سياست همسايگي ايران؛ يكي از راه چارههاي كنوني
پرهام پوررمضان
در اين كوتاه نوشتار قصد بر اين امر دارم كه در راستاي پاسخ به اين پرسش بكوشم كه در شرايط كنوني سياست خارجي ايران كه از آن ميتوان تحت عنوان برهه كنوني ياد كرد سياست همسايگي چگونه ميتواند در راستاي تسهيل شرايط گام بردارد؟از اين رو در پايان نيز سعي بر اين شده است تا توصيههايي سياستمند نيز در راستاي ارتقاي سياست همسايگي ايران مطرح شود.سياست همسايگي يكي از اركان كليدي سياست خارجي كشورهاست كه به روابط با كشورهاي همجوار و تأثيرات متقابل آنها بر يكديگر ميپردازد. در مورد ايران نيز سياست همسايگي همواره تحت تأثير عوامل تاريخي، فرهنگي، اقتصادي و امنيتي قرار داشته و ميتواند نقش مهمي در شكلدهي به روابط منطقهاي و در آموزههاي نوين با توجه به امر مرز مجازي در سطح فرامنطقهاي نيز ايفاء كند.در اين قسمت از كوتاه نوشتار لازم است تا برخي از موانع مهم و تاثيرگذار سياست خارجي ايران در امر همسايگي را به عرصه تبيين وتحليل بياورم:
اول؛ تجربه تاريخي مبتني بر امر منازعه: تاريخ روابط ايران با برخي از همسايگان، از جمله كشورهاي عربي خليج فارس و تركيه، به دليل مسائل سياسي و نظامي تحت تأثير وقايع تاريخي و جغرافيايي بوده است. اين تنشها ميتواند به كاهش اعتماد و همكاري ميان ايران و كشورهاي همسايه منجر شود. دوم؛ توجه بيش از حد به ناسيوناليسم ملي و استقلال گرايي: در برخي موارد شاهديم كه، ايران سياستهاي خودكفا محوري و ناسيوناليستي را دنبال كرده است كه اين امر ميتواند مانع از همكاريهاي منطقهاي و اقتصادي با همسايگان شود. به عبارت ديگر، توجه بيش از حد به مسائل داخلي و استقلال ملي ميتواند زمان و انرژي كمتري براي تعامل با كشورهاي همسايه باقي بگذارد. سوم؛ عدم نگاه نوين به مرز و وجود ديدگاه جنگ سردي: وجود منازعات ارضي و مرزي با برخي از كشورها بر روابط همسايگي تأثير منفي دارد. به عنوان مثال، اختلافات مربوط به مرزهاي آبي و خاكي ميتواند باعث تنش و عدم اعتماد در روابط بينالمللي شود. چهارم؛ پوياگري مبتني بر تنش قدرتهاي منطقهاي: كشورهايي از جمله عربستان سعودي و تركيه به دليل رقابتهاي قدرتمحور منطقهاي، منافع مشتركي با ايران ندارند. اين رقابتها ميتواند به تنشهاي نظامي و سياسي در منطقه منجر شده و بر سياست همسايگي ايران تأثير منفي بگذارد. پنجم؛ سياستهاي كلان، قدرتهاي فرامنطقهاي: حضور قدرتهاي فرامنطقهاي مانند ايالات متحده امريكا و روسيه در منطقه و تأثيرگذاري آنها بر سياستهاي كشورهاي همسايه ميتواند بر روي سياست همسايگي ايران تأثير بگذارد. اين تأثيرگذاريها ميتوانند به بحرانهاي امنيتي و ايجاد بدبيني ميان ايران و همسايگانش منجر شود. ششم؛ اقتصاد سياسي چالشبرانگيز ايراني: اقتصادسياسي ايران به دلايل مختلف مانند تحريمها و مشكلات اقتصادي داخلي، در وضعيت نامناسبي به سر ميبرد. اين وضعيت اقتصادي ميتواند بر توانايي ايران براي همكاري با همسايگان و ايجاد پيوندهاي اقتصادي تأثير بگذارد. هفتم؛ مسائل فرهنگي و اجتماعي: تنوع فرهنگي و اجتماعي در منطقه ميتواند در برخي موارد به عنوان يك مانع براي همگرايي و همكاري شناخته شود. به ويژه در مورد كشورهاي داراي اكثريت سني، تفاوتهاي مذهبي و فرهنگي ميتواند به تضادها و تنشها دامن بزند. حال در اين كوتاه نوشتار با بررسي موانع درصدد تبيين راهكارهايي نيز براي ارتقاي سياست خارجي ايران عزيزمان بر خواهم آمد، در راستاي غلبه بر اين موانع به چند راهبرد كلي ميتوان اشاره كرد:
