پاسخ يك معما
عباس عبدي
چند روز پيش گزارشي را خواندم از فرآيند اخباري درباره اتهامات قائممقام آقاي قاليباف در شهرداري تهران كه 12 سال عهدهدار اين پست بود و اكنون نيز گفته ميشود كه دهها جلسه از دادگاه او در سازمان قضايي نيروهاي مسلح و به صورت غيرعلني برگزار ميشود و ارقام اتهامات وي ركورد بسياري از موارد فسادهاي قبلي را شكسته است. اين گزارش توضيح ميداد كه چگونه ابتدا درباره او اخباري منتشر ميشد و سپس قاطعانه تكذيب ميشد، پس از مدتي معلوم ميشد كه آن خبر درست است، نكات ديگري طرح ميشد اين موارد جديد قاطعانه تكذيب و گفته ميشد كه اين تبليغات كار دشمنان است. اين اتفاق چند بار رخ ميدهد تا اينكه وي پس از خروج از كشور دوباره باز ميگردد و اين بار براي رفع شائبهها دوباره در دفتر سابق خودش حاضر ميشود و تعداد زيادي از اعضاي شوراي شهر سابق و مديران شهرداري به ديدن وي ميروند و در مدح و تواناييهاي وي هر كدام به طور مفصل سخنراني ميكنند. تصوير و محتواي كامل اين جلسه در گزارش وجود داشت. ظاهرا بازگشت به دفتر نيز صوري بوده و فقط براي همين يك برنامه طراحي شده بود. مدتي از اين ماجرا ميگذرد تا اينكه وي بازداشت ميشود و پرونده وي تحت رسيدگي در دادگاه بدوي است. بهرغم انتظاري كه وجود دارد تا اين دادگاه علني رسيدگي شود، معلوم نيست كه چرا به صورت غيرعلني رسيدگي ميشود. بر فرض كه يكي، دو مورد هم باشد كه انتشارش براي كشور مفيد نباشد، پس چرا بقيه را علني برگزار نكردند تا حقيقت ماجرا براي جامعه و مردم آشكار شود؟ اين يادداشت درصدد پرداختن به علني بودن يا نبودن اين دادگاه و نيز انتقاد از رسيدگي به آن در سازمان قضايي نيروهاي مسلح نيست، بلكه نكته ديگري را ميخواهم شرح دهم. اين رويداد را در ذيل سه وضعيت ممكن ميتوان تحليل كرد. اول اينكه فرد مزبور مرتكب جرم شده و ارقام نجومي اتهامات وي نيز كمابيش واقعي است. در اين صورت چرا مهمترين اشخاص شوراي شهر و شهرداري زمان آقاي قاليباف از او در حد باورنكردني تجليل ميكنند؟ يك حالت اين است كه بايد گفت اين افراد نيز شريك اتهامات وي هستند و از اين نظر طبيعي است كه از او دفاع كنند زيرا از خودشان دفاع كردهاند. چنين وضعيتي به معناي فراگيري گسترده فساد است كه به نوعي بينتيجه بودن اقدامات عادي در مبارزه با فساد را نشان ميدهد. حالت ديگر اين است كه واقعا آن افراد و همكاران از روي خلوص نيت و عقيده راسخ چنان حمايتهاي عجيبي را از آقاي قائممقام كردهاند كه در اين صورت يا وي مرتكب جرم شده يا به كلي بيگناه است. اگر مرتكب اين اندازه بزرگ از جرم شده به طوري كه همه دوستان و همكارانش از آن بياطلاع هستند، در اين صورت بايد به جاي ديگري شك كرد. اين چه سيستمي است كه يك مدير آن ميتواند تا اين اندازه مرتكب تخلف شود ولي هيچ كدام از همكاران و ناظران فعاليتهاي او متوجه ماجرا نشده باشند و همچنان او را سالم و خيرخواه و جهادي بدانند و از روي علاقه و خلوص نيت از او دفاع كنند؟! اين وضعيت حتي از حالت اول نيز براي يك نظام خطرناكتر است. نشان ميدهد كه همه ميتوانند اقدامات مجرمانه مرتكب شوند، بدون اينكه كسي متوجه آنان شود. در اينجا اعتماد كلي نسبت به كارآمدي ساختاري در مقابله با فساد زايل ميشود. حالت سوم اين است كه او واقعا مرتكب تخلفي مهم نشده باشد و دوستان و همكارانش نيز درست و مطابق واقع از او دفاع كرده باشند. در اين صورت آيا اين همه اقدامات قضايي از جمله بازداشت و سر و صداي فراوان براي هيچ و پوچ است؟ اينكه خيلي خطرناكتر است كه دستگاه داوري كننده متهم به اين رفتار شود كه افراد بيگناه را بازداشت و براي آنان پروندهسازي كند. بنابراين هر كدام از حالات كه درست باشد، يكي از يكي ديگر بدتر است. البته يك حالت هم هست كه از هر سه مورد بدتر است. اينكه قائممقام و همكارانشان در شوراي شهر سابق و شهرداري همه ميدانستند كه در حال انجام چه كارهايي هستند ولي آنها را مجرمانه و خلاف تلقي نميكردند، در حالي كه از نظر مردم و دادگاه و قانون اين اقدامات مجرمانه است. به گمانم تركيبي از حالتهاي فوق پاسخ اين معما است.