تغيير يا تخريب؟ چند كلمه در باب اخلاق ماكياولي
دكتر منصوره نيكوگفتار
تغيير لازمه تحرك، پويايي و پيشرفت هر سيستم است. سيستمي كه از انعطافپذيري كافي براي اعمال تغييرات برخوردار نباشد محكوم به زوال است.
چنين تغييري مبتني بر سه ركن است: شناخت گذشته، درك حال و پيش بيني آينده. شناخت گذشتهاي كه نقطه عزيمت ما است تا درك واقع بينانه از اكنوني كه بر گسترهاش ايستادهايم و هوايش را استشمام ميكنيم و آيندهاي كه مدام در لابهلاي آخرين خبرها، رويدادها و تحولات گردن ميكشيم، كم و كيفش را رصد ميكنيم و براي رسيدنش انتظار ميكشيم. اميرالمومنين علي (ع) ميفرمايند: رحمالله امرا من عرف اين و في اين و الي اين. خدا رحمت كند كسي را كه بداند از كجا آمده، در كجا قرار دارد و به كجا خواهد رفت. شناخت گذشته و حال كه از اركان بنيادين هر تغيير نافذ و موثر به شمار ميرود به معناي تصديق، قدرداني و ارج نهادن به دستاوردهاي مثبت و فتوحات صورت گرفته است؛ ضمنا داشتن رويكرد انتقادي از نوع سازنده به كاستيها و ضعفهاي موجود با علم به اينكه آنچه با آن روبهرو هستيم از جمله محصولات انسان جايزالخطاست نه اثر صنع آفريدگار. با اين همه، گاه در مقام اثبات خود، گويي گريزي و گزيري جز نفي ديگران نداريم و آخرين تير در تركشمان ميشود انكار پيشرفتهاي صورت گرفته و خط بطلان كشيدن بر گذشتهاي كه اينك هر يك به نحوي و به سهمي از ثمرات آن بهرهمنديم. خصلتي كه يادآور اخلاق ماكياولي است كه به كار بردن هر وسيلهاي را در سياست براي پيشبرد اهداف مجاز ميشمرد و سياست را به كلي از اخلاق جدا ميدانست، زيرا مدار اخلاق؛ حق و حقيقت است و غرض سياست منفعت و مصلحت. آنگاه كه ميگفت:« جز خويشتن هيچكس را محترم مدار/ بدي كن اما چنان وانمود كن كه نيكي ميكني / همه مساعي خود را به جنگ متمركز ساز/ چون فرصت به دست آوردي ديگران را بفريب ».اخلاق از ما ميخواهد تا حقيقت را گرچه بر ضد خودمان باشد بگوييم، حق كشي نكنيم، دروغ نگوييم، پايبند عدالت باشيم. حال آنكه سياست به زعم ماكياولي، دست شستن از پارهاي اصول اخلاقي است و هر گونه فعاليتي در اين زمينه با اخلاقستيزي و زير پا نهادن فضايل اخلاقي آغاز ميشود. ماكياولي براي نيل به قدرت، ازدياد، حفظ و بقاي آن، انجام هر عملي از قبيل كشتار، خيانت، ترور و تقلب را مجاز ميداند و هرگونه شيوهاي حتي منافي اخلاق و شرف و عدالت براي رسيدن به هدف را توصيه ميكند. ماكياولي، سياستمدار و فيلسوف ايتاليايي در سال۱۵۲۷ بدرود حيات گفت اما هنوز پيروان وفادار او را ميتوان كم و بيش از دور و نزديك سراغ گرفت كه در اقوال و افعال خود، ياد و خاطره ماكياولي را در اذهان زنده نگه ميدارند.
خدايا چنان كن سرانجام كار / تو خشنود باشي و ما رستگار