• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3333 -
  • ۱۳۹۴ پنج شنبه ۱۲ شهريور

تك‌گويي يك دانشجو

همه مصائب يك دانشجوي المپيادي

محمدرضا سلطاني‌پور٭

در نوشته زير سعي خواهم كرد به عنوان يك دانشجو به دغدغه‌ها و مسائل يك دانشجوي علوم پايه در ايران بپردازم.

هدف اصلي در رشته‌هاي علوم پايه مثل فيزيك پيش از هر چيز، ذات دانستن است. به اين معني كه يك فيزيك پيشه در درجه اول به كاربرد تكنولوژيكي پژوهش خود اهميت نمي‌دهد و صرف دانستن و توجيه رفتار طبيعت براي وي دغدغه اصلي است. اين يك روند طبيعي و متداول براي پيشرفت علمي و حتي فناوري در هر كشور است. در اوايل قرن بيستم ماري كوري، اينشتين و... هيچگاه فكر نمي‌كردند كه حاصل پژوهش‌هاي‌شان چندين سال بعد منجر به بمب اتم بشود. اگر در آن زمان ايران همگام با علم روز و بدون دغدغه فناوري پيش مي‌رفت مهم‌ترين مساله امروز كشور فناوري هسته‌اي نمي‌بود. اين مقدمه نسبتا طولاني براي بيان دغدغه‌هاي يك دانشجو به اين خاطر است كه مشكل امروز علوم پايه و ايضا علوم انساني (به عقيده من) همين است، همين كه بود و نبود علم فيزيك تغيير چنداني در مسائل روزمره مردم اعم از اشتغال، مسكن و... ايجاد نمي‌كند، باعث مي‌شود سرمايه‌گذاري دولت در اين رشته با شك و اكراه همراه باشد (اگر سرمايه‌اي در كار باشد).

همين كه اسم رشته كيهان‌شناسي بيايد پرسشي كه همه دانشجويان فيزيك انتظار شنيدن آن را دارند پرسش زير است: «چه فايده؟!»

گمان مي‌كنم به‌طور مجمل پاسخ به سوال فوق را با مثال فيزيك هسته‌اي داده باشم اما هدف اصلي نوشته پاسخ به سوال فوق نيست هدف من طرح يك پرسش است: اگر رشته‌اي مثل كيهان‌شناسي نياز (امروز) كشور ما نيست و سرمايه‌گذاري در آن بيهوده است، كسي كه علاقه به ادامه دادن تحصيلاتش در اين رشته دارد چرا بايد ايران را براي ادامه تحصيلات خود انتخاب كند؟

آيا تعلق خاطر و احساس مسووليت به جامعه باعث مي‌شود فردي بيكار بودن در كشورش را به تحصيل در خارج كشور ترجيح دهد؟

«بيكار بودن» را در مقابل «تحصيل» از آن جهت انتخاب كردم كه در ايران، تحصيل كردن «شغل» محسوب نمي‌شود. دانشجويان رشته فيزيك براي امرار معاش ناچار به تدريس در مدارس هستند. قبل از مقطع دكتري عموما پژوهش جدي توسط دانشجويان صورت نمي‌گيرد و در دوره دكتري است كه توان اصلي دانشجو صرف تحقيق و پژوهش در گرايش اصلي خود مي‌شود. شروع دوره دكتري به‌طور معمول در حدود سن 25 سالگي است و اين سن، سني است كه ازدواج و تشكيل خانواده در آن معمول است. فردي كه وظيفه اداره يك خانواده را دارد و بايد به‌طور مداوم به دنبال تدريس دروس دبيرستان باشد چه انگيزه‌اي براي انجام تحقيق در حوزه‌اي دارد كه اصلي‌ترين سوال جامعه از آن پرسش «چه فايده؟!» است؟

و تمام موارد بالا در حالي است كه كمك هزينه مالي براي دانشجويان در كشوري مثل امريكا بسيار متداول و بدون هيچ تعهدي براي كار كردن پس از تحصيل صورت مي‌گيرد. دانشجويان و دوستان من هرسال با كمك هزينه مالي در دانشگاه‌هاي خارج از كشور رهسپار بلاد غربي مي‌شوند و با صحبت‌هايي كه با خيلي از آنها داشته و دارم مطلعم كه اين پشتيباني مالي نه‌تنها براي امرارمعاش كافي است بلكه در بسياري موارد بيشتر از نياز يك دانشجو پرداخت مي‌شود.

حال صحبت بر سر انتخاب است:

1) تدريس دروس ابتدايي در مدارس دبيرستان و بدهكار بودن به جامعه و پاسخ مداوم به پرسش «چه فايده؟!»

2) ادامه دادن تحصيل، تحقيق و پژوهش، جايگاه اجتماعي بالا و احيانا تشكيل خانواده.

هر كس كه خرده انصافي داشته باشد تمام حق (نه پاره‌اي از آن را) به دانشجوياني كه ترك وطن كردند مي‌دهد. حال بايد ديد چه اتفاقي براي آينده علمي كشورمان مي‌افتد؟ و البته مهم‌تر از اين سوال: چه اتفاقي براي دانشجويي مي‌افتد كه به هر دليل امكان ادامه تحصيل در خارج از كشور را ندارد؟

اين مسائل را به اين مساله اضافه كنيد كه دانشجو در ايران امنيت قانوني هم ندارد. به اين معني كه فاصله تغيير قوانين بسيار مهم، به فاصله چشم برهم زدن است. به عنوان نمونه: تا سال گذشته كساني كه رتبه برتر در آزمون سراسري يا المپياد دانشجويي يا دانش‌آموزي كسب مي‌كردند در بنياد ملي نخبگان به عضويت در مي‌آمدند و تسهيلاتي همچون انجام پروژه به جاي خدمت سربازي را داشتند. از امسال با تغيير قوانين، افراد نامبرده به‌طور كلي از بنياد نخبگان حذف شدند و تسهيلات به دادن جوايزي تقليل يافته است. يعني دانشجويي كه تا پارسال مي‌توانسته به‌جاي سربازي پروژه‌اي براي دولت انجام دهد از امسال بايد سربازي برود. بعد از اتمام تحصيلات نيز وضعيت به همين منوال است و بسياري از مشكلات پررنگ‌تر خواهند شد.

براي كساني كه در خارج از كشور تحصيل كرده‌اند و پژوهش‌هاي خوبي انجام داده‌اند عموما كرسي تدريس در دانشگاه و امكان تحقيق تا حدي فراهم است. (البته اين هم يكي از مشكلات دانشگاه‌هاي ما است كه ارج و قرب فرنگ‌رفته‌ها در كشور به‌طور پيش فرض بالاتر از دانشجويان داخل است.)

اما اكنون مساله ديگري مطرح مي‌شود و آن بحث «ارزشي بودن» است. براي كسي كه در علوم پايه يا علوم انساني تحصيل كرده، فكر كردن به مسائلي مثل دين، فرهنگ و غيره بسيار طبيعي است و سرشت اين مسائل به‌گونه‌اي است كه طيف بسيار وسيعي از جواب‌ها مي‌توانند براي پرسش‌هاي مطرح شده در اين موضوعات موجه باشند. حال كسي كه براي تدريس و احيانا تحقيق به كشورش بازگشته مواجه است با كميته احراز صلاحيت عمومي و خود بخوان حديث مفصل از اين مجمل...

٭دانشجوي مقطع كارشناسي فيزيك دانشگاه صنعتي شريف- برنده مدال نقره المپياد جهاني فيزيك در سال 91

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون