• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4782 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۵ آبان

مرد جلوي تاكسي

سروش صحت

مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «حواستون هست رسيديم به وسط پاييز؟» داشتم اين جمله را مي‌نوشتم كه مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، سر شانه‌ام زد و گفت: «من اصلا اين جمله‌اي را كه شما نوشتي، نگفتم تو داري از خودت اين جمله‌ها را درمي‌ياري.» به مرد گفتم: «چرا شما گفتيد.» مرد گفت: «نه، من الان چند هفته است كه حواسم بهت هست. من خيلي وقت‌ها حرف نزدم ولي تو برداشتي نوشتي.» مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود، گفت: «... بعد هر چي خودت دلت خواسته را جاي حرف‌هاي من نوشتي.» به مرد گفتم: «شما الان درباره وسط پاييز حرف نزديد؟» مرد گفت: «نه، من هيچي نگفتم.» بعد گفت: «چه وضعي شده، هر كي هر چه دوست داره از قول آدم مي‌گه.» مرد دوباره روي شانه‌ام زد و گفت: «من اين را هم نگفتم، من از وقتي سوار تاكسي شدم اصلا حرف نزده‌ام.» به مرد نگاه كردم... به مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود. جلوي تاكسي خالي بود و كسي آنجا ننشسته بود. دور و برم را نگاه كردم. تاكسي نبود و من پشت ميزي در هال خانه نشسته بودم و مي‌نوشتم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون