علم مناسبات در قرآن
سيد محمد علي ايازي٭
مناسبت، در لغت به معناي هم شكلي و نزديكي است و در اصطلاح به پيوند ميان دو چيز، از هر جهتي كه باشد گويند. مناسبتها، گاه در پديدههاي عيني و خارجي است و گاه در مكتوبات و نوشتههاست، اما در علوم قرآن، علم مناسبات به ارتباط ميان موضوعات يك آيه و پيوند ميان دو يا چند آيه با هم و ارتباط يك سوره با سوره ديگر گفته ميشود. علم مناسبات در علوم قرآن از پيوستگيهاي ممكن ميان موضوعات قرآن، در شكلهاي گوناگون آن بحث ميكند و پيوندهاي پنهان را نمايان ميسازد. بنابراين جايي كه پيوستگي، قابل توجه نباشد يا جايي كه پيوند آشكار باشد، در علم مناسبت مورد توجه قرار نميگيرد. از دورانهاي بسيار دور، از آن زمان كه بحثهاي جدي در باب اعجاز قرآن به گستردگي گراييد و دانشمندان اسلامي به دفاع از قرآن برخاستند و پاسخ به ملحدان دادند و حتي انواع اعجاز قرآن را مينماياندند و چندگونگي زيباييهاي قرآن را وجهه همت خود قرار ميدادند، از آن زمان به بعد، بحث پيوستگي قرآن مطرح شد، زيرا تحقيقات قرآنپژوهان از چارچوب بحثهاي ادبي و بلاغي فراتر رفته و به ميدانهاي جديدتري راه يافت و مساله اعجاز در نظم كلمات و انسجام معاني، آرامآرام به پيوستگي و نظاممندي قرآن كشيده شد. شايد ريشه اين گرايش از آنجا پديد آمد كه هر قرآنخواني در نگاه ابتدايي و ساده، در برخورد با ظاهر آيات و سورهها نوعي ناپيوستگي ميان مطالب آيات را احساس ميكرد و موضوعات معارف را در سطح سورهها پراكنده مييافت و دليل و فلسفه آن را نميدانست. علم مناسبات در پاسخ به اين نياز و حل مشكل پديد آمد و تلاش و همت خود را در جهت اثبات پيوستگي قرآن كريم به كار گرفت. نخستين كسي كه به علم مناسبات اشاره كرد، ابوبكر نيشابوري (م 324 هـ) است. وي به علماي بغداد طعنه ميزد كه چرا به اين مساله مهم توجه نميكنند و موضوع پيوستگي ميان موضوعات را مورد بررسي قرار نميدهند. عبدالقاهر جرجاني (م 471 هـ) كه از پيشتازان علم بلاغت و يكي از پايههاي دانش معاني و بيان است، در كتاب «دلايل الاعجاز»، مباحث آغازين از علم تناسب را در سايه نظم قرآن مطرح كرد. پس از وي از ميان پيشينيان، ابن العربي مالكي (م 543 هـ) صاحب كتاب احكامالقرآن، در كتاب سراجالمريدين به مناسبات آيات توجه كرد و پيوستگي ميان آيات را نشان ميداد. اما بيشترين روشنگريها از آن فخر رازي (م 606 هـ) صاحب تفسير مفاتيحالغيب، معروف به تفسير كبير است.
اين دانش آرام آرام تحول يافت تا در قرن نهم يكي از مفسران بنام يعني برهان الدين بقاعي (م 885 هـ) تفسيري با جهتگيري پيوستگي ميان آيات و سورهها به نگارش درآورد و تفسير خود را به «نظمالدرر في تناسب الآيات والسور» نامگذاري كرد. سيوطي، قرآن پژوه نامدار هم در اين باره كتابي تاليف كرد به نام «تناسق الدرر في تناسب السور». در عصر حاضر نيز كسان بسياري به اين دانش روي آوردهاند و كتابهايي تاليف كردهاند، در فارسي آثاري بهطور مستقل و در ضمن تفسير به نگارش درآمده است؛ مثلا، در دانش تفسير، تفسير كاشف، اثر آقايان عبدالكريم بيآزار شيرازي و دكتر سيدمحمدباقر حجتي و نظم قرآن، اثر عبدالعلي بازرگان با اين جهتگيري نوشته شده است. اما جالب است بدانيد كه در برابر نظريه پيوستگي قرآن، بعضي ديگر نظريهاي دقيقا مخالف اين نظريه ابراز كردهاند و گفتهاند از كجا معلوم كه خداوند ميخواسته ميان آيات ربط و پيوستگي برقرار كند و همه موضوعات را با نظم و نسقي واحد در كنار يكديگر قرار دهد، اتفاقا شواهدي در دست هست كه قرآن بر عكس اين نظريه را دنبال كرده است و لذا نظريه پاشاني بودن قرآن؛ يعني، جسته جسته بودن سبك قرآن را ارايه دادهاند و همين را هم دليل بر اعجاز قرآن گرفتهاند.
آقاي بهاءالدين خرمشاهي قرآن پژوه معاصر، در كتاب ذهن و زبان حافظ، در مقاله قرآن و اسلوب هنري حافظ، به دنبال اثبات اين نظريه است. از مباحث علم مناسبات، انواع مناسبات است. در اين باره 10 نوع مناسبت مورد بحث قرار گرفته است، مانند مناسبت جملهاي با جملهاي ديگر در يك آيه، مناسبت يك آيه با آيه قبلي و بعدي، مناسبت و پيوستگي تمام آيات در يك سوره، مناسبت بخشي از هر سوره در جايگاه خودش و... اما به نظر ما مهمترين پيوستگي در قرآن، مناسبات ميداني است. منظور از پيوستگيهاي ميداني برقراري ارتباط ميان معاني و پيامهاي قرآن و اثبات ارتباط ميان آنهاست. در اين روش همواره معطوف به ساختار كلمات در ارتباط با ديگر واژههاي كليدي قرآن است. اين مطالعه بر اين اصل استوار است كه مفاهيم به كار رفته در قرآن نوعي پيوند به كار رفته در قرآن نوعي پيوند جهانبيني دارد و قرآنپژوه از اين روش براي كشف پيوستگي ميان مفاهيم كليدي قرآن است.