منحصر بهفرد در تنظيم و ارنژمان
بابك بختياري
هنرمند فقيد مجتبی ميرزاده در دهه پنجاه بسيار فعال بود؛ به علت دشيفر قوی در نت، پای ثابت تمام استوديوها برای آهنگهای روز بود. دشيفر به قدرت اجراي موسيقي به صورت آواز يا ساز در روبهرو شدن با قطعه از روي نت گفته ميشود، وقتي كه براي مثال نوازنده بدون تمرين قبلي با آن روبهرو ميشود. بخشی از كارها به سياوش زندگانی سپرده ميشد، مانند «بنفشه» مهستی، «بهار زندگی» هايده، «موی سپيد» گلپا و... بخشی هم به مجتبی ميرزاده؛ چه آهنگهای موسيقی ايرانی چه پاپ؛ هم ساز ويلن، هم كمانچه و هم سه تار. تكنيك بينظير و سليقه و حال در اجراهای جملهای در آهنگها، شگرد او بود. ويبرهها، تريلها و مالشهای خاصي كه بوی موسيقی كردي ميداد. سازش لحن و گويش سرزمين مادرياش را داشت، آميخته به حالات موسيقی اصيل ايرانی. در كمانچه نوازی تاحدودی تحت تاثير ويولن بود مانند كامران داروغه كه كمانچهاش تكنيك و حال ويولن ايرانی را داشت.
از ديگر فعاليتهای مجتبي ميرزاده ميتوان به تنظيم و ارنژمان آثار مختلف اشاره داشت كه باتوجه به امكانات زمان خودش، توانايی خاصي در اين كار داشت و از تنظيمهای پيچيده و ناخوانا پرهيز ميكرد. ميدانيم كه «تنظيم» در موسيقي بسيار اهميت دارد و ميتواند خروجي كار را از اين رو به آن رو كند.
ميرزاده در دورهای هم با پرويز صياد همكاری كرد و ساخت موسيقی متن فيلمهای او را برعهده داشت. آخرين بار صداي مجتبي ميرزاده را روی انسرينگ تلفن منزل استاد پرويز ياحقی شنيدم كه تماس گرفته بود و روز و ساعت برنامهای را به ايشان اطلاع ميداد. آقاي ميرزاده با پرويز ياحقي هر از گاهي ارتباط داشت و به همين خاطر زمانی كه فوت كرد بنا به درخواست انتشارات باربد، دو سیدی از قطعات آقاي ميرزاده انتخاب كردم و به مناسبت يادمانش گزيدهاي از آثارش منتشر شد.
چهره ميرزاده را در زمانی كه در استوديوي راديو و تلويزيون ميديدمش به ياد ميآورم. همينطور هنگام دفن همكارش. من و ميرزاده سر مزار سياوش زندگاني ايستاده بوديم، رو كردم به او و گفتم: آقای ميرزاده، ديدي؟! سرش را تكان داد و اشك در چشمانش جمع شده بود. متاسفانه سال بعدش هم خودش از دنيا رفت. حيف و هزاران هزار حيف.
نوازنده و مدرس ويولن