39 هزار ميليارد تومان سهام فروختيم چيزي دستمان را نگرفت
حالا كمي هم از دولت بگوييد، واقعا نقش حمايتي دولت در اين ميان چه ميشود؟
درست است، حمايتهايي كه دولت بايد انجام دهد هم مهم است، مانند آنچه چين انجام داد و ميدهد. زماني اين سوال برايم مطرح بود كه چگونه چين كت و شلواري ميدوزد كه هيچ ايراني نميتواند با آن رقابت كند. بعدا به اين نتيجه رسيدم كه اين موضوع دو دليل دارد، يك حمايتهاي دولت و دوم اينكه صنايع مرتبط را در اين كشور در كنار هم احداث ميكنند تا هزينه حمل و نقل را كاهش دهند. در حال حاضر صنايع پاييندست ما جدا از صنايع بالادستي است، صنايع بالادست همه در عسلويه هستند اما درآنجا از صنايع پاييندست خبري نيست. سرمايهگذار ميبيند كه چون زيرساختها در آنجا آماده نيست اگر در آنجا سرمايهگذاري كند، هزينههايش بالا ميرود پس ترجيح ميدهد برود دوردست مثلا در اصفهان سرمايهگذاري كند.
در ضمن صنايع تركيه در نقاطي شكل گرفتهاند كه مانند اطراف خليج فارس و درياي عمان شرايط آب و هوايي دشوار ندارند. خيلي از اين مناطق جنوبي حاشيه خليج فارس و درياي عمان هنوز آب آشاميدني ندارند، حال اين را با حاشيه درياي سياه و مديترانه مقايسه كنيد با نقاطي كه مثل شمال ايران خوش آب و هوا هستند. اينها بخشي از مشكلاتي است كه سرمايهگذار ايراني با آن روبهرو است. با توجه به اين مشكلات متوجه ميشويم چرا در تركيه فضا متفاوت است. تركيه به صنايع خود كمك ميكند تا آنها بتوانند از طريق ايران محصولاتشان را به عراق بفرستند اما براي واردات محصولات ايراني تعرفه وضع ميكند. بايد اين مسائل را برطرف كرد تا بتوانيم رشد و رونق را به صنعت برگردانيم.
بهعلاوه هزينههاي اجتماعي شركتهاي توليدي در ايران بالاست. اجازه فرماييد مثالي بزنم، زمانيكه مديريت شركت پليمرآريا ساسول را داشتم، روزي آقايي نزد من آمد و به من گفت شما كه براي بستهبندي محصولات خودكيسه سه لايه ميخريد از من هم قيمت بگيريد. گفتم كارخانه شما كجاست؟ گفت امارات است. گفتم چرا آنجا كارخانه زدي؟ گفت به چند دليل از جمله وقتي در امارات به من موافقت اصولي ميدهند از فرداي آن روز مسوولان اماراتي دنبال من هستند كه اگر مشكلي داشتم آن را مرتفع كنند اما در ايران بر عكس است. از وقتي كه به من موافقت اصولي ميدهند مسوولان به دنبال من هستند كه من مشكلات آنها را حل كنم يا نفر براي استخدام معرفي ميكنند يا كمك مالي براي منطقه خود ميخواهند. اگر هم مشكلات آنان را حل نكني چوب لاي چرخ آدم ميگذارند. اخيرا يكي از دوستانم گفت به همين دلايل يكي از اقوام او كارخانهاي داشته است كه آن را بسته و اساسا كسب و كار را رها كرده است. اينها هزينههاي اجتماعي است كه در كشور ما وجود دارد و بايد حل شود.
حال كه همه مسوولان به دنبال توسعه صنايع پاييندستي پتروشيمي در ايران هستند بايد گفت چنانچه اين مشكلات حل شود، صنعت خودش توسعه پيدا ميكند. با وجود اين مشكلات هرچه توسعه دهيم به تعطيلي ميانجامد.
