يادگار از دست رفته
ابراهيم عمران
از جمله صفحه يا ستوني كه در روزنامهها بايد مورد توجه بيشتري قرار گيرد، نامهها يا پيامهاي تلفني است كه عموم مردم از اين طريق مشكلات و مسائل روزمره خويش را به گوش مسوولان ميرسانند. طي سالهاي اخير اين «الوتلفن»هاي مطبوعات در بيشتر روزنامهها رنگباخته و در برخي هم اگر حضور دارد، آنقدر در گير و بند «سياست»بازي محض قرار گرفته كه از اعتبار و جايگاهش كاسته شده است. هر چند در اين اوضاع و احوال «كمخواني» مطبوعات، اگر به اين مورد توجه شود؛ شايد منتقداني پيدا شوند كه كدام روزنامه خواني مانده يا در اصل كدام مطبوعهاي مورد امعان نظر توده مردم است كه بخواهند درد دلهايشان را بيان دارند؟
هر چند اين انگاره از واقعيت دور نيست ولي زماني كه رسانههاي نوشتاريمان در گيرودار حوزه سياست آنچنان غرق شدهاند كه فلسفه وجوديشان را كه همان «برطرف» شدن مشكلات روزانه مردم است، از ياد برده اند؛ آيا ميتوان اميدي داشت كه ستونهاي خاطره ساز روزنامههاي سالهاي نه چندان دور، تكرار شود؟! شايد از اذهان دور نشده باشد كه دورهاي روزنامهخوانان و روزنامه دوستان در بدو خريد، بيدرنگ بعد از نگاه به تيترها و گشتن در صفحه حوادث به سراغ ستون تلفنهاي مردم ميرفتند كه پر از جذابيت و آگاهي بخش بود كه ميتوانست برآيندي از جامعه را در زمان خود به تصوير كشاند. افسوسانه حاليه بسياري از مطبوعاتي كه داعيه «حرف مردم زدن» را يدك ميكشند و منتقد وضع فعلي در زمينههاي گوناگون هم هستند، در اين زمينه چون بر پايه سياستهاي زودگذر دسته و گروه قرار دارند از اصل چنين پيامهايي كه همانا به سامان شدن امور است، دور ميشوند. بهراستي چه ميشد پيامهايي از مردم نه در دل صفحات مياني كه در صفحه اول و با تيتر و فونت درشت به زيورچاپ آراسته ميشد؟! هر چند در اين رهگذر نبايد از خط قرمزها وآداب پيام دادن غافل شد كه اگر «غير آدابي» هم در برخي موارد رخ ميدهد از باب پيامهاي سياسي است و لاغير كه شرحش در اين مقال نميگنجد و داستانش هم تكراري... لزوم توجه صاحبان نشريهها به ستون و صفحه و درد دل خوانندگان كمتر از بر آمدن و رفتن حزب و جناح نيست كه از پس همين پيامها ميتوان «رصدبان» خوبي بود براي بهتر اداره كردن جامعه؛ بيتنش و بيحب و بغض.