درباره رفتارهاي ناخوشايندي كه اين روزها در كوچه و خيابان ميبينيم
تنگي نفس شهر با دود معلق سيگار
فكرش را بكنيد؛ يك روز عصر به يكي از پيادهروهاي خلوت شهر ميرويد كه قدم بزنيد، در هواي آزاد به موسيقياي كه در گوشتان پخش ميشود، گوش ميكنيد. همشهريها يكييكي از كنارت عبور ميكنند و تو از قدم زدن با مردم شهر لذت ميبري. ناگهان احساس ميكني تمام اين حالو هواي خوب را يك عامل خراب ميكند؛ سيگاري كه در دست يكي از همشهريهايت ميبيني، دودي كه با شدت زياد از دهان او خارج ميشود و به سمت تو ميآيد. دود سياهي كه آمده در يك ثانيه تمام خوشيهاي آن لحظه تو را خراب كند. سيگار كشيدن يك آدم در پيادهرو رفتار زشتي است كه نهتنها حقوق شهروندي را نقض ميكند بلكه از آداب انساني به دور است. اينكه به راحتي دود سيگارت را در هوايي پراكنده كني كه عدهاي ديگر در حال تنفس هستند، رفتار زشت ناپسندي است. در حالي كه افراد سيگاري به اين نكات بيتوجه هستند و با دود سيگارشان ديگران را آزار ميدهند، شايد بايد از روشهاي آگاهيدهندهاي استفاده كرد كه آنها را نسبت به اين رفتار زشت و آزاردهنده متوجه و مطلع كرد. مثلا در اغلب كشورهاي دنيا كشيدن سيگار در پيادهرو و همه مراكز عمومي ممنوع است. افراد سيگاري اجازه ندارند هرجايي كه ميرسند سيگار خود را آتش بزنند و يك عالمه دود بدبوي سياه را به خورد ديگران بدهند. اين قوانين بايد در ايران هم اجرايي شود. اگر سيگاريها اين آداب را رعايت نميكنند، بايد آنها را وادار به رعايت كرد. فرض كنيد فردي كه اين دود سياه به خوردش ميرود، يك بيمار ريوي باشد يا يك كودك خردسال، در چنين حالتي ميزان زشتي اينكار چندبرابر ميشود. قطعا افراد سيگاري از زشتي كاري كه انجام ميدهند، آگاه هستند اما تكرار اين رفتار براي آنها تبديل به يك عادت شده؛ عادت آزار ديگران با دود سيگار. فردي كه در يك مكان در بسته و در كنار خانوادهاش سيگار ميكشد، حتما ميداند اين دودي كه در هوا پيچيده، خانوادهاش را آزرده ميكند، اما عادت كرده كه اينكار را بكند و كسي هم به او تذكر ندهد. اما به نظر ميرسد بايد به سيگاريها تذكر داد كه اين رفتارهاي زشت را انجام ندهند. چون دود سيگار هم يك مزاحمت است مثل باقي مزاحمتهاي شهري كه براي آنها قوانين تصويب ميكنند و در صورت عدم رعايت اين قوانين افراد را محكوم ميكنند و بهعنوان يك مجرم ميشناسند. از لحاظ رفتار شهروندي استفاده از سيگار در مجامع عمومي تا حدي اهميت دارد كه براي آن قوانيني تصويب كنند. من از سيگار متنفرم، نشستن كنار افرادي كه از آنها بوي سيگار بلند ميشود، آزارم ميدهد، خيليهاي ديگر هم همين احساس را نسبت به دود سيگار دارند. اما بههر حال استفاده از دخانيات يك تصميم شخصي است كه فرد سيگاري در زندگياش گرفته و نميتوان در اينجا و با نوشتن يك يادداشت از فردي كه سالهاست سيگار ميكشد خواست كه ديگر سيگار نكشد. اما ميتوان از آنها درخواست ديگري داشت كه در مجامع عمومي و پيادهروها سيگار نكشيد، كه دود سيگار خود را بهصورت جامعه فوت نكنيد. درون اين جامعه فرزندان و سالمنداني زندگي ميكنند كه دود سيگار براي آنها مضر است.