چرا تولد حزب اتحاد اتفاق بزرگي است؟
از ابتداي انقلاب با وجود اينكه در قانون اساسي گفته شده بود رقابت حزبي پذيرفته ميشود ولي نخستين و بزرگترين حزب سياسي انقلاب كه حزب جمهوري اسلامي بود به سرنوشت محتومي دچار شد و بقيه احزابي كه در كشور فعاليت ميكردند آنقدر به لحاظ سازماني و تئوري داراي بحران و آشفتگي بودند كه هيچوقت در تراز يك حزب فراگير و نوين ظاهر نشدند تا اينكه جبهه مشاركت متولد شد و نشان از تحولي در رفتار حزبي جامعه مدني ايران داشت. متاسفانه سرنوشت اين حزب تشكيلاتي و مقتدر پس از حوادث انتخابات سال 88 در محاق واقع شد و بنابراين اثرگذاري احزاب يا سازگاري حيات حزبي با ساختار سياسي جمهوري اسلامي تبديل به يك افسانه شد. تولد حزب اتحاد ملت ايران از اين بابت كه اين افسانه را در هم ميشكند و قصد دارد نشان دهد كه هنوز جامعه مدني در ايران ميتواند درون خودش يك حزب مدرن و فراگير را بپروراند كاري است ارزنده.
حزب اتحاد ملت ايران كه در كنگره آن هم به لحاظ كيفيت و هم ليست شوراي مركزي مشاهده كرديم با برنامهريزي منسجم و قدرتمندانهاي كار را شروع كرد و علاوه بر اينكه اين حزب سرنوشت خوبي خواهد داشت در انتخابات پيش رو نيز بر آرايش سياسي اصلاحطلبان اثرخواهد داشت. نكته مهم در مورد اين حزب آن است كه به يك سوال مقدر ناچار است پاسخ دهد و مطمئنم باقدرت به اين سوال پاسخ خواهد داد. اين سوال عبارت از اين است كه آيا اصلاحطلبي پس از انتخابات 88 در ايران به يك پروژه عقيم مبدل شده يا هنوز اصلاحطلبي ميتواند به عنوان يك راهبرد براي فعاليت در كشور مورد استفاده قرار گيرد. خيلي از گروهكها و دستجات سياسي الان در صحنه حضور دارند كه رنگ و لعاب اصلاحطلبي را به خود ميزنند اما قادر به پاسخ دادن به اين سوال نيستند و به همين دليل هم ناتوان هستند از اينكه بدنه معترضين و نيروهاي سياسي كه بعد از انتخابات 88 به بن بست معتقد بودند و ميگفتند نظام سياسي ايران اصلاحناپذير است را همراه خود كنند اما حزب اتحاد ملت ايران ابتكار عمل در بسيج اين نيروها و دوباره وارد ميدان كردن آنها را به عهده گرفته و از اين بابت نقشي متفاوت با احزاب موجود دارد. اين حزب از اساسنامه خوبي برخوردار است و آنطور كه در سخنراني دبيركل حزب شنيدم به لحاظ تئوريك هم داراي توان پاسخگويي به سوالات موجود در فضاي سياسي كشور است و ميخواهد از تجربيات جبهه اصلاحات حداكثر استفاده را ببرد. نكتهاي كه به دوستانم در حزب توصيه ميكنم تجربهاي است كه در مبارزات قبل از انقلاب آموختم و متاسفانه در فضاي سياسي كشور كمتر از آن بهره گرفتم و اين است كه من و نسل من با مستبد مبارزه ميكرديم و بلد نبوديم با استبداد مبارزه كنيم. پاشنه آشيل فعاليتهاي حزبي در ايران اين است كه اعضاي خودش را به بردههاي سياسي تبديل ميكند. براي اينكه به اعضاي يك حزب بياموزيم كه رفتار دموكراتيك داشته باشند و به جاي اينكه با مستبد مبارزه كنند با استبداد به مبارزه برخيزند بايد آموزش داد، گفتمان آزاديخواهي را تقويت كرد و از ديسيپلين حزبي پيروي كرد. براي اينكه اين ديسيپلين حزبي تبديل به زندان آهنين نشود حتما بايد حزب اتحاد ملت ايران ميان آزاديهاي فردي و حق انتقاد براي اعضاي خود احترام ويژهاي قايل شود. امروزه اصلاحطلبي بيش از انكه به قدرت و سازمان و پول نياز داشته باشد به آزاديخواهي و پذيرش نظر منتقدين نيازمند است.