«اعتماد» روند مهاجرت دانشآموزان، انگيزهها و تبعات آن را در گفتوگو با كارشناسان بررسي كرد
مهاجرتهای زودهنگام
نيره خادمي
از سال گذشته كه پرونده مهاجرت «مهلا» براي كانادا به جريان افتاده براي رفتن به مدرسه سر از پا نميشناسد و ساعتهاي طولاني كلاس رفع اشكال و تمرين انگليسي خستهاش نميكند. پروندههاي مهاجرت براي دانشآموزان يكي پس از ديگري در دفاتر مهاجرتي باز ميشود و اگر تمكن مالي برقرار باشد و افسر مربوطه پس از مصاحبه، دانشآموز را رد نكند، موفقيت نزديك است. سازمانهاي مهاجرتي اين روزها در كنار تبليغات براي انواع ويزاهاي دانشگاهي و كار در سايتهايشان، حسابي براي مهاجرت دانشآموزي توليد محتوا كردهاند. معلمها به ويژه آنها كه در مدارس سمپاد يا غيرانتفاعي تدريس ميكنند در سالهاي اخير حتما با چند دانشآموز كه قصد مهاجرت دارند، روبرو شدهاند.
آيا در اين زمينه آمار رسمي وجود دارد؟ آموزش و پرورش تا به حال اطلاعاتي در اين باره منتشر نكرده و رصدخانه مهاجرت هم پس از انتشار آمار مهاجرت نخبگان دانشآموزي در سالنامه مهاجرتي 1400 اطلاعات ديگري در اين باره نداده است. در آن سالنامه با تحليل آمار دريافتي از اداره كل گذرنامه در بازه زماني سال 1380 تا مرداد 1399 از مهاجرت 15 تا 37 درصد از رتبههاي يك تا هزار آزمون سراسري، مشمولان بنياد ملي نخبگان و المپياديها سخن گفته شده بود كه از ميان آنان تنها 2 و نيم تا 4 و نيم درصد به ايران بازگشتهاند. بهرام صلواتي، مدير رصد خانه مهاجرت همان زمان گفته بود: «در اين حوزه هيچ آماري نداريم و جزو جعبههاي سياه است كه بايد به آن نور تابانده شود. يك بار خواستيم طرح مطالعاتي در حوزه دانشآموزي حداقل در مراسم مدارس سمپاد انجام دهيم، اما ميسر نشد. وزارت آموزش و پرورش بايد بدون لكنت بگويد ميزان ميل به ماندن در دانشآموزان چقدر است. وقتي اين طرحها انجام نميشود، همهچيز به حدس و گمان محدود ميشود. البته شواهد فراوان است، براي مثال ميل شركت در كلاسهاي زبان، مدارس تكزبانه، حتي در سطوح پايين هم به چشم ميخورد.» او پيشبيني كرده بود كه سال ۱۴۰۱ يكي از شديدترين و وخيمترين موجهاي مهاجرت را در بحث فرار مغزها خواهيم داشت. در تحليل آمار مهاجرت بايد در نظر داشت كه شرايط همهگيري كرونا در سالهاي 2020 تا نيمههاي 2022 روند آن را كند كرده و بسياري از پروندهها معطل مانده بود ولي مانند فنري كه فشرده و بعد رها ميشود، تمايل به مهاجرت در ميان تمام اقشار از جمله دانشآموزان افزايش يافته است.
آنها كه ميروند و آنها كه ميمانند
«محمدرضا نيكنژاد» يكي از معلمان قديمي آموزش و پرورش از قصه مهاجرت دانشآموزان به مدارس خارج از كشور به «اعتماد» ميگويد و ناكامي آنها كه ميمانند. «دانشآموزان نااميد هستند و اين نااميدي خانمانسوز است.» در اين مدت او هم بارها پاي صحبتها و دردِ دل دانشآموزان و والدين آنها نشسته و انگيزههايشان براي مهاجرت را شنيده است. مانند دختري كه همين چند روز پيش كلاس رفع اشكال داشت و براي موعد پروازش در تير ماه لحظهشماري ميكرد. «كلاس نهم است و حدود 620 ميليون تومان براي ثبتنام او در مدرسهاي وابسته به دانشگاهي در تورنتوي كانادا پرداخت كردهاند. اين دختر به قدري خوشحال بود كه انگار به او بال پرواز داده بودند. البته ما نميدانيم آنجا چه خبر است و نميتوانيم قضاوت كنيم، اما چيزي كه اينجا اتفاق ميافتد، همين است. شخصا چند نمونه مهاجرت دانشآموزي سراغ دارم و به نظر ميرسد كه موفق بودهاند. بيشتر بچهها هم حسرت چنين موقعيتي را دارند و اين خيلي دردآور است. شايد نهايتا حدود ده هزار دانشآموز از ايران مهاجرت كنند، اما بخش بزرگي كه ماندگار ميشوند با افسردگي و حسرت مواجه هستند.»
