در جامعه «سالم» كدام باارزشتر، كدام پرهزينهتر است؟!
حرف حساب يا حرف مفت
احمد پورنجاتي
از نشانههاي «زنده بودن جامعه»، يكي هم اين است كه مردمانش درباره آنچه پيرامونشان ميگذرد، بيتفاوت نيستند و بسته به درجه اهميت چيزي كه ميبينند و ميشنوند از خوب و بد گفتارها و رفتارها و رخدادها، از هر سو كه باشد، واكنشي شايسته نشان ميدهند، خواه با حرف زدن يا سكوت كردن، پرسيدن و جستوجو كردن يا به چالش كشيدن و پاسخ طلبيدن و به نظر من «حرف زدن يا حرف نزدن» البته به شرط آنكه آگاهانه و از سر اختيار و انتخاب باشد، برجستهترين نشانه حياتي جامعه است. اما با همه ارزش و اهميتي كه زنده بودن يك جامعه و فعال بودن شاخكهاي حسي مردم و واكنش نشان دادن آنان دارد، «سالم بودن» اين موجود زنده حساب جداگانهاي دارد. براي يك «جامعه سالم» نشانهها و مشخصههاي گوناگوني برشمردهاند كه ميتوان به آنها اشاره كرد، برخي را مهمتر و برخي ديگر را كماهميتتر دانست. ميتوان برخي را خيلي جدي گرفت و برخي ديگر را نهچندان. اما به باور اين قلم، يكي از مهمترين، باارزشترين و البته تاثيرگذارترين نشانههاي سلامت هر جامعه، اين است كه: هركس در هر موقعيت حقيقي يا حقوقي، آن گاه كه در مقام پرسش يا پاسخ، كنش يا واكنش، ادعا يا تكذيب و رد ادعا، سخني ميگويد آگاه باشد و ترديد نداشته باشد كه پيامدهاي «سخن» وي، گلآذين گردن يا دامنگير او خواهد شد، همچون فرزندي براي والدين يا دستكم اثر انگشت يا امضايي براي كسي كه خود را به چيزي متعهد و ملتزم ميكند يا حتي ردپايي كه راه رفته كسي را مينماياند، به مسجد يا ميخانه، به آب يا به سراب!
اين است «مساله» زمانه و جامعه ما: تفاوت ارزش و هزينه «حرف حساب» و «حرف مفت»
اگر تفاوتي نداشته باشد كه شما درباره هر موضوع و رخداد و خبر و شايعه خوش و ناخوش، از موضع يك شهروند در يك جامعه زنده سخن بگويي خواه «حرف حساب» يا «حرف مفت»، بيگمان جامعهات نيازمند مراجعه به پزشك و چهبسا دستور بستري شدن و آزمايشهاي گوناگون بررسي بيماري و اقدام براي درمان است. سالم نيست جامعهاي كه در آن «حرف حساب» يا ارزش چنداني ندارد و پاداشي نميگيرد و به چيزي گرفته نميشود، يا حتي «هزينه» دارد و برعكس، «حرف مفت» نهتنها گران تمام نميشود و هزينه ندارد بلكه گاه به گونهاي بهمنوار، از ستيغ گروههاي مرجع واقعي يا بدلي بر دامنه افكار عمومي جامعه فرو ميغلتد و دستكم براي برههاي ميشود: دلمشغولي ملت و دولت!
شوربختانه و سوگمندانه و شرمسارانه ميگويم كه: نمونههاي اين هر دو گونه سخن - حرف حساب و حرف مفت - در حال و هواي اكنوني جامعه ايران كم نيست. داستان پنهانكاري موريانهوار و خلافگويي از يك سو و افشاگري لجامگسيخته و گزافهگويي از سوي ديگر در واقع دو روي يك سكهاند: بيماري
اختلال در تشخيص و واكنش متفاوت جامعه نسبت به ماهيت حرف!
در چنين حال و هوايي است كه هم آن بخش حقيقي واقعيت، گم و گور ميشود و زير دستوپاي غوغاگريها له ميشود، هم آن بخش ناواقعيت به گونهاي يك كلاغ چهل كلاغ، نوعي ذهنيت يا داوري عمومي را درباره كسي يا چيزي ميسازد و در ژرفاي وجدان جامعه جاخوش ميكند.
ميخواهيد برايتان فهرستي از اين كالاهاي فلهاي «حرف حساب و حرف مفت» در بازار افكار عمومي جامعه خودمان بنويسم؟ به چند نمونه بسنده ميكنم. آيا رشوه دادن و رشوه گرفتن براي «كارچاقكني» در برخي از دستگاهها و نهادهاي رسمي كشور وجود دارد يا نه؟ آيا تبعيض و بيعدالتي به ويژه در رفتار برخي دستگاههاي حكومتي با برخي شهروندان وجود دارد يا نه؟ به گمان من اگر پاسخ اين پرسشها ‹‹آري›› است، ميشود «حرف حساب» و اگر كسي ادعا كند كه: «هرگز»، ميشود «حرف ناحساب»، اما اگر كسي بگويد: همه دستگاهها و نهادها براي انجام وظيفهشان رشوه ميگيرند و برخورد تبعيضآميز و ناعادلانهاي با همه مردم دارند، اين ميشود: «حرف مفت»!
اگر خواننده اين نوشته دچار داوري غيرمنصفانه نشود، اين قلم گمان ميكند كه در همين قضيه موسوم به «حقوقهاي نجومي» جامعه ايران گرفتار هر دو نوع حرف «حساب و مفت» شد!
چه كسي يا مقام و نهادي بايد براي اين وضعيت «قاراشميش» و قاتيپاتي كه نه «حرف حساب» را به قيمت ميخرند و نه براي «حرف مفت» هزينه ميگيرند، چارهانديشي كند؟
به گمان اين قلم و البته بر بنيان ارزشها و باورهاي برين و متعالي و نيز بر بستر تجربه عقلاني بشر، در وهله نخست اين وظيفه مجموعه ساختار حكومت است كه در مقام نظر و عمل نشان دهد: مرواريد و خرمهره را ميشناسد، حرف حساب و حرف مفت را به كلي از هم متمايز ميداند و به اولي پاداش ميدهد و براي دومي، هزينه ميگيرد. اما به گواهي تجربههاي ناكام يا ديرياب، جامعه نبايد منتظر ساختارهاي رسمي بماند. شايستهتر و نتيجهبخشتر است كه براي شتاب دادن به اصلاح و درمان اين بيماري، تكتك شهروندان انگاري مجهز به دستگاهي خودكار براي سنجش و جداسازي «حرف و حديثها»، «حرف حساب» را به بهاي ارزشمندش بخرند و هزينه «حرف مفت» را از سوي هركس كه باشد، مطالبه كنند. پيش به سوي «جامعه سالم»!