گروه اقتصادي
نتايج يك بررسي، «بيكاري» و تحولات بازار كار را به عنوان يك مانع جدي براي «استقلال جوانان» و ازدواج آنها در نظر گرفته است. اين بررسي با اشاره به اينكه جوانان ايراني در مقايسه با جوانان ديگر كشورها، نرخ بيكاري بالايي را متحمل ميشوند، ميگويد كه در سال 1400 نرخ بيكاري جوانان 16,5 درصد بوده و در طول دهه 90 به دليل طولاني بودن روند بيكاري بيش از 78 درصد از جوانان تحت سرپرستي خانوار بودهاند.
مطابق آمار، غالب جوانان در جستوجوي كار، هرگز ازدواج نكردهاند و تغييرات آن نيز در اواخر دهه فزاينده بوده است. به نظر ميرسد جوانان ابتدا در پي يافتن شغل مناسب هستند و پس از آن نسبت به تشكيل خانواده اقدام ميكنند. در واقع اشتغال پيششرط جدي جوانها براي تشكيل خانواده است و معضل بيكاري از جمله عوامل تأخير در تشكيل خانواده محسوب ميشود.
اين موضوع از سال 1397 به بعد پررنگتر ميشود، زماني كه تورم بيش از 20 درصد نسبت به سال قبل خود رشد ميكند و به 31 درصد افزايش مييابد. يك سال بعد تورم به 41.2 درصد ميرسد. در سال 99 و همزمان با پاندمي كرونا تورم به 47.1 درصد رسيده و در سال 1400 نيز بالغ بر 46.2 درصد بوده است. چنين تورمي موجب ميشود تا شرايط اقتصادي افراد ناپايدار شود و آنها نتوانند براي آينده خود برنامهريزي كنند. لذا در چنين شرايطي جوانها تصميم ميگيرند تا ازدواج و تشكيل خانواده را به تأخير بيندازند.
جوانان دوره بيكاري طولانيتري دارند
از نظر نويسندگان، جوانان ايراني دوره بيكاري طولانيتري را تجربه ميكنند و زمان انتظار جوانان براي پيدا كردن يك شغل، در سال 1400 به 19,4 ماه افزايش يافته است. همچنين جوانان ايراني به دلايل مختلف، با تاخير به دنبال يك «شغل مناسب» ميگردند. اين گزارش با بررسي شاخص نسبت بيكاري در طول دهه 90 نشان ميدهد كه مواجهه جوانان با معضل بيكاري در اواسط دهه سوم زندگي به حالت بيشينه خود رسيده است. اين وضعيت نشان ميدهد بخش قابل توجهي از جوانان در سنين 23 تا 27 سالگي جستوجو براي يافتن شغل را آغاز ميكنند كه با در نظر داشتن دوره طولاني بيكاري جوانان در كشور، يافتن شغل و ثبات شغلي افراد نيز با تعويق مشهودي همراه ميشود. بنابراين جوانان تا سنين بالا از حيث درآمدي وابسته خانواده باقي ميمانند و امكان استقلال از آنان گرفته ميشود.
در يك تعريف قراردادي، بيكاري طولانيمدت به افرادي اطلاق ميشود كه 1 ماه يا بيشتر در جستوجوي كار بودهاند. تحليل دادههاي خام طرح آمارگيري نيروي كار مركز آمار نشان ميدهد كه در دهه 90 مدت زمان انتظار جوان براي يافتن شغل طولاني است كه با روند افزايشي از 18,3 ماه در سال 1391 به 19,4 ماه در سال 1400 رسيده است. طولاني بودن دوره بيكاري جوان موجب سرگرداني، به تعويق افتادن ازدواج، دوري از تحصيلات و گذران وقت غيرمفيد خواهد شد. فرد به نوعي در شرايط برزخي محصور شده و اثربخشي خاصي را در خود نميبيند. در چنين شرايطي، همچنان از حيث مالي به خانواده خود وابسته خواهد ماند.
چرا اين همه فارغالتحصيل بيكار داريم؟
گزارش مركز پژوهشهاي مجلس ميگويد «لزوم داشتن مدرك دانشگاهي» به جاي «مهارت» در فرايند استخدامها موجب افزايش تعداد پديده «فارغالتحصيلان بيكار» شده است. مشروط ساختن اشتغال به مدرك دانشگاهي موجب شده تا جوان با هدف اشتغال با درآمد، ثبات و وجاهت اجتماعي بالا به دنبال گرفتن مدرك دانشگاهي برود. درحالي كه يافتهها نشان ميدهد، بخش قابل توجهي از جوانان بر اين باور هستند كه اگر امكان اشتغال فراهم باشد، اغلب جوانان به دانشگاه نميروند. حال آنكه تقاضاي بازار كار به ويژه در بخش خصوصي مقوله مهارت شغلي است؛ موضوعي كه مورد توجه خانواده، فرد و نظام آموزشي نبوده و حاصل آن، گسترش جوانان داراي مدرك دانشگاهي فاقد مهارت است كه نميتوانند به راحتي وارد بازار كار شوند.