نيكنژاد افزايش مهاجرت دانشآموزان را در دو بخش كمي و كيفي تحليل ميكند چرا كه هم تعداد مهاجران افزايش يافته، هم كيفيت آن تغيير كرده و به سطوح مختلف و ردههاي سني پايينتري رسيده است. او ميگويد حتي قوانين دست و پاگيري كه براي جلوگيري از مهاجرت در نظر گرفتهاند، در جهت عكس عمل كرده است: «يكي از همين قوانين، لزوم پرداخت مبالغ ميليوني براي آزاد كردن مدرك دوره ليسانس و فوق ليسانس است و به افزايش كمي و تغييرات كيفي مهاجرت دامن زده است. خانوادهها فكر ميكنند مبالغي كه بايد در آينده براي آزاد كردن مدرك پرداخت كنند، زودتر در سنين دانشآموزي براي اعزام فرزندانشان و تحصيل در كشورهاي ديگر هزينه كنند تا از اين شرايط رها شوند.» نيكنژاد ناكارآمدي آموزش در ايران به لحاظ شخصي، آموزش اجتماعي و پرورش دانشآموزان را به عنوان يكي از دلايل ميل به مهاجرت عنوان ميكند: «خانوادهها فكر ميكنند بچههايشان آزار ميبينند و نهايتا مدرك آنها هر چه كه باشد، باز ارزش چنداني ندارد و حتي نميتوانند با آن به كاري مشغول شوند، بنابراين به اين نتيجه ميرسد كه هزينههاي حين تحصيل در مدرسه و دانشگاه را براي مهاجرت هزينه كنند تا از لحاظ شخصي و اجتماعي شرايط بهتري براي آنها رقم بخورد.» اين كارشناس آموزشي كه از حدود 20 سال پيش در حوزه تعليم و تربيت مشغول است، خود نيز اگر موقعيت داشت حتما بچهها را از زمان مدرسه براي تحصيل به خارج از كشور ميفرستاد چرا كه به اعتقاد او در حال حاضر خروجي آموزش و پرورش نااميدكننده است. «مهاجرت در پايه دانشآموزي مخصوص طبقات خاصي است و گستردگي ندارد. همانطور كه در ايران شكاف طبقاتي زياد و آموزش طبقاتي شده و عموما ديگر رشتههاي برند و پولساز براي پولدارها مانده است. آمارها نشان ميدهد از 40 رتبه اول كنكور فقط يك نفر از مدارس دولتي است يا در سه هزار رتبه اول كنكور 7 تا 8 درصد و چه بسا كمتر از مدارس دولتي هستند. از طرف ديگر فقط آدمهاي پولدار توان فرستادن كودكان خود به مدارس خارج از كشور را دارند و اگر در خانواده متوسط چنين تصميمي بگيرند حتما فشار زيادي به آنها وارد ميشود. اين شيوه آموزش و پرورش چيز دندانگيري براي بچهها ندارد، مگر اينكه اصلاحات گستردهاي در آن انجام گيرد. حرفم به اين معني نيست كه دست از اصلاح نظام آموزش و پرورش برداريم. به هر حال در يك گستره 15 ميليوني نهايتا چند ده هزار نفر توان مهاجرت دارند و ما بايد براي اصلاح آن تلاش كنيم.» او معتقد است كمترين آسيب چنين رويهاي، فرار سرمايههاي مادي است و بزرگترين آسيب آن پايين آمدن ذخيره هوش در ايران. «اغلب اين افراد از خانوادههايي هستند كه به شكل فردي براي بچههايشان هزينه كردند و تمام اين هزينهها در موقعيت شخصي و اجتماعي بچهها و خودشان نهفته شده است. ميتوان گفت اين افراد از نظر هوشي، فرهنگي و اجتماعي بيشتر از خانوادههاي متوسط رو به بالا هستند. متاسفانه آمار و ارقام در سالهاي اخير هم ميگويد كه ذخيره هوش ايران و ميانگين هوش ايرانيان در حال كاهش است و اين روند قطعا در آينده ايران تاثير خواهد گذاشت.»
اسفند ماه سال گذشته مهدي فياضي، رييس مركز امور بينالملل و مدارس خارج از كشور هشدارهايي را در اين باره مطرح كرد. او گفت: «مهاجرت در سنين دانشآموزي جز گسست خانوادگي و از هم متلاشي شدن جمع خانواده، هيچ دستاوردي ندارد. يعني اگر مايليد كه بچههايتان ارتباط با خارج داشته باشند، بايد در سنين كار و آموزش تكميلي، شناخت بينالمللي آنها تقويت شود. برخي خانوادهها فقط يك ميليارد تومان در سال هزينه شهريه و يك ميليارد تومان هم هزينه پانسيون و خوابگاه فرزندشان را ميدهند تا از پايه نهم و دهم به خارج از كشور برود و در نتيجه به سربازي نرود و كنكور ندهد.» دو سال پيش هم صفدر زارعحسين آبادي، دبير كل انجمن استعدادهاي برتر ايران از مهاجرت 82 تا 83 نفر از 86 مدالدار المپيادي خبر داد. كمي پيش از اين صحبتها خبرگزاري فارس در گزارشي به نقل از الهام ياوري، رييس سازمان ملي پرورش استعدادهاي درخشان و معاون وزير آموزش و پرورش، خبر مهاجرت 70 درصد از دانشآموزان مدارس سمپاد به خارج از كشور را اعلام كرده بود. كيفيت آموزش در مدارس سمپاد در سالهاي اخير با ابهامات جدي روبرو بوده است و اطلاعات دقيقي هم درباره آن وجود ندارد. خبرگزاري تسنيم آذر 99 در گزارشي از عملكرد اين مدارس انتقاد كرد و نوشت: «تنها منبع موجود اطلاعات محدود آماري مربوط به سال تحصيلي 98-1397 است؛ آمارهاي منتشر شده نشاندهنده نامناسب بودن وضعيت مدارس سمپاد در مقطع متوسطه اول است.» در اين گزارش به نبود آمار و اطلاعات درباره تعداد معلمان سمپاد و ويژگيهاي آنان و وضعيت تراكم كلاسها اشاره شده است، در حالي كه نبود آمار عملا امكان بررسي نسبت ميان دانشآموز به معلم در اين مدارس را ميگيرد. برخي گزارشها از وجود 679 مدرسه سمپاد در سال تحصيلي 98-97 حكايت دارد اگر چه سامانه شفافيت وزارت آموزش و پرورش در بخش سالنامه آماري به روز نشده و عملا خالي از اطلاعات است. بنابراين احتمالا آن دسته از دانشآموزاني كه در وضعيت بهتري نسبت به ساير دانشآموزان درس ميخوانند نيز از كيفيت آموزشي چنداني برخوردار نيستند. طبق گزارش تسنيم در آذر 99 تراكم كلاس و درصد جمعيت تحت پوشش در برخي مقاطع مدارس سمپاد وضعيت مناسبي نداشته است و در 23 استان با تراكمي بيش از 23 نفر در هر كلاس روبرو بودهايم.
