• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4668 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۵ خرداد

نگاهي به سينماي كيومرث پوراحمد كه مي‌توان آن را به دو فصل كلي تقسيم كرد

گم‌شدن شكلات تلخ پوراحمد

احمد طالبي‌نژاد

در بررسي كارنامه كاري كيومرث پوراحمد با دو پوراحمد مواجه مي‌شويم، اول كيومرث پوراحمدي كه كار سينمايي‌اش را با ساخت فيلم كوتاه «زنگ اول، زنگ دوم» در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شروع مي‌كند، فعاليتش را با سمت دستيار در سريال ماندگار «آتش بدون دود» به كارگرداني نادر ابراهيمي ادامه مي‌دهد و بعد روند كارش در حوزه كودكان و نوجوانان ادامه پيدا مي‌كند.

او مجموعه‌اي از فيلم‌هايي را در كارنامه‌اش دارد كه مخاطب اصلي‌اش بچه‌ها نيستند ولي درباره بچه‌هاي اين سرزمين هستند. مي‌توانيم بگوييم صادقانه‌ترين و بهترين تصوير از بچه‌هاي ايران به خصوص در سن نوجواني در آثار او تجلي پيدا مي‌كند از جمله دو فيلم «پلكان» و«آلبوم تمبر» از مجموعه «تار و پود» هنوز كه هنوز است از زيباترين كارها درباره بچه‌هاي محروم است. اما اوج كارهاي كيومرث پوراحمد را در سريال ماندگار «قصه‌هاي مجيد» مي‌بينيم كه البته بخشي از قوت و قدرت اين مجموعه از داستان‌هاي هوشنگ مرادي كرماني نشات مي‌گيرد كه همه با آن آشنا هستيم. يادم مي‌آيد وقتي دانش‌آموز دبيرستاني بودم اين قصه‌ها را از راديو ايران در برنامه «زن و زندگي» مي‌شنيدم كه بعدها به صورت كتاب چاپ شد و پوراحمد از آن استفاده كرد. اما خلاقيت پوراحمد در اين سريال آنجا بود كه او بخشي از خاطرات و تجربيات زندگي دوران كودكي و نوجواني خود را وارد داستان‌هاي مرادي كرماني كرد. در واقع اين مجموعه تلويزيوني تلفيقي از زندگي مرادي كرماني و پوراحمد است اما قابل تعميم براي نسل خودشان و نسل بعدي. اينجا به اين نكته اشاره كنيم كه نسلي كه با قصه‌هاي مجيد و كارهاي پوراحمد و خانم مرضيه برومند كودكي خود را سپري كردند نسل خوشبختي بودند، نظير اين مجموعه‌ها علاوه بر وجه تعليمي و آموزش‌هايي كه در دل خود داشتند با حال و هواي طنزآميز، شيرين و ملاحتي همراه بود كه متاسفانه اين شيريني در كارهاي اخير پوراحمد مجال بروز پيدا نكردند.

«قصه‌هاي مجيد» در قسمت‌هاي «سفرنامه شيراز» يا «خواب‌نما» به رغم اينكه به‌شدت موضوعات تلخي دارند اما حسي در آن جاري است كه من آن حس را حس پوراحمدي مي‌نامم. وقتي درباره اين حس با پوراحمد صحبت كردم او به من گفت خواهرم هم مي‌گويد ديگر در كارهاي تو حس پوراحمدي وجود ندارد. آخر اين حس پوراحمدي چيست؟ من در جوابش گفتم يعني آن نگاه طنزآميز و سرشار از عاطفه و آميخته به تلخي‌هاي زندگي كه در كارهاي اخير نمي‌بينيم. همه ما تلخي‌هايي از دوران كودكي و نوجواني پشت سر گذاشته‌ايم اما اينكه فيلمسازي بتواند ناكامي‌ها و رنج‌ها را در فيلمش با لحن شيرين و جذاب روايت كند ارزشمند است. در سينما و ادبيات كم داريم و كم داشتيم نويسنده يا فيلمسازي را كه وقتي به سراغ موضوعات تلخ مي‌رود از لحن شيرين و جذاب براي روايت اثر استفاده كند. در واقع اين دست كارهاي پوراحمد مثل شكلات تلخ مي‌ماند؛ شكلاتي كه در ظاهر وقتي به آن نگاه مي‌كنيم انگار شكلات است و بايد شيرين باشد اما وقتي مي‌خوريم مي‌بينيم كه تلخ است. به نظر من اين خيلي ارزشمند است و من فكر مي‌كنم قصه‌هاي مجيد يكي از تاثيرگذارترين مجموعه‌هايي است كه در تلويزيون ساخته شد. يادم مي‌آيد همان زمان وقتي اين مجموعه از تلويزيون پخش مي‌شد بعضي خانواده‌ها ويديوي آن را براي فرزندان‌شان در گوشه و كنار جهان ارسال مي‌كردند براي اينكه از فرهنگ و هويت ملي خود دور نيفتند. جداي از داستان‌ها، مضمون اصلي قصه‌هاي مجيد و آن نوع كارهاي پوراحمد تغيير موقعيت است. شخصيت‌ها و بچه‌هاي پوراحمد از موقعيت و از وضعيتي كه دارند راضي نيستند و دل‌شان مي‌خواهد به افق‌هاي جديد و تازه دست پيدا كنند. مي‌توانم بگويم همه اين شخصيت‌ها نوعي ماهي سياه كوچولو هستند كه تاب و تحمل بركه كوچك را ندارند و دل‌شان مي‌خواهد به دريا برسند. به عقيده من حتما داستان «ماهي سياه كوچولو» در روايت سريال قصه‌هاي مجيد و ذهن پوراحمد و آقاي مرادي كرماني تاثير داشته و اساسا اين مجموعه متاثر از اين داستان ساخته شده است.

به لحاظ فرم هم بعضي كارهاي پوراحمد درجه يك هستند، فيلم «شرم» از مجموعه مستقل «قصه‌هاي مجيد» از نظر فرم بسيار جذاب است چون با تكنيك روايت ذهني يا فلش فوروارد داستان جلو مي‌رود و اين ناشي از موضوع و مضموني است كه خود فيلم دارد. شرم مقوله اخلاقي و دروني است و آدم‌ها به دليل شرم در بعضي موقعيت‌ها مي‌مانند و بين گفتن و نگفتن قرار مي‌گيرند و سردرگم مي‌شوند. در قسمت «خواب‌نما»ي سريال قصه‌هاي مجيد بچه‌ها با مقوله مرگ به مفهوم كودكانه و جذاب آشنا مي‌شوند.

اما كيومرث پوراحمد دوم از فيلم «گل يخ» و «نوك برج» كه داستان‌هاي پادر هوا دارند سقوط پوراحمد را هشدار مي‌دهد. يعني از آنجا به بعد ما با پوراحمد نوع اول خداحافظي مي‌كنيم، پوراحمدي كه اوج كارهايش «شب يلدا» است؛ يكي از بهترين فيلم‌هاي بعد از انقلاب و كارنامه پوراحمد. از آن به بعد پوراحمد هرگز نتوانست آن قدرت و قوت را تكرار كند و بعد از آن به فيلم‌هاي «پنجاه قدم آخر» يا «اتوبوس شب» مي‌رسيم كه به سفارش يكي از نهادهاي نظامي و سياسي ساخته شده و فيلم‌هاي خوبي نيستند به‌رغم اينكه پوراحمد خيلي براي‌شان زحمت كشيده. نه فيلم‌ها پوراحمدي‌اند و نه مخاطب غير پوراحمدي را اغنا مي‌كنند. يعني حس و حالي درشان نيست.

«تيغ و ترمه» را به صورت آنلاين ديدم. اگرچه معتقدم از فيلم‌هاي اخير او نظير «كفش‌هايم كو» اين فيلم كمي بهتر است اما متاسفانه بايد اذعان داشت كه نشاني از پوراحمد در «تيغ و ترمه» نديدم. جز تك و توك بارقه‌هايي از ديالوگ‌نويسي پوراحمد كه زبانزد اهالي سينما است. ديالوگ‌نويسي‌هاي پوراحمد هميشه پرنكته هستند ولي در مجموع اين فيلم اصلا به سينماي پوراحمد ربط ندارد. البته ممكن است به زندگي‌اش ربط داشته باشد اما در قياس با «شب يلدا» كه به نوعي حديث نفس پوراحمد است و قصه و فرم شكل مي‌گيرد و به نوعي داستان جهانشمول است اما در فيلم «تيغ و ترمه» نوعي بيگانگي با فضا در روابط آدم‌ها احساس مي‌كردم، اصلا داستان به دل آدم نمي‌نشيند. واقعا نمي‌دانم چرا پوراحمد اين فيلم را ساخته؟ فيلمنامه‌هاي خيلي بهتري از او خوانده‌ام و نمي‌دانم چرا آنها را كار نمي‌كند. «تيغ و ترمه» مي‌توانست فيلم بهتري باشد مشروط به اينكه از انسجام لازم برخوردار باشد اما به دلايلي اين‌گونه نشد. اميدوارم پوراحمد يك‌بار ديگر كارنامه درخشان خود در دهه شصت و هفتاد و ابتداي هشتاد را مرور كند و ببيند فيلم‌هايش چه ويژگي‌هايي داشتند كه مقبول مردم واقع مي‌شد و چرا اين ويژگي‌ها در كارهاي اخيرش ديده نمي‌شود. الان در روزگاري نيستيم كه كسي با كسي تعارف داشته باشد. صادقانه مي‌گويم فيلم جديد اين كارگردان مي‌توانست نسل جديد تماشاگر را با سينماي پوراحمد آشتي دهد اما در عمل اين اتفاق نيفتاده و واقعا نمي‌دانم چرا.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون