• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3415 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۴ آذر

تهران به مثابه كاغذ باطله!

سيد محمد بهشتي

فرض كنيد كاغذي داريم كه در آن نوشته‌اي هست، در صورتي كه كاغذ را باطله بدانيم در شرايط اضطرار و فوريت ممكن است در گوشه‌ و كنار سفيد آن چيزهايي يادداشت كنيم. در اين حالت معمولا نه‌تنها به محتواي بخش‌هاي از پيش نوشته شده و نظم و ترتيب‌شان كاري نداريم كه آنها را مزاحم مي‌دانيم كه اگر كمتر بود يا اصلا نبود كار ما راحت‌تر بود. به عبارت ديگر كاغذ باطله تنها از جهت سفيدي‌هايش براي ما اهميت دارد و نه از جهت محتوايش. به همين خاطر چنين كاغذهايي، اگر فضاي خالي‌اي براي نوشتن مطالب اضطراري نداشته باشند، از حيز انتفاع خارج و دور انداخته مي‌شود.
حالت دومي را تصور كنيم كه كاغذ براي‌مان در حكم نامه‌هاي اداري است؛ بي‌گمان تا آن نامه‌ها معتبر است باطله شمرده نمي‌شود، ولي ارزشش جاوداني نيست. شايد خوب باشد بگوييم چنين كاغذهايي ارزشي ميان‌مدت و كاركردي در زندگي ما دارد. تا حد ممكن تميز و پاكيزه حفظ‌شان مي‌كنيم و مراقبيم كه خللي در موجوديت‌شان وارد نكنيم تا گرفتار پيامدهاي بي‌اعتبار شدن آن نشويم. اگر بخواهيم چيزي به آن اضافه كنيم چون اذعان داريم كه آنچه در آن نوشته‌ شده حساب و كتاب و منطقي دارد خود را موظف مي‌دانيم كه منطبق با آن منطق
 باشد و از اشتباه بپرهيزيم. حالت سومي را هم مي‌توان تصور كرد؛ رفتار ما با كاغذهايي كه براي ما فارغ از ارزشي عملكردي، ارزشي معنوي دارد مثلا دستنوشته‌اي قديمي كه ميراث عزيزي براي ما است. هرچند ممكن است مندرس و بعضي جاهاي آن ناخوانا باشد يا افتادگي‌هايي داشته باشد ليكن اين مسائل چيزي از ارزشش نمي‌كاهد. به جز صورت ظاهرش محتواي آن نيز براي ما عزيز و محترم است؛ دايما تلاش مي‌كنيم آنچه نوشته شده را بفهميم و افتادگي‌هايش را مبتني بر فهم‌مان از قسمت‌هاي موجود اصلاح كنيم. البته بديهي است كه كوچك‌ترين دخل و تصرف و اصلاحي در اين كاغذ را منوط به حفظ و احياي محتواي آن مي‌خواهيم و تا مطمئن نشويم كه صلاحيت اين دخل و تصرف را داريم در آن دست نمي‌بريم چرا كه احساس مي‌كنيم اين مسووليتي سنگين است و به خاطرش بايد پاسخگوي گذشتگان و آيندگان باشيم.
سه حالت فوق مي‌تواند مثالي باشد براي انحاي برخورد اهالي يك شهر با شهرشان. وضعيت شهر تهران و همه مشكلاتش فقط و فقط به خاطر شيوه برخورد با آن از نوع اول است. هر كدام از ما و در هر مرتبه‌اي شهر را بسان كاغذ باطله‌اي مي‌بينيم كه اضطراري ما را مجاب كرده است كه در قسمت‌هاي سفيد آن، بي‌توجه به صورت و محتواي زندگي جاري در متن شهر، دخل و تصرفي كنيم؛ از كسي كه آشغالش را در خيابان مي‌ريزد تا كساني‌كه ساختمان‌هاي‌شان را بي‌توجه به منظر عمومي شهر هرطور كه بخواهند، مي‌سازند و حتي نهادهاي دولتي كه با اقدامات نابجا بخشي از شهر را زير و رو مي‌كنند! بخش‌هاي پر و نوشته شده در شهر براي دخالت‌هاي ما در حكم مزاحم است. مسلما آنچه پديد مي‌آوريم دردي از خواست‌هاي جمعي و طولاني‌مدت ما دوا نمي‌كند و فقط پاسخگوي نيازهاي شخصي و كوتاه‌مدت است. منظور از «شخصي» هم مقياس شخصيت‌هاي حقيقي و حقوقي ذي‌نفع در شهر است؛ در واقع تضارب منافع در شهر تهران سبب شده است كه جامعه بيش از اينكه «مديريت شهري» را در جايگاه «بسترساز» و «محلل» به جا آورد آن را بسان «شهروندي» بداند كه تنها منافع خودش را دنبال مي‌كند و معمولا در اذهان عمومي، رسيدن اين نهاد به منافعش، به معني متضرر شدن بخشي از شهر و شهروندان است! در اثناي اين رفتار با شهر وقتي با مديران و برنامه‌ريزان شهري سخن مي‌گوييم معمولا پر كردن سفيدي‌ها را تنها راه چاره حل مشكلات بحراني و اضطراري مي‌دانند. ليكن وقتي تصورشان از شهر ايده‌آل را توضيح مي‌دهند معمولا شهر خوب را از نوع كاغذهاي دسته دوم مي‌بينند. شهري كه مطابق با طرح‌هاي جامع و تفصيلي پيش مي‌رود. شهري تميز و پاكيزه و صحيح به لحاظ عملكرد و سرانه‌ها و... .
 در اين ميان تنها چيزي كه موضوعيت ندارد مواجهه با شهر از نوع سوم يعني بسان متني ارزشمند است كه جاي‌جاي آن براي ما حاوي خاطره و ارزش‌هايي است كه دستاورد «زندگي» طي تاريخ است و روياي اين زندگي در آن رسوب كرده و باقي مانده است. شهري واجد عطر و طعم كه فقط در آن پاسخ مسائل عملكردي زندگي‌مان را نمي‌يابيم بلكه لحظه‌لحظه بودن در آن به ما احساسي از اصالت مي‌دهد. مسلما در چنين شهري به دنبال فضاهاي خالي براي دخل و تصرف و رفع حوايج روزمره نيستيم بلكه تا مطمئن نشويم آنچه مي‌سازيم به ارزش‌هاي آن نمي‌افزايد، دست به تصرف در آن نمي‌بريم. براي چنين شهري است كه مي‌شود دلتنگ شد، قدم زدن در كوچه و خيابان‌هاي چنين شهري است كه دل آدم را باز مي‌كند و خلاصه چنين شهري است كه «دل» را مخاطب قرار مي‌دهد. تنها با داشتن چنين رويايي از شهر چه در مقياس اشخاص و چه در مقياس مديريت شهري است كه نيازهاي عملكردي شهر نيز به تدريج حل مي‌شود. اصلا تعلق خاطري كه به چنين شهري داريم سبب مي‌شود بسياري از نارسايي‌هاي عملكردي‌اش را هم ببخشيم. به اين اميد كه شهروندان و از آن مهم‌تر نهادهاي مديريتي روياي چنين شهري در سر بپرورند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون