سقف كوتاه احزاب در كشور
محمدصادق جواديحصار
روز گذشته خبر رسيد كه عليرضا پناهيان (يكي از شاگردان آقاي مصباح) احزاب را ريشه مشكلات كشور معرفي كرده و آنها را به دليل اينكه تصور ميكنند، نماينده مردم هستند، نواختهاند! به نظر ميرسد، در اظهارات آقاي پناهيان تناقضهاي فراواني نهفته باشد. پرسش اصلي اين است كه آيا احزاب در انتخابات شركت نميكنند يا اين مردم هستند كه در انتخابات مشاركتي ندارند؟ اگر احزاب ايران آنقدر بزرگند و نقش و جايگاه دارند كه عدم شركت آنها باعث كاهش مشاركت مردم در انتخابات ميشود، پس يعني احزاب نماينده مردم و عين مردم هستند. اما اگر احزاب در نيامدن مردم نقشي ندارند (همانطور كه در آمدن آنها نقشي ندارند) پس مسووليتي هم ندارند و مشكلات كشور ربطي به آنها ندارد. در ادامه بايد از آقاي پناهيان و همفكران ايشان كه راي مردم را تزييني ميدانند و وجود احزاب را بيهوده ارزيابي ميكنند پرسيد، آيا در حاكميت و سيستم مديريتي كشور نقش تعيينكنندهاي براي احزاب در نظر گرفته شده است يا خير؟ آيا احزاب ميتوانند دولت تعيين كنند و سياستگذاريهاي كشور را مطابق خواست مردم به دست بگيرند؟ مثل احزاب همسايهمان تركيه ميتوانند بگويند اكثريت مجلس را به دست گرفتهايم، بنابراين دولت تعيين ميكنيم؟ زماني در كشوري نظام حزبي وجود دارد و در اين نظام اگر احزاب نقش تعيينكننده داشته باشند، حتما به جاي مردم هستند و نمايندگان آنها محسوب ميشوند. احزابي كه بتوانند نظر مردم را جلب كرده و آنها را با نظر خود همراه و همسو كنند و پاي صندوق راي بياورند يا از صندوق راي دور نگه دارند، حتما نماينده مردم و با مردم هستند. اما اگر غير از اين باشد نبايد از آنها توقع پاسخگويي به وضع موجود را داشت. در شرايطي كه حتي روساي جمهور و نمايندگان مجلس پس از حضور مردم پاي صندوقهاي راي و پيروزيشان، رسما اعلام ميكنند خود را به احزاب متعهد نميدانند، پس در كشور سيستم حزبي وجود ندارد. اگر احزاب اين افراد را روي كار آوردهاند، بايد ديد چرا از حزب تبري ميجويند؟ اگر احزاب نياوردهاند كه نقشي براي حزب نميتوان متصور شد. مثلا حسن روحاني و... پس از انتخابات و مشاركت مردم از احزابي كه آنها را حمايت كرده بودند، تبري جستند. صحبتهايي از جنس صحبتهاي پناهيان نوعي فرافكني است؛ اين جريان به خوبي ميداند كه مردم در انتخابات آينده پاي صندوقها نخواهند آمد، از همين امروز به دنبال قربانيهاي تازه هستند. ميخواهند بگويند اين تقصير احزاب است كه مردم در انتخابات شركت نكردهاند. اگر احزاب اينقدر قدرت داشتند كه ميتوانستند به مردم بگويند پاي صندوقها نيايند و مردم هم به حرف آنها گوش ميدادند، وضعيت كشور با شرايط فعلي متفاوت بود. اما متاسفانه شرايط عمومي كشور كار را به جايي رسانده كه نه قيچي احزاب ميبرد و نه تيغ نظارت استصوابي ميتواند مجلس را قدرتمند كند و نه شمشير حاكميت ميتواند مردم را به زور پاي صندوقها بكشاند. تا مردم به صورت خودآگاه به اين نتيجه نرسند كه رويكرد حاكميت تغيير كرده و تشخيص دهند كه بايد در انتخابات شركت كنند، نه به زور ميتوان آنها را پاي صندوقها آورد و نه به اجبار ميتوان آنها را از صندوقهاي راي دور كرد. البته برخي با فريب و خدعه تلاش ميكنند توجه افكار عمومي را جلب كنند. برخي افراد و جريانات با وعدههاي سر خرمن از برنامههاي 7هزار صفحهاي صحبت ميكنند، بعد كه روي كار ميآيند ميگويند...
7هزار صفحه به 700 صفحه و بعد هم به 7صفحه تبديل شده و نهايتا هم خلاصهاش را به مجلس ميدهند. در كل واقعيت آن است كه احزاب در جامعه ايران نقش برجستهاي ندارند، بنابراين پاسخگويي به وضع موجود هم بر عهده آنها نيست. افراد و گروههايي بايد پاسخگوي وضعيت كشور باشند كه قدرت را در اختيار دارند.