نقطه عطف نظام رسانهاي
عباس عبدي
۱۸ دي سالگرد اصالت تأسفبار موشك به هواپيماي اوكرايني بود. رويدادي كه اثرات بسيار منفي در فضاي سياسي ايران داشت و ميتوان گفت نقطه عطفي در نگرش و اعتماد عمومي به ساختار بود. اين يادداشت يكي از تبعات آن را كه ممكن است كمتر به چشم حكومت بيايد به تصوير كشيده است. اخيرا مطلبي منتشر شد كه بيانگر مواضع بيش از ۵۰ تن از فعالان رسانهاي يا سياسي طي ۳ روز اول رويداد، يعني از سقوط تا اعلام رسمي اصابت موشك بود؛ مواضعي كه به طور ضمني يا صريح اطلاعرساني غربيها و مخالفان نظام را درباره اصابت موشك به هواپيما رد می کرد. البته هنگامي كه مستندات را ميخوانيم، برخي افراد به اين صراحت نگفتهاند، ولي در مجموع رويكرد اطلاعرساني مخالفان حكومت را رد كرده يا نميپسنديدند. موضع همه اين افراد از يك زاويه نبود؛ برخي وظيفه توجيهگري داشتند و هر خبر رسمي را تأييد يا خبر مخالفان را چشم بسته رد ميكنند. تعداد قابل توجهي از آنان افراد موجهي هستند كه ظاهرا بيگدار به آب نميزنند؛ انگيزههاي آنان اغلب خيرخواهانه بود و قصد دفاع از سياستهاي رسمي را نداشتند، بلكه هدفشان دفاع از كشور بود، ضمن اينكه استدلالهاي به نسبت قابل توجه هم در خصوص غيرممكن بودن اصابت موشك ميشنيدند. مهمترين استدلال اين بود كه در صورت اصابت موشك، هواپيما در آسمان منفجر ميشود و اين را خيليها ميگفتند. نكته ديگر اينكه ضوابط امنيتي پرواز آن اندازه دقيق هست كه چنين رخدادي را شاهد نباشيم. ولي نميدانستند موشك تور- ام۱ مثل نارنجك عمل ميكند و پيش از اصابت منفجر شده و تركشهاي آن به هدف اصابت ميكند.
همان سوراخهايي كه در بدنه هواپيماي اوكرايني بود و نشانه اصابت تركش از بيرون است. در هر حال خيليها آمادگي ذهني اين را نداشتند كه در آن شرايط بخواهند بشنوند كه اين هواپيما با موشك خودي ساقط شده است و در نتيجه با ادعاهاي رسمي همدلي كردند و روايت رسمي از سقوط هواپيما تا دو روز اول روايت غالب بود و تبليغات غربيها را نوعي جنگ رواني ميدانستند كه البته چنين رفتاري مسبوق به سابقه بود. از روز دوم كمكم اين روايت كمرنگ شد و تق آن در روز سوم در آمد. در حالي كه نظام اطلاعرساني رسمي ميتوانست از روز اول روايت خود را با اما و اگر مواجه كند و انواع و اقسام خلافهاي آشكار را بيان نكند. نتيجه چه شد؟ نتيجه اين روايتمحوري سقوط كامل اعتماد به نظام رسانهاي رسمي شد. اين بياعتمادي به كساني هم كه به طور صريح يا ضمني عليه اصابت موشك موضع گرفته بودند نيز سرايت كرد. پس از روشن شدن حقيقت هر كه عليه اصابت موشك موضع گرفته بود، احساس كرد كه روايت رسمي او را فريب داده است. آنان دو گروه بودند؛ برخي افراد معتبري هستند و مردم به حرف آنان اعتماد دارند. اين گروه از اين پس در موارد مشابه سكوت ميكنند، حتي اگر روايتهاي رسمي را معتبر بدانند، حاضر به دفاع از آن نخواهند شد؛ چون مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد ميترسد؛ پس اصل را بر نادرستي روايتهاي رسمي ميگذارند. حتي اگر دفاع كنند هم فايدهاي ندارد، زيرا مخاطبان اين سابقه را روي ميزشان ميگذارند. خودشان هم چون اين ضعف را احساس ميكنند ترجيح ميدهند سكوت كنند. جالب اينكه تجربه اينها، ديگران را هم به سكوت وادار ميكند. گروه دوم كه مالهكش هستند؛ اعتباري ندارند و دفاع آنها اثري ندارد و احتمالا در دفاع از روايتهاي رسمي مواضع تندتر و افراطي ميگيرند. شايد مدافعان و هواداران را راضي كنند، ولي نتيجه از پيش روشن است. ديگر اثر مهم اين رفتار، بازسازي و تقويت اعتبار نظام رسانهاي غربي و مخالفان و كلا هر چه ضدروايت رسمي است، بود. اين اثر تخريبي در آينده نيز بر فضاي ارتباطي و اطلاعرساني ايران استمرار خواهد داشت. بياعتباري رسانه رسمي كه پياپي پيامهايي را در نفي اصابت موشك و هر احتمالي به جز روايت رسمي پخش ميكرد نيز مزيد بر علت شده كه قدرت رسانهاي نظام را در مواجهه با ديگران بسيار تضعيف كرده است. با اين حساب حتي اگر به جنگ روايتها قائل باشيم، از همين الان نتيجه آن معلوم است؛ گويي با تير و كمان به جنگ پهپاد رفتن است. اين ناكارآمدي رسانه رسمي از پيام اخير مقام رهبري به صدا و سيما قابل استنتاج است كه «امروز پيروزي يك طرف را توانايي او در گرفتن و رساندن پيام و روايت او از واقعيت، رقم ميزند؛ بسيار پيش و بيش از آنكه ابزارهاي نظامي وارد ميدان شوند و در آن اثر بگذارند. ما در اين عرصه مهم بايد دقت و تلاش و ابتكار خود را مضاعف كنيم.» اگر با اتكا به وضعيت موجود بخواهيم از رو در رويي احتمالي دو نظام رسانهاي ارزيابي كنيم بايد دور پيروزي را پيشاپيش خط كشيد؛ چون با اين نظام رسانهاي فشل به مقابله با ديگران نميتوان رفت و پيشاپيش شكست خورده است.