روزهايي نه چندان دور مجتمعهايي براي حل بحران كشور بنزين توليد ميكردند، همان بنزين پتروشيمي، از چه زماني اين عمليات كامل متوقف شد؟
ما بنزين توليد نميكنيم بلكه افزودني به بنزين را توليد ميكنيم. قبلا آن را به پالايش و پخش ميفروختيم تا با بنزين مخلوط شود الان آن را صادر ميكنيم.
يعني ديگر بنزيني با عنوان بنزين پتروشيمي به مردم نميدهند؟
خير.
از چه زماني كاملا قطع شد؟
از اواسط سال 1393 قطع شدن كليد خورد.
توليد بنزين پتروشيمي چه شرايطي را براي واحدهاي پتروشيمي ايجاد كرد؟
ببينيد، دنبال آن روزها نرويد، به نظرم يك دعواي بيخودي بر سر اين موضوع راه افتاد كه اصلا ضرورت نداشت. داستان ساده بود، در يك شرايط ويژه اتخاذ يك چنين تصميمي ضرورت داشت. تحريم ايران شدت گرفت و تامين بنزين مشكل شد. در آن شرايط يا بايد ميگفتند ايها الناس بنزين نيست كه خودش كلي بحران ايجاد ميكرد يا بايد خطرات كوتاهمدت را ميپذيرفتند و اين كار را ميكردند. روزه هم همينطور است. يكسري كارها در حالت عادي مجاز نيست اما در شرايط حاد مجاز ميشود. آدم وقتي مريض ميشود از او با اشعه ايكس عكس ميگيرند، اشعه ايكس هر چند كه خطرناك است اما مريض مجبور است به اين خطر تن بدهد. حالا منظورم اين است كه بايد بعضي اوقات ريسك كرد، خطر را قبول كرد. تا خطر رفع و شرايط عادي شود، حالا اين بحثها چه معني دارد. من تعجب ميكنم كه سياستمداران مملكت سر مسالهاي به اين روشني به سر و كله هم ميزنند.
ببينيد موضوع اين است كه بعضي از مدافعان توليد بنزين در پتروشيميها ميگويند اتفاقا اين كار اصلا هم خطرناك نبود و همين حالا هم نبايد بنزين وارد شود بلكه بهتر است در پتروشيميها توليد شود، موضوع اصلي اين است؟
استفاده از افزودنيها در حد مجاز ميتواند مشكل زا نباشد ولي فراموش نشود كه مشكل شهرهاي بزرگ تنها كيفيت سوخت نيست بلكه به حجم بالاي ترافيك مربوط است كه بايد براي آن فكري كرد.
شما خودتان قبول داريد كه توليد بنزين پتروشيمي كار خطرناكي بود كه بايد انجام ميگرفت، شايد اگر هشدارهاي لازم در مورد اين خطرات به مردم داده ميشد كمتر مصرف ميكردند و عوارض ناشي از اين اتفاق هم كمتر ميشد.
ببينيد الان ميگويند چرا مفاد «فكت شيت» در مورد توافق هستهاي را به مردم نميگوييد. شرايط ما كه عادي نيست. در وضعيت جنگي نبايد دستت را رو كني وقتي همهچيز را بگويي طرف مقابل دستت را ميخواند. اگر ما براي بنزين اطلاعرساني ميكرديم آنوقت ميديديد كه دستگاههاي تبليغاتي مخالفان چهها كه نميكردند؟ شايد كار را به جايي ميرساندند كه مردم عصبانيتر شوند، البته حرف شما در اصل درست است اما براي وقتي كه كشور در شرايط عادي است. وقتي در شرايط تحريم هستيم و دشمنان ميخواهند مردم را در مقابل دولت نگه دارند، ديگر اوضاع متفاوت ميشود. به قول معروف «جز راست نبايد گفت، هر راست نشايد گفت».