حاضريم از صفر شروع كنيم
چند ماه پيش براي مهدي پسر كوچك يك خانواده بروجردي در پايه ابتدايي از انگلستان پذيرش گرفتند. دخترعمويش ميگويد كه حالا مادر هم با او همراه شده و خبرهاي خوبي از آنها ميرسد؛سعيد موسوي هم پدري است كه از چند ماه قبل براي ويزاي دانشآموزي پسرش اقدام كردهاند تا بتوانند مهاجرت كنند: «محوريت تصميم ما بچه است. اگر فرزندي نداشتيم، شايد اين تصميم را نميگرفتيم. هر دو بالاي 40 سال سن داريم و درآمدمان در ايران بد نيست. خانمم هيات علمي است و خودم اينجا مشغول كار و تدريس هستم. متاسفانه روند آموزشي در مسيري كه بايد باشد نيست، بنابراين حاضريم به خاطر تحصيل پسرمان به كشور ديگري برويم و حتي خود را به چالش بيندازيم و از صفر شروع كنيم. خانوادهها حق دارند، شايد قبلا براي دانشگاه و دبيرستان دغدغه داشتند و حالا ديگر آن دغدغه به دبستان رسيده است.» موسوي هر بار كتابهاي درسي پسرش، از فارسي تا رياضي را از نظر گذرانده به افت محتوايي آن فكر كرده است «هدف كتابها علمي نيست، محتوا و روش نگارش به حاشيه ميرود و ما مجبور شديم در برخي دروس مانند رياضي خودمان آموزشهايي را براي كودكمان در نظر بگيريم. ما يكسال در عمان زندگي كرديم و جالب اينكه عمان، كشوري اسلامي است ولي مدارس آن متفاوت عمل ميكنند. پايه تدريس براي بچهها از همان دوران كودكي آنها را به سمت مسير پربارتري هدايت ميكند. كلاس موسيقي و خلاقيت دارند در صورتي كه اينجا موسيقي حتي مذموم است.» آنها در حال حاضر براي يكسال تحصيلي پسر كوچك 9 سالهشان حدود 90 ميليون تومان شهريه پرداخت كردهاند اگرچه پس از بازگشت از عمان اصلا نميخواستند او را به مدرسه بفرستند: «گفتيم خودمان به او درس ميدهيم و فقط براي امتحان به مدرسه برود، اما گفتند بايد هر دو سه هفته يك بار سر كلاس باشد. سال گذشته مسموميتهايي كه پيش آمد خودمان بچهها را به مدرسه برديم و مراقبت كرديم اما هنوز نگران هستيم. شايد هزينههايمان با مهاجرت بيشتر شود اما در عوض كيفيت آموزش در آنجا بيشتر است. آموزش زبان بسيار اصولي و كاربردي پيگيري ميشود و بچه را علاقهمند ميكنند اما ما اين همه سال زبان عربي و انگليسي خوانديم، حالا نميتوانيم صحبت كنيم چرا كه فقط محور كار حفظيات بود. شايد در گذشتهاي كه ما مدرسه ميرفتيم، امكانات كم بود اما حالا كه اينطور نيست. ما از دو سال پيش كلاس آنلاين زبان براي پسرمان در نظر گرفتيم كه جلسهاي 500 هزار تومان هزينه دارد و همين كلاس باعث پيشرفت او شده است. زماني كه در عمان متوجه شدند ايراني هستيم، گفتند ثبتنام نميكنيم چون ايرانيها در زبان انگليسي و عربي مشكل دارند. از آنها خواستم از او مصاحبه بگيرند و بعد كه مصاحبه گرفتند، از سطح زبان او تعجب كردند.»
قدر اين سرمايههاي ملت دانسته نشد
به گفته رامين كريمينيا، معلم و مدير يكي از مدارس تهران، مسائل اجتماعي و فراهم نبودن شرايط درست تحصيل و زندگي از مهمترين دلايل اينگونه مهاجرتهاست. «آنها ترجيح ميدهند با تمام مشكلات، وطن را ترك كنند تا شرايط رشد بيشتر آنها فراهم شود. ما همواره جزو رتبههاي نخست فرار مغزها هستيم. تعداد ايرانيان فعال در راس شركتهاي بزرگ دنيا نشان ميدهد كه پذيراي افراد نخبه، رتبههاي برتر دانشگاه و المپياديهاي ما براي تحصيل و اشتغال هستند. متاسفانه قدر اين سرمايههاي ملت دانسته نشد بنابراين از كشور خارج شدند و ميدان براي افرادي كه به گرد پاي آنها هم نميرسند خالي شد. وضعيت اجتماعي و علمي ما با حضور آن افراد ميتوانست بهتر باشد اما متاسفانه افت كرده است.» او به «اعتماد» ميگويد در آموزش و پرورش كشور، تحول موثر در توليد ناخالص و در اركان توسعه كشور محقق نشده است چرا كه ما همچنان درگير مسائل ابتدايي حلشده در دنيا هستيم. «افراد سياسي و حزبي بدون تخصص لازم در راس امور قرار ميگيرند و اين موضوع بر كيفيت آموزش و پرورش تاثير گذاشته است. جهان و تكنولوژي در حال پيشرفت است ولي ما همگام با آن پيشرفت نكرديم؛ بنابراين عقبماندگي در تكنولوژي به سيستم آسيب وارد ميكند.» كريمي معتقد است كه براي برونرفت از اين شرايط بايد اقدامات زيربنايي انجام شود: «بهرغم مذهبي بودن كشورهاي حاشيه خليج فارس، برخي مسائل در آنجا حل شده است؛ مذهب سر جاي خود است و آزاديهاي مدني هم همينطور. اگر اين مسائل را حل كنيم باعث جلوگيري از خروج مغزها و حتي مهاجرت معكوس خواهد شد. براي اين كار بايد شرايط مناسب تحصيل نخبهها جهت داشتن دستكم يك زندگي معمولي را فراهم كنيم اگرچه نخبه بايد يك زندگي عالي داشته باشد.»
