دنيا بيتو لطفي ندارد
سيد علي ميرفتاح
از دوستي كه دستش توي سياست است و از ظرايف «ماوقع» مطلع است پرسيدم: «اينكه دولت قبل
سنگ پا بالاي 14تن وارد كرد جاي تامل دارد اما مقدم بر آن جاي تامل بيشتر دارد كه بدانيم چه سازوكاري و چه نهادي براي اين واردات نيازسنجي كرده و تشخيص داده مملكت نيازمند است ارز زرين بدهد و سنگ پاي چيني بياورد؟ خيلي برايم سوال است كه چطور و از چه راهي و با چه مكانيسمي اين نيازسنجي صورت گرفته؟» دوستم گفت «همان مركزي كه تشخيص داده مملكت نياز مبرم به چندين تن الاغ دارد.» راستي واحد الاغ نفر است يا تن؟ ظاهرا شش تن الاغ بيشتر وارد مملكت نشده و اگر تخميني هر حيوان بالغ حدود 200 كيلو باشد (دويست كيلو هست ديگر؛ نيست؟) شش تنش چيز دندانگيري نميشود. ميگويند وقتي قرار شد توفان نوح بيايد حيوانات، تمام و كمالشان، جفت جفت به قوه خدايي سر پايين انداختند و راه كشتي گرفتند و در گوشهاي غنودند. شير، بز، شتر، اسب، كرگدن، اسب آبي، بزمجه، سوسك، مورچه و هر حيواني كه در ليست واردات دولت قبل بوده باشد يا نبوده باشد.
بيمساله و در كمال اشتياق سوار كشتي شدند جز الاغ. هرچه زور زدند نه خودش و نه همسر محترمش هيچ كدام پا توي كشتي نگذاشتند. حتي در بعضي منابع آمده سبب درازگوش شدن اين موجود عزيز همين بود كه در كش و واكش گوشش را كشيدند كه سوار شود كه نشد. بالاخره خبر به نوح عليهالسلام دادند كه بيايد و كرامت رو كند و غائله را بخواباند. نوح در گوش جانور چيزي گفت كه چهارنعل به درون كشتي تاخت و ساكت در گوشهاي نشست. بعدا كه كشتي روي آب بود، يكي از باب كنجكاوي از نوح پرسيد در گوش درازگوش چه گفتيد؟ اولش طفره رفت و جواب نداد، اما سماجت سوالكننده را كه ديد گفت گفتم بيا كه دنيا بدون تو لطفي ندارد. حقيقتا هم كه دنيا چه لطفي ميتواند داشته باشد بيالاغ؟ فقط كاش تناژ محصول را بالا ميبردند كه لااقل به هر كدام ما يك الاغ فابريك برسد و اگر سر سفرهمان نفت نيامد يك الاغ فرد اعلي بيايد. شوخي نميكنم. شما ليست واردات را مطالعه بفرماييد تا ببينيد در شرايطي كه دم از رفاه و فلاح ميزدند پول بيزبان مملكت را دادند و چه مايحتاج فوقالعادهاي را آوردند تازه شانس آورديم كه تحريم بوديم وگرنه الان الاغي بود كه از سروكولمان بالا ميرفت. فقط ماندهام اينها كه الان اينقدر جوش صادرات و واردات را ميزنند، در آن ايام كه 30 تن 30 تن شكمبه گوسفند وارد خاك آرياييمان ميشد چرا و به چه مصلحتي سكوت محض پيشه كرده بودند؟ البته من هم دارم شلوغش ميكنم وگرنه كيست كه نداند شكمبه گوسفند از ضروريات زندگي است... همان رفيقي كه بالاي مطلب اشاره كردم ذهن وقادي دارد و اخبار سياسي را پي ميگيرد و تحليلهاي ناب ارايه ميدهد، پرسيد: اين چند تن بز را نفهميدم براي چه وارد كردهاند؟ گفتم منباب اين ضربالمثل حكيمانه كه «پيش الاغ بز قشنگ است.»
ولي جداي از شوخي بياييد نگاهي به ليست واردات بيندازيم. ميدانم توي گوشيهاي هوشمندتان يكي از اين ليستها داريد، اما تماشاي ليست دورهمي صفاي ديگري دارد: سير، آجر، پشم حلاجيشده، بيل و كلنگ، زيپ (اهميت زيپ را غافل نشويد)، ميخ (من تا حالا فكر ميكردم آنقدر توليد ميخمان بالا رفته كه صادرش كنيم)، الكل (فكر بد نكنيد مصرف صنعتي، فوق فوقش پزشكي دارد)، سبوس، حصير و 247 تن مداد پاككن (مگر توي مملكت چقدر غلط مينويسند و چقدر اشتباه ميكنند كه 247 تن پاككن نياز است؟)، 48 تن نخود فرنگي (ديگر اين مورد را نميشود گير داد. اسمش هم روش است كه فرنگي است وگرنه نخود ايراني حتي يك تن هم وارد نكردهايم) من البته همه اجناس را ننوشتم. مشت نوشتم نمونه خروار. مجمل نوشتم از يك تفصيل هشتساله. آن وقت سمينار ميگذارند كه موانع توسعه چيست. سمينار نميخواهد مگر ميشود با شش تن الاغ مشكلي در توسعه پيش نيايد؟ بعضي كشورهاي ذيمدخل در اين عرصه را مثال نزنيد. خوب كه دقت كنيد ميبينيد آنها هم اوضاعي بهتر از ما ندارند... اصلا ول كن آقا بيا ادامه ليست را دور همي بخوانيم و دست بر پشت دست زنيم به حرص...