات وحش تبديل كنند. كساني كه براي حفظ طبيعت اين سياره ميجنگند، گاه در اين راه و در درگيري كشته ميشوند، گاه تهمت و ناسزا ميشوند اما كوتاه نميآيند. همچنان به آينده اين سياره اميدوارند، آنها به ديدن رد پاي مارمولكي در دل شبي بر تپههاي شني دلخوش ميشوند، براي ديدن پروانهاي منطقه به منطقه سفر ميكنند، به دنبال سرگين يوز در ميان بيابان ميگردند، جنگلها را به هواي ديدن پلنگ زير پا ميگذارند و همراه و مشاور مستندسازان حيات وحش ميشوند تا ما در اين سوي دوربين، تصاويري حيرتانگيز از زندگي را ببينيم. به احترامشان كلاه از سر برميداريم و عمري دراز را برايشان آرزو ميكنيم.