78 درصد از بيكاران جوان تحت سرپرستي خانوار بودند
در دهه 90 به صورت ميانگين 78,1 درصد از بيكاران جوان به عنوان فرزند تحت سرپرستي خانوار قرار داشتهاند. در چنين شرايطي معضل بيكاري موجب ميشود تا كماكان هزينه خانوادهها كاهش نيابد و جوان از حيث مالي همچنان به والدين خود وابسته باشد. حال آنكه فرد توانايي اشتغال و كسب درآمد را دارد، اما به دلايل و شرايطي بيكار مانده و امكان استقلال اقتصادي ندارد. لذا خانواده مجبور است همچنان جوان خود را تأمين مالي كند و به سبب طولاني بودن دوره بيكاري در ايران، سرپرست خانوار، فشار اقتصادي مضاعفي را متحمل خواهد شد.
52 درصد از جوانان احساس ناامني شغلي دارند
به نظر ميرسد عوامل متعددي اشتغال جوانان را ناپايدار كرده كه اين مساله موجب بروز بيكاري گسـترده ميان آنان ميشود. مشكلاتي همچون اخراج يا تعديل نيروي كار، تعطيلي دايمي محل كار، فصلي بودن كار و تا حدودي موقتي بودن كار از جمله دلايل غيرارادي بيكار شدن جوانان شاغل عنوان ميشود. نتيجه چنين وضعيتي موجب شده تا جوانان احساس امنيت شغلي بالايي را تجربه نكنند. 51,9 درصد از جوانان شاغل، احساس ناامني شغلي دارند و نگران از دست دادن شغل خود هستند.
تورم، بازار كار را ناپايدار كرده است
وجود شرايط تورمي و شوكهاي قيمتي، بازار كار را ناپايدار كرده است كه اين مســائل موجب بروز بيكاري غيرارادي گسترده ميشود. در ايران، كسب و كار اصولا يك فعاليت دشوار ارزيابي ميشود؛ به گونهاي كه طبق گزارش بانك جهاني، ايران در سهولت انجام كسب وكار در ميان 190 كشور، رتبه 17 جهان را به خود اختصاص داده است. علاوه بر وجود بيكاري غيرارادي قابل توجه ميان جوانان، از پيامدهاي سخت دشواري كسب و كار، غير جذاب شدن راهاندازي كسب و كار براي افراد جوياي كار است. براساس دادههاي مركز آمار، جمعيت كارفرمايان در طول دهه 90 افزايش قابل توجهي نداشته و حتي تعداد آنها در پايان دهه 90 به نسبت سال 1391 كاهش نيز يافته است.
كارفرمايان از استخدام زنان فرارياند
درحال حاضر كارفرمايان بخش خصوصي در قبال استخدام زنان، بايد به تكاليف قانوني همچون كاهش ساعات كاري شاغلان از به 36 ساعت تا 6 سالگي كودك، اعطاي مرخصي 9 ماهه بارداري، ممنوعيت به كارگيري مادران باردار در هر نوع كار سخت يا خطرناك، جبران بخشي از هزينه مهدكودك، كاهش سن بازنشستگي و ممنوعيت تعديل نيرو يا عدم نياز به مادران داراي فرزند عمل كنند. طبق قوانين مربوطه، كارفرما متعهد به رعايت تكاليف فوق است؛ بدون آنكه از او حمايت خاصي صورت گرفته باشد. تسهيل موضوعات مادري و اشتغال زنان بهطور همزمان امري ضروري است، اما شرايط كنوني به گونهاي است كه هزينه استخدام زنان براي كارفرمايان در مقايسه با استخدام مردان بيشتر است؛ حال آنكه كارفرما به دنبال افزايش سود و كاهش هزينههاي واحد اقتصادي خويش است.
زنان خانهدار به سمت پيدا كردن كار رفتهاند
موضوع مهم ديگر، افزايش تمايل زنان خانهدار براي شاغل شدن است. ســهم 10,8 درصدي زنان جوياي كار قبلا خانهدار در ابتداي دهه 90 به 19.4 درصد در سال 1400 درصد افزايش يافته است.
به رسميت نشناختن فعاليت زن خانهدار در محيط خانواده در لايههاي سياستگذاري و بازنمايي ناقص از جايگاه او در فضاي رسانهاي، موجب شده تا به فعاليت اقتصادي متمايل شود. موضوع مهم ديگر مقوله ناكافي بودن درآمد خانواده بوده است كه زن را مجبور كرده به مشاركت اقتصادي روي آورد. از سال 1397 به بعد، به سبب افزايش چشمگير نرخ تورم تغييرات تمايل به اشتغال زنان خانهدار شديدتر بوده است.
