ما و آنها
سيدعلي ميرفتاح
درباره اين 30 نفر و نامهشان آنقدر حرف زده شده كه ديگر نيازي نيست من هم به آن بپردازم. كار اينها آنقدر زشت بوده كه حتي صداي رفقايشان هم درآمده، قبل از اينكه كسي از داخل ايران موضع بگيرد، رفقاي خودشان از خارج موضع گرفتهاند. بعضيهايشان در فيسبوك و توييتر «هذا فراق بيني و بينك» نوشتهاند و به صراحت گفتهاند كه ديگر رابطهاي با آنها ندارند. اينجا ديگر بحث حزباللهي و ضدانقلاب نيست. بحث ايران است و انيران. اهل انصاف با هر گرايشي، از كار و نامه اينها عصباني شدهاند و گفتهاند كه حاضرند براي آرمانشان هزينه بدهند – حتي از جان مايه بگذارند- اما از آنطرف با ترامپ و دشمنان ايران توي يك جبهه نباشند... حالا كه بحثش پيش آمده بگذاريد اين را بگويم كه بعضي از اين ايرانيان پرخاشگر كه از كيسه بعضي عربها و صهيونيستها نان ميخورند، كار ما را هم خراب ميكنند و بسياري از زحمتهاي ما را هم هدر ميدهند. منظورم از «ما» همه آن كساني است كه كشورشان را دوست دارند، حاضرند براي آباداني و آزادياش از جان مايه بگذارند، براي استقلالش بجنگند و براي سربلندي و اصلاحش بكوشند، اما در عين حال منتقد هم هستند، از روش اداره كشور – در بعضي اوقات – ناراضي هم هستند و در مواجهه با حكومت «شكر و شكايت» توام دارند. حكومت همان يار دلنواز نيست، اما در مواجهه ما با او شكر و شكايت درهم آميخته است. يكجاهايي از حكومت متشكريم، براي حكمرانان دست ميزنيم، با آنها همدليم، همسخنيم و همراهيم، يكجاهايي هم منتقديم و از آنها گله داريم. منتها تا ميآييم قانوني و اخلاقي و مصالحهجويانه گله و انتقاد كنيم، بعضي از اين رفقاي ترامپ، بعضي از اين براندازان، بعضي از اين پرخاشگران بياخلاق عين آوار بر سرمان ميريزند و چون رسانه دارند و حرفشان شنيده ميشود، همهچيز را به يك سمت ديگر ميبرند و كار را خراب ميكنند و زحمت ما را هم زياد ميكنند. حقيقتا زحمت ما را زياد ميكنند و اگر به جريانات اين چند سال اخير نگاه كنيد، ميبينيد كه اينها بودند كه مسير مطالبات قانوني و معقول و مصالحهجويانه و دلسوزانه جوانان و وطنپرستان را به بيراهه بردند و چنان سر و صدا راه انداختند كه صداي حقطلبانه ما را تحتالشعاع قرار دادند. حتي آنقدر سر و صدايشان زياد بود و آنقدر شو و هو راه انداختند كه ديگر از يك جايي به بعد صداي «ما» به گوش نرسيد. البته كار سختي نيست كه بفهميم چه كسي اينها را آنتريك ميكند و چه كسي به آنها نخ ميدهد كه نامه بنويسند يا اطلاعيه صادر كنند. اما مشكل اين است كه اينها رسانه دارند و ما نداريم. اينها حرفشان از همه ماهوارهها شنيده ميشود و صداي ما را اينجا حتي روزنامههاي خودمان با ملاحظه ميزنند. براي همين هم هست كه بعضي از تندروها بهانه به دستشان ميافتد تا همه را به يك چوب برانند و براي همه يك حكم كلي صادر كنند. مگر ميشود با اين 30 نفر همانطور معامله كرد كه مثلاً با حميدرضا جلاييپور؟ مگر ميشود اينها را كه هيچ امري را محترم نميشمرند و دنبال تحريم بيشتر كشور هستند در همان گروهي قرار داد كه سيدمصطفي تاجزاده را؟
بخش عظيمي از نگراني من همين است كه آنها نگذارند تا ما با حاكميت گفتوگو كنيم... چند شب پيش در يكي از شبكههاي ماهوارهاي ميزگردي ترتيب داده بودند با عنوان «علي مطهري». ما كه در ايران زندگي ميكنيم قدر علي مطهري را ميدانيم و اميد داريم كه از طريق او و به وساطت علي لاريجاني و خيلي از اصولگرايان منصف و مصلح و خيرانديش بتوانيم با حاكميت – به معني اعم لفظ – به تفاهم برسيم. و چرا نرسيم؟ مگر ما چيزي جز خير و اصلاح و سربلندي و استقلال و آزادي ايران را ميخواهيم؟ اما اگر آن ميزگرد را ميشنيديد ميفهميديد كه اتفاقا گروهي جدي و پر سر و صدا هستند كه اين را نميخواهند و درباره آينده كشور با نتانياهو و ترامپ و سردمداران آلسعود اتفاقنظر بيشتري دارند. اينها دنبال اين هستند كه اين بنا فروبريزد و ما هم عاقبتي مثل كشورهاي عربي پيدا كنيم. اينها از اينكه ايران جزيره امن و ثبات است ناراحتند و از اينكه نظام اسلامي توانايي اصلاح و اقتدار دارد كهير ميزنند. ضمن اينكه معلوم نيست اينها سنگ چه كسي را به سينه ميزنند. با مردم كه نيستند. براي اينكه اگر كسي ذرهاي دلش با مردم باشد محال است حكم به تشديد تحريمها بدهد. با نيروهاي منتقد هم دشمني دارند. براي اينكه هر چه اينها بگويند، آنها عكسش را عمل ميكنند. عين ديو شاهنامهاند كه فقط منفيباف و مخالف خوانند، اما متاسفانه هزينه اين منفيبافي و مخالفخواني را «ما» بايد بپردازيم.