اعتراض آري، بيادبي نه
سيد علي ميرفتاح
اينكه به اينجا رسيدهايم كه زشتي يونيفرم المپيك، توي كتمان نميرود و به طور خودجوش، شوخي و جدي با آن مقابله ميكنيم، خودش نشانه پيشرفت است. باعث افتخار و سربلندي است كه جامعه به اينجور چيزها واكنش نشان ميدهد و اين تشريفات را جدي ميگيرد. خودش علامتي است كه معلوم ميكند ديگر براي اين جامعه نميشود از بالا ديكته كرد و برايشان بريد و دوخت. ورزشكاران قرار است ايران را نمايندگي كنند و ايرانيها زشتي و دمده بودن اين يونيفرم را نميپذيرند. خداوكيلي جامعه امروز ما از حيث لباس و آرايههاي ظاهري چند سر و گردن از همسايههاي خود بالاتر است. هركسي از هركجا چرخي در تهران و شيراز و تبريز و مشهد و اصفهان و اهواز بزند گواهي ميدهد كه جامعه امروز ايران جامعه خوشپوش و آلامدي است كه به ظاهرش اهميت ميدهد. ميدانم كه آلامد بودن با خودش بيماري و عيب و مشكلات اجتماعي و رواني ميآورد، اما اگر متعادل باشد كه معمولا هست، خيلي هم خوب و خوشايند است. هر چيزي در حالت افراطش بد است؛ مدگرايي هم هكذا. به هر حال منظور من اهل افراط نيستند. مردم معمولي، عموما خوشلباستر از دهههاي قبل شدهاند و بهتر و بيشتر به ظاهر خود بها ميدهند. همين بيماري چاقي هم رفته رفته در بين نسل جوان در حال مداواست و كمتر دختر و پسري وجود دارند كه بدتيپ و بدهيكل و شلخته باشد. جامعه ما البته كه گرفتار فقر و بيكاري و از اين قبيل معضلات است اما با اين همه وقتي با لندن و پاريس مقايسهاش كنيد ميبينيد كه از اتفاق چيزي از آنها كم ندارد. اين را اكثر توريستهاي خارجي هم ملتفت شدهاند. با ذهنيت «جهان سومي» وارد ايران ميشوند بعد ميبينند كه در ظاهر اين جامعه هيچ نشاني از جهان سوم نيست. همان فريمهاي عينكي كه در پاريس مد شده در تهران هم هست و همان رنگي كه در اروپا رنگ سال شده در اينجا هم فراوان به چشم ميخورد. منظورم اين نيست كه در تقليد از ظواهر غربي پيشرفت كردهايم. بحث مد پيچيده است و نميشود با تعبير «تقليد» تحليلش كرد. عجالتا همينقدر با من همراهي كنيد كه جامعه امروز ايران ظاهري شيك و آراسته و آلامد و تميز دارد و هيچ شباهتي با دهههاي قبل ندارد. براي اينكه بدانيد امروز چقدر ظاهرمان عوض شده گهگداري خوب است به آلبومهاي خانوادگي سر بزنيد و آن مدل مو و كاپشنهاي گشاد و شلوارهاي پيليدار را با اوضاع امروزمان مقايسه كنيد. اگر با خودآگاهي و حواس جمع مقايسه كنيد ميفهميد چرا كسي زير بار مانتوي زشت و كت و شلوار زشتتر المپيك ريو نميرود. ورزشكاران با اين لباس شايد ميتوانستند مردم دهه شصت و هفتاد را نمايندگي كنند. شايد بتوانند بعضي مديران را همراهي كنند اما مردم امروز ايران به خصوص جوانان را نه. اما يك نكته ديگر هم حايز اهميت است. در بين مديران جامعه هستند تعداد قابل ملاحظهاي كه اين نوع لباس را نه تنها زشت نميدانند كه قشنگ هم ميدانند، به خياطش حبذا و احسنت و آفرين هم ميگويند. اگر اين لباس، جامعه امروز ايران را نمايندگي نميكند، اين سطح از مديران هم نميتوانند جامعه را نمايندگي و سرپرستي كنند. شايد به همين خاطر است كه مديران و جامعه با هم اختلاف فاز دارند و بر بيشتر امور اتفاق نظر ندارند. يكي از ف، مراد فرحزاد ميكند و ديگري به فرانسه ميرود. اينكه خود مديران به لباسشان اهميت نميدهند و ظاهرشان خوب نيست، شكم دارند، كت و شلوار اندازه نميپوشند، در انتخاب رنگها معمولا بدترين رنگ را انتخاب ميكنند، غالبا سليقه مدرن ندارند و در دهههاي قبلي ماندهاند و تا حد زيادي دمده مينمايند يك بحث است، اينكه چنين لباسي را زيبا و مناسب تشخيص بدهند يك بحث ديگر. اصلا مگر ميشود در اين امور ما كارشناس و گرافيست و طراح و به قول امروزيها كرييتور نداشته باشيم. شما يك نگاهي به ظاهر مديران بكنيد. آيا به كسي كه چنين ظاهري دارد اين اختيار را ميدهيد تا لباس ورزشكاران را انتخاب كند؟... اينها را گفتم اين نكته را هم بگويم. اعتراض به لباس در جاي خود محترم و قانوني است. خيلي هم خوب است كه در مجازي و حقيقي زير بار اين لباس زشت نرويم. اما در اين ميان بايد حسابمان را از بيادبها، بددهنها، شايعهسازها، گستاخها و لودهها جدا كنيم. اين عادت زشت و زننده بايد از سرمان بيفتد كه تا با يك چيزي مشكل داريم چاك دهانمان را باز كنيم و حرف بد بزنيم و بنويسيم. اعتراض آري، بيادبي نه.