• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3118 -
  • ۱۳۹۳ پنج شنبه ۶ آذر

دوست داري بميري؟

شوخي با مرگ

 كيارش افرومند و اميرحسين صمدي/  كشتي‌هاي‌مان به گل نشسته بود و تيرهاي‌مان بي‌نشان خورده بود و بسيار خسته دل و غمگين بوديم. تصميم گرفتيم كاري كنيم كه سرحال بياييم و تنها يك چيز ما را به وجد مي‌آورد؛ آزار دادن و ترساندن ديگران.

اول
مرد جوان در حال ورزش كردن با امكانات ورزشي پارك كوچك دورافتاده‌يي بود و مشغول اعمال متد چپ-راست، چپ-راست روي عضلات پهلويش بود. پيش از آنكه چپش را به راستش برساند احاطه‌اش كرديم و زاويه ديدش را  از آسمان بستيم.

   دوست داري بميري؟

جان؟

   دوست داري بميري؟مرگ.

ايستگاه كردي آقا؟

 ايستگاه نيست. جواب من رو بده. دوست داري بميري؟

آخه يعني چي اين سوال؟ تحقيق دانشجوييه؟

 گفتم جواب من رو بده. دوست داري بميري يا نه؟

خب نه. مگه احمقم. هيچ‌كسي دوست نداره  بميره.

 كي گفته؟ من دوست دارم بميرم. تو چرا دوست داري زنده بموني؟

خب داداش هر كسي يك انگيزه‌يي داره توي زندگي. به خاطر همون فكر نمي‌كنم آدماي با انگيزه بخوان بميرن. انگيزه من هم بيشتر اعتقاديه.

  فكر مي‌كني كي قراره بميري؟

من؟دست اون بالاييه.

  ورزش مي‌كني كه نميري؟

نه. ورزش مي‌كنم براي روحيه‌ام. اين انگيزه و عشق كه مي‌گم خيلي حرفه براي خودش. من خودم سال پيش رفتم كربلا. همين باعث شد كه با اينكه اوضاعم درست و درمون نيست به مو برسم اما پاره نشم. دلم قرصه. ورزش مي‌كنم براي خودم.

 فكر كن من 60  ثانيه ديگه از توي جيبم يه ضامن‌دار در بيارم و سرت رو ببرم؟ توي اين مدت چيكار مي‌كني؟

ديگه هر كسي است و روحيه خودش. مي‌دونيد چي مي‌گم؟

نه نمي‌دونم. اصلا من هيچي نمي‌دونم.
ببين من آدم معتقدي هستم. بچه هياتي‌ام. بچه هياتي اون‌طوري كه فكر مي‌كني نه‌ها. عشقم اعتقادمه. عشقم دوستام هستن. عشقم كارهايي هست كه مي‌كنم. همين ورزشه. به خاطر اينا زنده‌ام و به خاطر همينه كه دوست ندارم بميرم. زندگي به اين خوبي داره مي‌گذره.

دوم

دو دختر با كش و قوس فراوان روي نيمكتي كز كرده‌اند و مشغول بلع و هضم پفك هستند غافل از اينكه دو غول بي شاخ بالاي سرشان قرار دارند و مي‌خواهند اولين سوال‌شان   را  بپرسند.

  دوست داري بميري؟

يعني چي؟

 يعني دوست داري بميري؟ دوست داري مرگ شامل حالت بشه؟خلاص.

راستش دوست دارم و خيلي هم در موردش فكر كردم. يك سري فشارها توي زندگي باعث مي‌شن كه آدم بخواد بميره.

  دوست نداري الان بميري؟

نه

   مگه اين بهترين دوستت نيست؟
چرا.
دوست نداري پيشش بميري؟دوست نداري همين الان بميري؟

آقا اين چه طرز صحبت كردنه. من دارم مي‌ترسم كم كم.
 نيازي به ترس نيست. ما نه از اون دنيا اومديم و نه اهل اينجا هستيم.

نمي دونم. اسيدي چيزي نداريد؟

 ببين زندگي دو جوره. يا در قيد حياتي يا فاتحه. كدومش رو ترجيح مي‌دي؟

پروژه دانشجوييه اين؟

  نه.

پس چيه؟

  نه. مرگ چيه؟

نمي دونم آقا. مي‌شه لطفا بريد. كم كم داريم اذيت مي‌شيم ما...
سوم

يك پسر و دو دختر به ديواري تكيه داده‌اند و گپ مي‌زنند. باقي‌اش هم قطعا اين است كه ما مي‌رويم و روي سرشان هوار مي‌شويم.
 دوست داري همين الان بميري؟

هنوز كلي كار نكرده دارم.

 به چي وصلي؟براي چي مي‌خواي اينجا بموني؟

خب منم انگيزه‌هاي خودم رو دارم. مثلا پدر و مادرم. يكي از دلايلي كه من بايد زنده بمونم و حالاحالاها كار دارم پدر و مادرم هستن. وارد جزييات نمي‌شم حالا.

 مي‌دوني مرگ چيه؟

ببين جسمت مي‌ميره اما روحت نمي‌ميره. مي‌دوني... مي‌ميري راحت مي‌شي ديگه...

 يعني چي؟

ببين مرگ از اين لحاظ خوبه كه مي‌ميري راحت مي‌شي.

 يعني زندگي كه مي‌كني راحت نيست؟

نه... زندگي خيلي خوبه. اتفاقا من خيلي هم باهاش حال مي‌كنم. اما يه سري ديد دارم. يه سري هدف و برنامه و چشم‌انداز دارم كه دوست دارم بهشون برسم و بميرم بعدش...

 چرا بميري خب بعدش؟
نمي دونم بعد از زندگي بايد مرد ديگه حتما.

 خودت مي‌دوني كه چي داري مي‌گي اصلا؟

ببين ما كلا فكر نكنم كه به مرگ خيلي فكر كرده باشيم. همينه كلا. ما‌ها به زندگي هم فكر نمي‌كنيم. همينطوري زندگي مي‌كنيم و زندگي رو هم دوست داريم. به نظرم براي اينكه نميريم بايد زندگي رو دوست داشته باشيم.


موخره نگارنده

پرونده‌مان درباره مرگ است و ما نيز به قصد مرگ پا در اين راه نهاديم اما نمي‌دانم چرا به زندگي منتهي شد. هميشه فكر مي‌كرديم نسل چهارمي‌ها نسل بي دغدغه‌يي هستند و هيچ چيز براي‌شان مهم نيست. حتي در جلسات خصوصي صفحه هم پاي اين
خلق و خو  و  بي‌انگيزه بودن‌شان در ميان بود اما اين گزارش دقيقا نقض اين غرض بود.
اين جوانان شايد هيچگاه به ابعاد مختلف يا عمق يك مفهوم نينديشند اما در خاك زندگي ريشه دوانده‌اند و هر كدام براي خود اهداف و انگيزه‌هاي تحسين برانگيزي دارند. بدون هيچ دليل و برهان قاطعي مي‌خواهند زنده بمانند و در اين جهان عظيم قدم بزنند. احساس بيداري درون‌شان تقلا مي‌كند تا غرق نشوند و بمانند و در اين ورطه لايتناهي به كشف و شهود بپردازند. آنقدر زندگي كنند و با  زندگي كردن‌شان زنده بمانند تا بميرند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون