صلح رومي يا صلح ايراني
۱۹ دي امسال مصادف است با هزار و هفتصد و بيست و سومين سالگرد نوشته شدن پاسخ نرسي پادشاه ساساني به ديوكلتيان امپراتور روم در پي درخواست صلح او در ارمنستان. از چهار قرن پيشتر امپراتوري روم بر اثر كشورگشايي با شاهنشاهي اشكاني همسايه شد، اين دو قدرت زمانه مدام با يكديگر در كشاكش بودند. گاهي جنگهاي خونين ميانشان درميگرفت. سپس مدتي طولاني صلح مسلح برقرار بود. اين كشمكش چنان دامنهدار بود كه با وجود تغيير رژيم در هر دو قلمرو تا هفت قرن تداوم يافت.
۱۷ قرن پيش در جريان يكي از همين درگيريها در خاك ارمنستان آن زمان، امپراتور روم به پادشاه ساساني نامهاي نوشت و به او پيشنهاد صلح كرد. پادشاه پس از مطالعه مفاد پيشنهاد پاسخي براي امپراتور نوشت و گفت ما صلح رومي را قبول نميكنيم زيرا مستلزم نابودي ما است. ما و شما در اين جهان مثل دو بال يك پرنده هستيم. اگر هر يك از ما نابود شود، جهان ديگر قادر به پرواز نخواهد بود، و آن ديگري نيز محكوم به فناست. همچنين نامهاي نيز به شاه ارمنستان نگاشت و به او تذكر داد كه به صلح با روميها تن نسپارد.
پسر شاپور اول خوب ميدانست كه معناي صلح نزد آن دو نوع تفكر تا چه اندازه متفاوت است. او ميدانست صلح رومي يعني تو كسي نباش تا فقط من كسي باشم. امپراتور روم خواهان تسليم محض و تابعيت بيچون و چراي طرف مقابل است. زيرا اصلا موجوديت روم موكول است به موجوديت نداشتن ديگري. پس پذيرفتن صلح رومي مترادف است با پذيرش سلطه و زور او، و پذيرش ناكسي خود. نرسي ميدانست جنگ رومي براي تجاوز است و سلطه بر منابع او. پس صلح در واقع همان «نه جنگ» است تا مدتي نامعلوم. روم به صلح رضايت داده زيرا هنوز قدرت از ميان برداشتن طرف مقابل را ندارد اما در همان حال به كمتر از نابودي كيستي او قانع نميشود؛ چنانكه تجربه كارتاژ، يهوديه، گل، بريتاني، داسيا و غيره نشان ميداد.
نرسي به شاه ارمنستان نصيحت ميكرد تا به خاطر منافع كوتاهمدت خود تن به ناكس شدن مقابل روم ندهد. پيشنهاد او صلح ايراني بود. صلحي كه هدفش به رسميت شناختن كيستي و ظرفيتهاي طرفين است؛ يعني من كسي هستم و تو نيز كسي هستي. در اين حالت جنگ نيز بهانهاي است براي كنار زدن موانع شناخت متقابل كه بدون اعمال جبر كنار زدن آن ممكن نشده بود. اما در هر حال اين جنگ منجر به صلحي ميشود كه محصول آن انقياد يك طرف در دست طرف مقابل نيست بلكه نتيجه آن همجوارياي است كه مناسبات مسالمتآميز بر آن حاكم باشد. ريشه اين صلح در سلم و مراعات و مراقبت است. پرواضح است كه منظور از صلح ايراني ساكت نشستن در مقابل زورگويي ظالم و آزاد گذاشتن دست او در اجحاف و تجاوز نيست؛ و بدين معني جنگ مترادف است با دفاع و البته قابل ستايش.
صلح رومي باب تعامل را مسدود ميكرد اما صلح ايراني آن را ميگشود. تعامل بر وزن تفاعل دلالت بر عمل متقابل دارد. وقتي در حالت اول روابط مخاصمهآميز است. بنابراين مجالي براي تعامل باقي نميماند. اما در حالت دوم شرط همجواري به جاي آوردن كيستي طرف مقابل و منزلت و شأن اوست. پس فرصت تعامل متناسب با جايگاهها هميشه وجود دارد.
