• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3123 -
  • ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۲ آذر

كتاب نظم جهاني را در «اعتماد» بخوانيد

سيستم توازن قواي اروپا و پايان آن

هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف

ورود روسيه و نگاه الهي آن به نظم بين‌المللي

برخلاف ايالات متحده كه همچنان [و بدون ارايه توجيه اخلاقي] به سمت غرب مي‌تاخت، روسيه فتوحاتش را با يك توجيه اخلاقي كه نظم و روشنگري را به درون سرزمين‌هاي بت پرست گسترش مي‌دهد پيش مي‌برد (البته همراه با تجارت لوكس پوست خز و معدني كه سود ضمني براي او داشت). با اين حال در جايي كه نگاه امريكايي خوشبيني بي‌حد و مرزي را القا مي‌كرد، تجربه روسي در نهايت خودش را بر مبناي صبر رواقي قرار مي‌داد. روسيه كه «در دو دنياي غيرآشتي‌پذير و وسيع» تنها مانده بود، خودش را به عنوان پيامبري مي‌ديد كه ماموريت ويژه‌يي دارد تا ميان اين دو دنيا پلي بزند اما در همه جا با تهديد نيروهايي مواجه شد كه نمي‌توانستند فراخواني‌اش را درك كنند. فئودور داستايوفسكي، رمان نويس و ملي‌گراي بزرگ روسي، چنين مي‌گويد: «اين اشتياق بي‌انتها براي كليساي جهاني روي زمين هميشه در ذات مردم روسيه بوده است.» با وجود تجليلي كه از جهان پوشايي روسيه در خصوص تمدن مي‌شد، يأس و نااميدي از روسيه بيرون كشيده مي‌شد، همانند «يتيمي كه از خانواده بشريت بريده است... براي اينكه مردم به ما توجه كنند مجبوريم خودمان را از تنگه برينگ تا اودر توسعه دهيم.» كشوري كه معطل حكم همه‌جانبه بود، منتظر اين بود كه روزي «روح روسي» (آنچنان كه متفكران روس دوست داشتند اين بيان را ارايه كنند) از تمام تقلاها و مخالفت‌گويي‌هاي روسيه به ثمر بنشيند: از سفرش حمايت شود، دستيابي‌هايش مورد ستايش قرار گيرد و تحقيرهاي غرب تبديل به ترس و تحسين شود، روسيه تركيبي از قدرت و وسعت شرق همراه با پالايش غربي و نيروي اخلاقي دين حقيقي بشود و مسكو، «روم سوم»، وارث خرقه بيزانتين سرنگون شده، همراه با تزارش كه «جانشين سزارهاي روم شرقي، سازمان‌دهنده كليسا و كنسول‌هايش كه آيين ايمان مسيحي را تثبيت كرده است»، در طليعه عصر جديد عدالت جهاني و برادري، نقش تعيين‌كننده‌يي را ايفا خواهد كرد. اين همان روسيه بود كه وسعت و جنبه عرفاني‌اش ناپلئون را فريب داد؛ اين خرابه‌هايش بود (درست مانند خرابه‌هايي كه يك و نيم قرن بعد هيتلر بر جاي گذاشت) كه ثابت كرد مردم روسيه، با شاهكار صبر پولادين‌شان، قادر هستند محروميت‌هاي بيشتري را كه ناشي از سرماي بي‌اندازه هوا است، از ارتش بزرگ ناپلئون (يا لژيون هيتلر) تحمل كنند. زماني كه روس‌ها چهار پنجم مسكو را سوزاندند تا تغذيه ارتش ناپلئون را تامين نكنند و فتحش را ناديده بي‌انگارند، ناپلئون كه استراتژي حماسي‌اش محكوم شده بود، چنين گفته بود: «چه مردمي ! آنها سكا هستند! چه عزمي دارند اين بربرها!» حالا اين سواران قزاق كه در حال نوشيدن شامپاين در پاريس هستند، اين موجوديت پر از استبداد مطلق، بر اروپايي ظاهر مي‌شوند كه سعي دارند جاه‌طلبي‌ها و روش كارش را بفهمند.   زماني كه كنگره وين شكل گرفت، روسيه قدرتمندترين كشور قاره بود. تزار الكساندر كه شخصا نمايندگي روسيه را در كنفرانس صلح وين بر عهده داشت بدون هيچ سوالي، مستبدترين حاكم آن بود. مردي با اعتقادات عميق و اگر نگوييم هميشه در حال تغيير كه به تازگي با خواندن انجيل و مشورت‌هاي معنوي، دينش را بازسازي كرده بود.

او آنچنان كه در سال 1812 در يك رازوري نوشته بود، متقاعد شده بود كه پيروزي بر ناپلئون، طليعه دنياي تازه و هماهنگي است كه مبناي آن بر اصول ديني قرار دارد و او متعهد بود: «تا سلطنت حقيقي عيسي مسيح كه من تمام شكوه زميني‌ام را براي او گذاشته‌ام سريع‌تر رخ دهد.» تزار در سال 1814 و متقاعد از اينكه خود او وسيله‌يي براي خواست الهي است با طرحي تازه براي نظم جهاني كه حتي خيلي راديكال‌تر از جهانشمولي ناپلئون بود به وين رسيد: يك «ائتلاف مقدس». ائتلاف مقدس متشكل از پادشاهان و شاهزاده‌نشين‌هايي بود كه منافع ملي خودشان را در راستاي صلح و عدالت كه همه به دنبال آن هستند، پالايش مي‌كنند و بدين‌ترتيب از اصل توازن قوا به نفع اصول برادرخواندگي مسيحي چشم‌پوشي مي‌شود. آنچنان كه الكساندر به شاتوبريان، روشنفكر و ديپلمات طرفدار سلطنت فرانسه گفته بود: «ديگر سياستي به نام سياست انگلستان، فرانسه، روسيه يا اتريش وجود نخواهد داشت؛ فقط يك سياست مشترك وجود خواهد داشت و آن هم سعادت همگاني است كه همه دولت‌ها و مردم بايد آن را اتخاذ كنند.» اين نگاه، پيشتاز نگاه مفهوم طبيعت نظم جهاني ويلسون امريكايي بود، البته با اين تفاوت كه به طور چشمگيري با نگاه ويلسوني در تضاد بود. لازم به گفتن نيست كه ارايه چنين طرحي آن هم از سوي قدرت نظامي پيروز كه حالا بر قاره مسلط است، چالش تازه‌يي را در برابر مفهوم اروپايي تعادل وستفاليايي دولت‌هاي حاكم قرار داده بود. روسيه به نيابت از نگاه جديدي كه به مشروعيتش شده بود به دنبال يك زياده‌خواهي از قدرت بود. تزار آلكساندار، جنگ‌هاي ناپلئوني را با پيشروي به سمت پاريس كه خود جلودار آن بود پايان داده بود و حالا او سرشار از حس پيروزي از 160 هزار نيروي نظامي كه در دشت‌هاي اطراف پاريس مستقر بودند، سان مي‌ديد – نمايشي كه هيچ كس حتي ملل متحد هم نمي‌توانست آن را ناديده بگيرد. آلكساندر بعد از مشورت با مشاور روحاني خود، طرحي را ارايه داد كه در آن حاكمان پيروز توافق مي‌كنند كه «روابط دوجانبه‌يي كه پيش از اين ميان قدرت‌ها بوده اساسا تغيير كند و ضروري است كه جاي خود را به نظمي كه مبناي آن حقيقت متعالي دين ابدي ناجي ما است، بدهد.»
اكنون وظيفه مذاكره‌كنندگان در وين اين است كه نگاه مسيح وار آلكساندر را به چيزي كه با موجوديت مستقل دولت‌هايشان سازگاري داشته باشد تغيير دهند، ورود روسيه را به نظم بين‌المللي خوشامد بگويند بدون آنكه پذيرش آن كشور اين نظم را از بين ببرد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون