نگاهي به فرار از اردوگاه 14
يك روايت تكاندهنده از كره شمالي
درباره كرهشمالي كتابهاي زيادي نوشته شده است. يكي از مهمترين و تكاندهندهترين اين كتابها «فرار از اردوگاه 14» است كه چند سال پيش منتشر شد و حيرت همه را برانگيخت. اين كتاب با نام كامل «فرار از اردوگاه 14، داستان واقعي فرار اديسهوار مردي از كرهشمالي به سوي آزادي» نوشته بلين هاردن است كه مسعود يوسف حصيرچين ترجمهاش كرده و نشر چشمه در روزهاي آينده منتشرش خواهدكرد. اين كتاب سرگذشت «شين اين گنون» است كه در مخوفترين اردوگاه كار اجباري در كره شمالي يعني اردوگاه 14 به دنيا آمد و تنها انساني است كه توانسته از آنجا بگريزد. در اين كتاب علاوه بر روايت سرگذشت او تصويري غير شعاري درباره كره شمالي و همچنين اوضاع گاه نامساعد انبوه فراريان شمالي به كره جنوبي روايت شده كه تكاندهنده است؛ اينكه بسياري از ايشان در مقابل جامعه پيشرفته كره جنوبي شوكه واز نظر رواني ويران ميشوند. اردوگاه 14 بنابر اخبار سازمان ملل يكي از اردوگاههايي است كه در آن خانوادههاي به زعم حكومت خطرناك نگهداري ميشوند. در آنجا امكانات انساني زير صفر گزارش شده و معمولا كسي به ميانسالي نميرسد. روزنامهنگار امريكايي هاردن با جمعآوري انبوهي اطلاعات و قراردادن «اينگنون» در محور روايت تلاش كرده تصويري شفاف از اين اردوگاه به دست دهد. اين كتاب بعد از انتشار فروش بالايي به دست آورد و خشم مقامات كره شمالي را برانگيخت. در ابتداي كتاب ميخوانيم:
«اولين خاطره او يك اعدام است.
همراه با مادرش به طرف مزرعه گندمي در نزديك رودخانه تائدونگ ميرفت كه نگهبانان در آنجا چندهزار زنداني را گردهم آورده بودند. پسرك كه به خاطر جمعيت هيجانزده بود، از ميان پاهاي بزرگسالان راهش را به رديف جلو خزيد و ديد كه نگهبانها مردي را به تيركي چوبي ميبندند.
«شين اين گئون» چهارساله بود و بسيار كوچكتر از آنكه از سخنراني پيش از اعدام سرنگهبان سر در بياورد. در اعدامهاي فراواني كه در سالهاي آينده اتفاق ميافتادند او به سخنراني سرنگهبان گوش خواهد داد كه به جمعيت ميگويد به زنداني در آستانه مرگ «رستگاري» از طريق كار با اعمال شاقه پيشنهاد شد، اما او اين سخاوتمندي حكومت كرهشمالي را رد كرد. نگهبانان براي جلوگيري از ناسزاگويي زنداني به حكومتي كه ميخواهد جانش را بگيرد، دهان او را پر از سنگريزه كردند و سرش را با پارچهاي پوشاندند.
در اعدام اول، «شين» ديد كه سه نگهبان هدفگيري كردند و هر كدام سهبار ماشه را چكاندند. صداي شليك تفنگها پسرك را ترساند و او سريعا به عقب جست. اما از همان عقب بالاوپايين ميپريد تا ببيند نگهبانان به سمت بدن آغشتهبهخون ميروند و آن را در پارچهاي ميپيچند و بهزحمت آن را در گاري ميگذارند.
در اردوگاه 14 كه زنداني براي دشمنان سياسي كرهشمالي است، تجمع بيش از دو نفر ممنوع است مگر مواقع اعدام. همه بايد در اين مراسم شركت كنند. در اردوگاه كار اجباري از اعدام در ملأعام و ترس حاصل از آن براي درس عبرت استفاده ميشد.»