تعامل با كسي كه قصد به جا آوردن جايگاهها و مناسبتها را ندارد، البته بسيار دشوار است؛ چنانكه تقابل روم و ايران تا يك قرن پس از نرسي نيز ادامه يافت. اما نبايد از ياد برد كه نياكان ما در هر زماني فرصت تعامل به دست ميآوردند، از آن غفلت نميورزيدند. ايرانيها حتي از تعامل با اسكندر مقدوني و چنگيز مغول، به مثابه مظهر فرهنگي متفاوت كه در قالب تهاجم و حتي وحشيگري به ايران آمدند، منصرف و نااميد نشدند. اصلا به دليل همين صبر و حوصله ايشان بود كه دستاوردهاي مهم و گرانقدري مثل خردورزي يوناني يا نگارگري چيني يا طب رومي يا حساب هندي را در دامن كشيدند و با پرورش ثمري تازه از پيوند آن، سهمي گرانبها در ميراث بشري به عهده داشتند.
ميگويند تاريخ تكرار ميشود. اين ادعا از جهتي بنا بر اينكه موقعيت زمانه همواره يكتاست، مصداق ندارد اما از آن جهت كه كيفيت مفاهيم و محيطها محدودند، كاملا صادق است. چنانكه امروزه عربستان سعودي طوري رفتار ميكند كه نسبت به صلح رومي مظهريت يافته است و آن وضع تاريخي را تكرار ميكند. از يك طرف كمر به نابودي كيستي ايراني بسته است و از طرف ديگر متحدان او كه همگي همسايگان و نزديكان مشترك ما هستند، تابعيت بيچون و چرا از منافع وي را پذيرفتهاند و ناكس بودن خود را نيز.
از اين سو مردان سياست خارجي و دولت ايران با صبر و حوصله ميكوشند تاثير شيطنتها و بهانهجوييها را به حداقل برسانند و با تذكر مداوم روابط ديرينه برادري ميان دو ملت، جلوي دامنهدار شدن اين مساله و وساطت نامحرمان را بگيرند. در تاييد آنان بايد تذكر داد كه از ادامه مسير خود غافل نشويد. به افقي گسترده در آينده و گذشته نظر داشته باشيد. عطاياي فرهنگ خود را در اين برهه حساس فراموش نكنيد. به تحريكات «آب به آسياب صلح رومي ريزان» تهييج نشويد و بر صلح ايراني پابفشاريد.
از سوي ديگر خطاب به حكومت عربستان سعودي بايد گفت كه ايراني اگر اراده كند هم نميتواند تن به صلح رومي بدهد. زيرا كه بنا بر يك سابقه طولاني چنين تربيت شده است. پس اگر مقصود پايداري و ثبات در منطقه بحرانزده ما است، مناسبتر اين است كه آنان نيز به اين معنا از صلح كه خود نيز در گذشته همواره از پيروان آن بودهاند، پايبند باشند.
همچنين خطاب به آناني كه عرب بودن عربها را تحقير ميكنند يا كشورهاي كوچك را كوچك و ناچيز ميشمارند بايد گفت ميان اهالي ايران و اهالي شبهجزيره عربستان و ديگر همسايگان از گذشتههاي بسيار دور تعاملات گستردهاي برقرار بوده است. ما نهتنها به دليل اشتراكات ديني بلكه بنا بر شباهتهاي طبيعي و فرهنگي مثل قوم و خويش نزديك هستيم. پس وقايع روزمره و گذراي سياسي يا نظريههاي موهوم نژادپرستانه نبايد جلوي چشمان ما حجابي از جهل بركشد. آنان كه منفعلانه به چنين بازياي تن درميدهند، خود شبيه مدعيان صلح رومي هستند.