جبار رحماني، جامعهشناس و انسانشناس ايراني مهرماه سال گذشته در برنامه تلويزيوني «شيوه» نسبت به پايين آمدن سن مهاجرت انتقاد كرد. او گفت: «همه جاي دنيا از روياي ايراني صحبت ميكنند، اما ما بايد از كابوس ايراني صحبت كنيم. سن مهاجرت را رسانديد به بچههاي دبيرستان و جامعه از آينده خود نامطمئن است.» او حالا در گفتوگو با «اعتماد» نيز از مدرسهاي در انگلستان ياد ميكند كه حدود ده درصد از دانشآموزان آن ايراني هستند. «اين دانشآموزان سالانه بهطور ميانگين 40 تا 50 هزار پوند شهريه براي تحصيل در دبيرستان پرداخت ميكنند؛ ببينيد چه حجمي از سرمايهگذاري توسط خانوادههاي ايراني فراهم ميشود. خانوادههاي ايراني حاضرند سرمايهگذاري كنند ولي وقتي استاندارد آموزشي، چشمانداز و كيفيت آموزشي وجود ندارد، در جايي اين كار را انجام ميدهند كه زيرساخت استاندارد دارد. اين اتفاق از يك جهت مثبت است چرا كه اجتماع نخبگاني ما در دنيا گسترش پيدا ميكند، اما از سوي ديگر خالي شدن جامعه از نخبگان و استعدادهايش نگرانكننده و زنگ خطر است. آدمها ديگر نه فقط براي ارتقا كه براي رسيدن به حداقلهاي كيفي زندگي از كشور ميروند و طبق معمول هم سياست كتمان در كشور منجر به ناديده گرفته شدن مساله شده است. بنابراين مساله مهاجرت دانشآموزان ديده نميشود و درست تصوير نميشود و در نتيجه سياستگذاري معقولي براي آن در نظر گرفته نميشود.»
آيا مهاجرت هم به اندازه ناكامي در مهاجرت ناراحتكننده است؟ به گفته جبار رحماني عدهاي فيزيكي مهاجرت كردند و عده زيادي از نظر ذهني در حسرت مهاجرت ميمانند و نوعي احساس طردشدگي و محروميت را تجربه ميكنند: «مساله مهاجرت براي هر دو طرف هزينه و بار رواني دارد. كسي كه موفق به مهاجرت ميشود، تحت فشار عاطفي است و شايد خوشحال هم نباشد. اولين كسي كه در اين ميان صدمه ميبيند خانواده فرد مهاجر است. آنها از نظر عاطفي دچار شوك ميشوند و رابطه فرزندان دچار گسست ميشود؛ اتفاقي كه در بلندمدت خوشايند نيست. آدمها ميتوانند در كشور و شهر خود امكانات جهاني را داشته باشند ولي مجبورند در ادامه سياستهاي غلط با هزينههاي گزافتر به كشورهاي ديگر بروند.»
ميزان گرايش 800 دانشآموز تهراني درباره مهاجرت
حوزه مهاجرت دانشآموزي به دنبال سياستهاي كتمانمحور هنوز ناشناخته است و اگرچه آمار چنداني از آن اجازه بروز و ظهور ندارد ولي باز هم در پژوهشها و مقالات علمي رد كمرنگي از آن ديده ميشود. «مقايسه عوامل كششي و رانشي جامعه ايران با جوامع پيشرفته صنعتي از نگاه دانشآموزان تهراني» عنوان مقاله چاپ شده در شماره 39 فصلنامه علمي- پژوهشي رفاه اجتماعي (زمستان 89) است. در اين پژوهش عوامل ذكر شده از نگاه جوانان دبيرستاني شهر تهران با حجم نمونه 800 نفري مورد مطالعه قرار گرفته است. در اين مقاله آمده است: «انگيزههاي كششي و رانشي در هر جامعه، در اساس فرآيندي پيچيده و وابسته به عوامل متعدد فرهنگي، شغلي، اقتصادي، آموزشي، علمي، سياسي و ايدئولوژيكي است. اين عوامل دست به دست هم ميدهند و باعث ميشوند تا فرد از تاريخ و جغرافياي خاصي كه تمامي هويت فرهنگي و اجتماعي او را تشكيل ميدهد، جدا شود و به جايي ديگر پناه ببرد. اين مساله، تنها فرار مغزها به صورت فيزيكي آن نيست، مساله اصلي، شكلگيري انديشه فرار و گرايش باطني به رفتن و مهاجرت از وطن است كه هزينههاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي گراني را بر كشورهاي مهاجر فرست از جمله كشور ما تحميل ميكند.» با توجه به يافتههاي اين پژوهش ميتوان عوامل كششي و رانشي دو محيط مبدا و مقصد كه به ماندن يا رفتن منجر ميشوند را به عنوان زيرمجموعههاي چهار عامل تحصيل و پژوهش، رفاه، زمينههاي فرهنگي - اجتماعي و سياسي - مديريتي طبقهبندي كرد. نتيجه تجزيه تحليل پرسشنامهها، ديدگاه مثبت جامعه نمونه نسبت به عوامل كششي جوامع پيشرفته را نشان ميدهد و بر اين اساس ميان ميزان سطح مادي زندگي، معدل درسي، جنسيت، استفاده از ابزارهاي ارتباطي با گرايش به زندگي در كشورهاي پيشرفته صنعتي ارتباط وجود دارد.
هزينه تحصيل در خارج از ايران
تماس با چند دفتر مهاجرتي فعال در زمينه مهاجرتهاي دانشآموزي به كانادا و استراليا نشان ميدهد كه درخواستها براي مهاجرت دانشآموزي افزايش يافته است اگرچه جز يكي از اين دفاتر، هيچكدام آماري در اختيار «اعتماد» قرار ندادند ولي همچنان ويديوهايي از پروندههاي موفق در اين زمينه در جستوجوهاي مجازي قابل دستيابي است. كارشناس يكي از اين سازمانها به خبرنگار اعتماد اعلام كرد كه از ابتداي سال تاكنون پرونده ويزاي سه دانشآموز را براي كشور استراليا به سرانجام رساندهاند. كارشناس يكي ديگر از اين موسسات به «اعتماد» گفت كه در يكسال گذشته، درخواستها براي مهاجرت دانشآموزان به شكل محسوسي افزايش يافته است. «شهريه مدرسه در استراليا 16 تا 18 هزار دلار در سال است و با هزينههاي جانبي مانند ويزاي همراه دستكم بايد حدود دو ميليارد براي آن در نظر گرفته شود. معمولا بهتر است شهريه يك جا پرداخت شود ولي در دو قسط هم امكان پرداخت آن وجود دارد. يكي از والدين به عنوان همراه نيز بايد براي دريافت ويزا تمكن مالي داشته باشد.» پروسه دريافت ويزا هم متفاوت است، برخي سه ماه و برخي تا 9 ماه زمان را براي آن اعلام ميكنند. بررسيهاي «اعتماد» نشان ميدهد هزينه تحصيل در مدارس غيرانتفاعي درجه يك و درجه دو تركيه به ترتيب حدود 10 هزار و 5 هزار دلار در سال است و تحصيل در آلمان در پايههاي اول تا هشتم به صورت ميانگين حدود 15 هزار يورو و در پايههاي نهم تا دوازدهم حدود 20 هزار يورو در سال هزينه خواهد داشت. ليست برخي مدارس بينالمللي از جمله در كانادا، اتريش يا تركيه؛ امتياز و ميزان شهريه آنها محدود به موسسات اعزام دانشآموز نيست و به اپليكشينهاي مديريت يادگيري هم راه يافته است. بر اساس اطلاعات منتشر شده در يكي از اين اپليكشنهاي مجوزدار، هزينه تحصيل سالانه در كالج شبانهروزي سالزبورگ اتريش 26 تا 30 هزار يورو و شهريه سالانه مدرسه بينالمللي امريكايي وين 20 هزار يورو است.
طبق گزارش رصدخانه مهاجرت ايران، در فاصله سالهاي ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱ بهطور متوسط سالانه حدود ۸۶ هزار ويزا يا اجازه اقامت غيرتوريستي براي ايرانيان در اروپا، امريكاي شمالي، استراليا، تركيه و ساير كشورهاي عضو سازمان همكاري اقتصادي و توسعه (OECD) صادر شده است. تعداد دانشجويان ايراني در خارج از كشور طي يكي دو دهه گذشته روند صعودي داشت و از تراز ۱۷ هزار دانشجو در سال ۲۰۰۰ ميلادي به تراز ۶۶ هزار دانشجو در سال ۲۰۲۰ رسيد و رتبه دانشجو فرستي ايران در بازه زماني سالهاي ۲۰۰۰ تا۲۰۲۰ از رتبه ۲۶ در جهان به رتبه ۱۷ تغيير يافت. امريكا، آلمان، تركيه، كانادا و ايتاليا به ترتيب پنج مقصد اصلي دانشجويان ايراني در دنيا هستند. جاي دانشآموزان در سالنامه آماري 1401 رصد خانه مهاجرت تقريبا خالي است و طبق اعلام روابط عمومي اين نهاد، در سالنامه بعدي نيز اطلاعات چنداني در اين باره وجود نخواهد داشت. بايد منتظر ماند تا اطلاعات آماري جديد اين نهاد منتشر شود و شايد بتوان از تجزيه و تحليل آمار و اطلاعات آن به نتايجي در اين باره رسيد.
محمدرضا نیک نژاد: مهاجرت در پایه دانش آموزی مخصوص طبقات خاصی است و گستردگی ندارد. همانطور که در ایران شکاف طبقاتی زیاد و آموزش طبقاتی شده و عموما دیگر رشتههای برند و پول ساز برای پولدارها مانده است. آمارها نشان میدهد از 40 رتبه اول کنکور فقط یک نفر از مدارس دولتی است یا در سه هزار رتبه اول کنکور 7 تا 8 درصد و چه بسا کمتر از مدارس دولتی هستند. از طرف دیگر فقط آدمهای پولدار توان فرستادن کودکان خود به مدارس خارج از کشور را دارند و اگر در خانواده متوسط چنین تصمیمی بگیرند حتما فشار زیادی به آنها وارد میشود.
رامين كريمينيا: به رغم مذهبی بودن کشورهای حاشیه خلیج فارس ولی برخی مسایل در آنجا حل شده است؛ مذهب سر جای خود است و آزادیهای مدنی هم همینطور. اگر این مسایل را حل کنیم باعث جلوگیری از خروج مغزها و حتی مهاجرت معکوس خواهد شد. برای این کار باید شرایط مناسب تحصیل نخبهها جهت داشتن دست کم یک زندگی معمولی را فراهم کنیم اگر چه نخبه باید یک زندگی عالی داشته باشد.
جبار رحمانی: عدهای فیزیکی مهاجرت کردند و عده زیادی از نظر ذهنی در حسرت مهاجرت میمانند و نوعی احساس طرد شدگی، محرومیت را تجربه میکنند. مسئله مهاجرت برای هر دو طرف هزینه و بار روانی دارد. کسی که موفق به مهاجرت میشود، تحت فشار عاطفی است و شاید خوشحال هم نباشد. اولین کسی که در این میان صدمه میبیند خانواده فرد مهاجر است. آنها از نظر عاطفی دچار شوک میشوند و رابطه فرزندان دچار گسست میشود؛ اتفاقی که در بلند مدت خوشایند نیست.