• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4782 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۵ آبان

مرگ خوش بيگانه

اسدالله امرايي

«مرگ خوش» نوشته آلبر كامو با ترجمه احسان لامع در انتشارت نگاه منتشر شده است. اين كتاب را به نوعي پيش‌نويس رمان «بيگانه» مي‌دانند. آلبر كامو قصد انتشار اين كتاب را نداشته است، ولي اين كتاب هفده سال بعد از مرگ دلخراش او در تصادف اتومبيل منتشر شد. شخصيت اصلي داستان، همان مورسو است، با همان بيگانگي. ولي انگار مورسوي بيگانه، مورسوي كامل شده كتاب مرگ خوش است: «وقتي پاتريس نگاهش كرد، متوجه جمع شدن اشك در چشم‌هايش شد. اين پاتريس بود كه چشم‌هايش را بست، كمي‌عقب رفت و شليك كرد. همچنان با چشم‌هاي بسته لحظه‌اي به ديوار تكيه داد. تپش خون را در گوش‌هايش احساس مي‌كرد. وقتي‌چشم‌هايش را باز كرد، سر زاگرو روي شانه چپش افتاده و تنش نسبتا به جلو كج شده بود. اما او زاگرو را نمي‌ديد، بلكه مغز و استخواني‌متلاشي‌شده و خوني دربرابرش بود. بنا كرد به لرزيدن. به طرف ديگر صندلي رفت، كورمال دست راست زاگرو را كشيد و تپانچه را در آن گذاشت. سپس آن را تا شقيقه‌اش بالا آورد و رها كرد. تپانچه روي‌بازوي صندلي و بعد روي پتوي زاگرو افتاد. سپس متوجه دهان و چانه مرد افليج شد كه همان جديت و سيماي محزونش را در زمان خيره شدن به پنجره حفظ كرده بود. اما در همان لحظه صداي گوشخراشي از جلوي در به گوش رسيد. مورسو همچنان كه به صندلي تكيه داده بود، تكان نخورد. صداي چرخ خودرو حكايت از رفتن قصاب داشت. مورسو چمدانش را برداشت و دستگيره در را كه پرتو آفتاب را منعكس كرده بود چرخاند و از در بيرون زد. سرش تير مي‌كشيد و دهانش خشك شده بود. درِ بيرون را باز كرد و سريع از آنجا دور شد. به جز چند كودك كه در آن سوي ميدانگاه بازي مي‌كردند، كسي در محوطه نبود. بعد از گذشتن از كنار ميدانگاه، يك‌باره احساس سرما كرد و زير كت نازكش لرزيد. دو بار عطسه كرد، و دره، آكنده از صداهاي بسيار مضحك و گوشخراشي شد كه آسمان بلورين، آنها را به دوش كشيد. مورسو تلوتلوخوران ايستاد و نفس عميقي كشيد. ميليون‌ها تبسم ريز سفيد از آسمانِ آبي جاري شدند و روي برگ‌هايي كه پياله باران بودند و برفراز خاك مرطوب پياده‌رو به رقص درآمدند و از روي بام‌هاي سفالي و خوني‌رنگ گذشتند و به درياچه هوا و نور كه پيش از اين از آن جاري شده بودند، بازگشتند.» 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون