وگان اشتباهي
مهدي نيكوئي
برايش عجيب بودند كه وگانها از يكديگر انتقاد ميكنند. اما شايد همين انتقادها نشان از پويايي اجتماعي آنها داشت. شايد همين انتقادها نشان از ميزان اهميت هر كدامشان براي ديگر وگانها داشت. از يكديگر حمايت ميكردند و با انتقادهايشان مانع از لغزش در مسير ميشدند. اما يكي از انتقادها برايش جالبتر از همه بود: «به خاطر حيوانات وگان باش، نه محيطزيست.» درك نميكرد كه چه تفاوتي دارد. به هر حال، كسي كه وگان است، آزاري هم به حيوانات نميرساند. چه اهميتي دارد كه حتما اين بيآزاري به صورت آگاهانه و متمركز بر هدف فوق باشد؟
پس از مدتي، يكي از دوستانش اين ترديد را در ذهنش ايجاد كرده بود كه شايد اصلا حفظ محيطزيست يك ارزش اخلاقي نباشد. زمين چند ميليارد سال پيش از انسان وجود داشته و نياز به حفاظت ندارد. حفظ محيطزيست، عملا فقط براي نجات خود انسان از انقراض است و ميشود ردپايي از خودخواهي را در آن ديد. زمين كه بدون انسان هم احيا خواهد شد. در حقيقت، كسي كه براي محيطزيست تلاش ميكند، براي نجات خودش يا حداكثر فرزندان خود و ديگر انسانها تلاش ميكند. چنين هدفي، شايد آنقدرها هم عالي و ارزشمند نباشد.
اين نگرش دوستش، او را درباره هدفش از وگانيسم دچار ترديد كرد، اما هنوز نميدانست چگونه بايد به آن نگاه كند. اين ترديد با او بود تا آنكه يك روز سرنوشتساز از راه رسيد. غمگينتر و نوميدتر از هميشه بود. تلاشهايش براي حفظ محيطزيست و شايد حفظ انسان از انقراض به نتيجهاي نرسيده بود. هنوز اكثر مردم نميدانستند كه عامل اصلي گرمايش جهاني و افزايش بلاياي طبيعي، دامداري است. آنها هم كه ميدانستند، شايد تغيير چنداني در رفتار خود نشان نميدادند. شايد بايد ميپذيرفت كه انسان بالاخره منقرض خواهد شد. خسته از تلاش، ميخواست اين سالهاي باقيمانده را از زندگي لذت ببرد و شايد حتي دست از وگانيسم بردارد. آنجا بود كه يادش آمد، حتي اگر انقراض انسان اجتنابناپذير باشد، تا آن زمان، حيوانات اهلي و وحشي بسياري زجر خواهند كشيد. با مراجعه به قلبش متوجه شد كه حتي اگر تاريخ انقراض يا مرگش هم فردا باشد، نميخواهد جسمي يا روحي را بيازارد.