نخست؛ تقويت ديپلماسي چندجانبه و دوجانبه: اين امر بدان معناست كه ايران ميتواند با راهاندازي نشستهاي دورهاي با كشورهاي همسايه، در تهران زمينههاي گفتوگو و تبادلنظر پيرامون مسائل مشترك را فراهم كند. همچنين شايان ذكر است كه بهرهبرداري از ديپلماتهاي حرفهاي و وزراي امور خارجه پيشين باتجربه براي مذاكره و حل اختلافات ميتواند به ايجاد فضاي مثبت در روابط كمك كند. دوم؛ توافقات اقتصادي و تجاري: ايجاد توافقات اقتصادي دوجانبه و چندجانبه با كشورهاي همسايه، به ويژه در زمينه انرژي و تجارت ميتواند به همكاريهاي پايدار كمك كند.در نگاهي ديگر سرمايهگذاري در پروژههاي زيرساختي مشترك مانند حملونقل و انرژي ميتواند به بهبود روابط اقتصادي و سياسي كمك كند.شايان ذكر است كه در اين مورد طولاني بودن پيمان از اهميت وافري برخوردار است چرا كه انحلال آن پيمان در عرف حقوق بينالملل امري دشوار تلقي ميگردد.
سوم؛ توجه به مولفههاي امنيتي: همكاري با همسايگان براي مقابله با تهديدات مشترك مانند تروريسم و مواد مخدر اهميت فزاينده دارد .برگزاري نشستهاي امنيتي مشترك ميتواند به تقويت اعتماد ميان كشورهاي همسايه كمك كند. درنهايت بايد ذكر كرد كه از اوايل قرن بيست و يكم، شاهد تغييرات قابل توجهي در ساختارهاي قدرت در خاورميانه بودهايم. ظهور قدرتهاي جديد، همچون تركيه و عربستان سعودي، و همچنين بازگشت روسيه به صحنه بينالمللي، تأثيرات عميقي بر نظم منطقهاي گذاشته است. نظم نوين منطقهاي تحت تأثير عوامل متعددي قرار دارد كه از جمله آنها ميتوان به تغييرات ژئوپوليتيكي، اقتصادي و اجتماعي در كشورهاي همسايه و فرامنطقهاي اشاره كرد. رفتارهاي منطقهاي ايران تحت تأثير بحرانهاي موجود در كشورهاي همسايه قرار دارد. در اين زمينه، دستيابي به يك نظم پايدار و مديريت موثر بحرانها، به تقويت نقش ايران در ايجاد ثبات و امنيت منطقهاي كمك خواهد كرد. با اين حال، سياست همسايگي ايران بايد به گونهاي طراحي شود كه بتواند به دغدغهها و نيازهاي كشورهاي همسايه احترام بگذارد و در عين حال منافع ملي ايران را نيز تأمين كند. در نتيجه، براي دستيابي به موفقيت در نظم نوين منطقهاي، ايران نيازمند يك رويكرد جامع و چندجانبه در سياست همسايگي خود است كه ضمن توجه به ديناميكهاي داخلي و بينالمللي، بتواند به تقويت همكاريها و كاهش تنشها در منطقه كمك كند. اين رويكرد نه تنها به نفع ايران خواهد بود، بلكه ميتواند به تأمين ثبات و امنيت در كل منطقه نيز كمك كند. ايران بايد بتواند با اين بازيگران جديد تعامل كند و راههايي براي همكاري و رقابت با آنها بيابد. به ويژه در زمينه امنيت و مبارزه با تروريسم، ايران ميتواند با همسايگان خود همكاري نزديكتري داشته باشد. شايان ذكر است نگارنده معتقد است اين راهكار ميتواند نجاتبخش كلي سياست همسايگي ايران باشد اما از آنجا كه در عرصه سياست خارجي هر رابطهاي نسخه منحصر به فرد خويش را داراست، نگارنده توصيههايي مشخص با ذكر جزييات براي رابطه ايران با هر كشور منطقهاي و فرامنطقهاي دارد كه در نوشتارهاي آتي به عرصه تبيين و تحليل خواهد آمد .
پژوهشگر علم سياست