جوانان حاضر به راهاندازي كسب و كار نيستند
ناامني شــغلي، نبود حمايتهاي هدفمند مالي و غيرمالي دولت، دشواري راهاندازي كسب و كار و بيثباتي اقتصادي، از دلايل افزايش تمايل جوانان به شغل مزد و حقوقبگيري به شمار ميرود. تورم بالاي طولانيمدت منجر به ناپايدار شدن فضاي كسب و كار شده و وضعيت بيثبات اقتصادي بر تصميم افراد براي راهاندازي كسب و كار تأثير سوء گذاشته و در واقع جوانها حاضر نيستند با توجه به قيمتهاي روزافزون و در شرايطي كه پيشبينيپذيري محيط كسب و كار تحت الشعاع قرار گرفته است، شغلي را براي خود راه بيندازند. نتيجه يك مطالعه ملي نشان ميدهد غيرقابل پيشبيني بودن و تغييرات قيمت مواد اوليه و محصولات نخستين مانع كسب و كار كارفرمايان در بازار كار ايران است. در چنين وضعيتي افراد ترجيح ميدهند مشغول به كار مزد و حقوق بگيري شوند تا از آسيبهاي احتمالي راهاندازي كسب و كار در شرايط تورمي و بيثباتي قيمتها مصون بمانند.
نرخ بيكاري جوانان
نرخ بيكاري جوانان 19,7 درصد در ابتداي دهه 90 بود و در سال 1400 به 16,5 درصد كاهش يافته است. با وجود اين همچنان بخش قابل توجهي از جوانان مايل به مشاركت اقتصادي پديده بيكاري را تجربه ميكنند. بررسيها نشان ميدهد گروه جوانان ايراني در مقايسه با جوانان ديگر كشورها به رغم داشتن نرخ پايين مشاركت اقتصادي جوانان، اما نرخ بيكاري بالاتري را تجربه ميكنند.
نرخ بيكاري بالا به معناي آن است كه فرد تمايل دارد تا شاغل شود، اما به دليل وجود مسائلي در طرفين عرضه و تقاضاي نيروي كار و محيط كسب وكار از اين امر بازميماند. موانع موجود در محيط كسب وكار و طرف تقاضاي نيروي كار عمدتا اقتصادي هستند.
رقابت بر سر صندليهاي پولساز بالاست
فرد به دنبال يافتن شغل با جايگاه اجتماعي مناسب، باثبات و دستمزد بالاست. در اين مسير، خانواده نيز همچون فرزند فكر ميكند. بنابر نتايج يك پيمايش ملي 67 درصد از والدين ميخواهند كه فرزندشان، استاد دانشگاه، وكيل، پزشك يا كارمند اداري شود. نتيجه آن ميشود كه براي كسب مناصب شغلي همچون پزشكي كه ظرفيت بسيار محدودي دارد، تمايل شــديدي ايجاد ميشود.
سهم 19,8 درصدي فارغالتحصيلان رشته علوم تجربي در مقطع متوسطه دوم در سال تحصيلي1390 -1389 به 30,4 درصد در سال تحصيلي 1400 -1399 رسيده است. رقابت شديد جوانان براي صندليهاي بسيار محدود تحصيلي موجب ميشود تا افراد مدت زمان بيشتري پشت سد كنكور بمانند. در سال 1400 تنها 33,8 درصد از پذيرفتهشدگان رشته تجربي از طريق آزمون در همان سال ديپلم خود را گرفته بودند. درحالي كه اين مقوله براي گروههاي انساني و رياضي به ترتيب 59,8 و 7,7 درصد بوده است.
درگيري نهادي جوانان براي پيدا كردن كار
سن بالاي افراد در زمان جوياي كار بودن، به معناي تأخير در خروج از حالت غيرفعال بودن و ورود افراد به بازار كار و مشاركت اقتصادي آنهاست. در واقع از نيمه دهه سوم زندگي افراد، نسبت بيكاري كاهش پيدا ميكند كه به معناي دستيابي به شغل در بازه سني25- 24سال اســت. با احتساب دوره بيكاري جوان كه به 19.4 ماه رسيده است و زمان مورد نياز براي تحصيل يا طي كردن طول دوره سربازي ميتوان گفت كه جوان، تأخير ارادي و خودخواسته در ورود به شغل ندارد و درگيريهاي نهادي منجر به تأخير در يافتن شغل براي جوان ميشود.
مواجهه افراد با معضل بيكاري در اواسط دهه سوم زندگي به منزله تحتالشعاع قرار گرفتن موضوع تشكيل خانواده است. درواقع هرچه اين مهم به تأخير بيفتد، ازدواج جوان نيز به تعويق خواهد افتاد. تعويق ازدواج، كاهش سطح باروري را نيز به دنبال خواهد داشت. بنابراين انتقال حالت بيشينه مواجهه افراد با معضل بيكاري به سنين پايينتر از اواسط دهه سوم زندگي با هدف سامان دادن به اولويتهاي راهبردي كشور همچون ازدواج و فرزندآوري امري ضروري است.