• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3705 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۸ دي

ستيزناگزير انسان

جواد طوسي حقوقدان و منتقد سينمايي

ديدن مجدد فيلم‌هاي قديمي در دوره‌اي ديگر از عمرمان، سنگ محك خوبي براي تشخيص ميزان عيارشان است. بعضي‌ها در اين ديدار دوباره توي ذوق‌شان مي‌خورد و به اين نتيجه مي‌رسند كه بي‌جهت به فيلم‌ مورد نظر دل بسته بودند و افرادي هم متوجه مي‌شوند كه چه فيلم خوبي را به لحاظ سطحي نگاه كردن از دست داده‌اند. «خاك» كه دوشنبه همين هفته در «خانه هنرمندان»‌ با حضور مسعود كيميايي به نمايش درآمد، از جمله فيلم‌هايي است كه هرچه مي‌گذرد ارزش‌هاي ساختاري و سينمايي‌اش بيشتر عيان مي‌شود. اين دومين اقتباس ادبي كيميايي بعد از «داش آكل» است كه به دليل برخي تغييرات در شخصيت‌هاي قصه و نحوه وقوع حوادث، اعتراض نويسنده‌اش (محمود دولت‌آبادي) را در زمان نمايش عمومي در پي داشت. اتفاقا حالا در يك فاصله زماني طولاني ايجاد شده مي‌توان واقع‌بينانه‌تر به اين موضوع پرداخت كه آيا در قواعد حرفه‌اي سينما مي‌بايد يك فيلمساز به متن ادبي وام گرفته شده كاملا وفادار باشد، يا مي‌تواند نگاه و جهان‌بيني و سلايق خودش را به آن تحميل كند؟
فيلم‌هاي «داش‌آكل»، «خاك»، «غزل»، «سفر سنگ» و «خط قرمز» نشان مي‌دهد كيميايي فيلمسازي نيست كه دربست دراختيار يك قصه يا نمايشنامه يا فيلمنامه ديگري باشد  و حتما بايد اصول خودش را بنا كند. اين خودخواهي و جاه‌طلبي نيست و بايد به هنرمند صاحب ديدگاه حق داد كه حتي در يك اقتباس ادبي نگاه تاليفي خود را داشته باشد. فيلمسازي كه در وجوه دراماتيك روايت‌پردازي به ستيز مي‌انديشد و قصاص را نقطه دلخواه عدالتخواهي مي‌داند، نمي‌تواند شخصيتي مثل كاكارستم (در قصه داش‌آكل) و غلام (در اوسنه‌ي باباسبحان) را نهايتا به امان خدا رها كند. يا آن صحنه شتركشون در ميدان ده در فيلم «خاك» كه از سوي غلام انجام مي‌شود، يك فكر و ايده الحاقي مثبت در جهت ايجاد موقعيت نمايشي جذاب و پركشش و در عين حال كنايه‌آميز (انفعال و نظاره‌گر بودن مردم و تطميع شدن حداقلي‌شان براي بهره‌برداري) است. عادله در داستان دولت‌آبادي تصوير و شمايلي از يك زن بيوه است كه در حوزه فئوداليسم، آخرين نفس‌هايش را مي‌كشد. اما كيميايي به تبع شرايط حاكم بر جامعه در آن سال‌ها و نگرش ضد امريكايي در ميان روشنفكران چپ آرمانخواه اين زن بومي را به يك زن فرنگي موطلايي تبديل مي‌كند كه با آن صليب طلايي بر گردنش، نظاره‌گر عامل اصلي استثمارشونده و دستاويز قرار گرفته (غلام) باشد و براي او خط‌مشي تعيين كند. ديگر تحت آن شرايط، كيميايي به اين فكر نمي‌كند كه ممكن است از جانب دولت‌‌آبادي و منتقديني ديگر به شعارگرايي متهم شود. اگر او گوش شنوا داشت، جلوتر در «بلوچ» اين مسائل را رعايت مي‌كرد و آن كاپشن غلط‌انداز كه پرچم امريكا پشتش منقوش شده را تن آن جوان موتوسيكلت‌سوار (چنگيز وثوقي) كه در راه‌پله يك بوتيك، بلوچ را مورد ضرب و شتم قرار مي‌دهد، نمي‌كرد. اين رويه را كيميايي در «سفر سنگ»، «خط قرمز»، «تيغ و ابريشم»، «سرب»، «اعتراض» و «سلطان» ادامه و هر موقع بخواهد شعارهاي زمانه‌اش را مي‌دهد: اين اصرار و الزام، ريشه دردغدغه‌مندي اجتماعي او دارد. اما آنچه به «خاك» و شمار ديگري از آثار مسعود كيميايي تشخص و اعتبار بصري و سينمايي و تاريخي مي‌دهد، تسلط انكارناپذير او به زبان تصوير است. نگاه كنيد به عكس‌نويسي و ميزانسن‌هاي درخشان همين فيلم«خاك» و بازي هنرمندانه كيميايي و فيلمبردار مورد علاقه‌اش (نعمت حقيقي) در كار با دوربين و نورپردازي و چيدمان آدم‌ها در قاب.«خاك» همچنان يك اثر ماندگار در نمايش انسان منتخب كيميايي و موقعيت‌هاي حسي و عاطفي و عاشقانگي در كانون خشونت و ستيز‌ناگزير است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون