• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3714 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۹ دي

نگاهي به مجموعه شعر «همچون يك خانه به دوش»

اگر هنوز خاطراتي باشند...

محمد مهاجري

 

به تازگي و شايد بشود گفت همزمان با خبر برنده‌‌شدن جايزه نوبل ادبيات امسال توسط يكي از چهره‌هاي مطرح ترانه جهان، ترجمه مجموعه‌اي از ترانه‌هاي او نيز با عنوان «همچون يك خانه به دوش» روي پيشخوان كتابفروشي‌ها قرار گرفت. اين كتاب، مجموعه‌اي از ترانه‌هاي خواننده و ترانه‌سراي شهير امريكايي، باب ديلن است. در اكتبر امسال، هنگامي كه نام باب ديلن به عنوان برنده جايزه‌ نوبل ادبيات اعلام شد، بسياري شگفت‌زده و حتي برخي به اين انتخاب معترض هم شدند. مساله تعجب‌برانگيز اين بود كه از ميان نام‌هاي بزرگي كه از آنها به‌ عنوان كانديداهاي احتمالي دريافت نوبل ادبي ياد مي‌شد، جايزه‌ به كسي تعلق گرفت كه هيچ نامي از او در زمينه ادبيات نبود. حرف و حديث‌ها تا آنجا بالا گرفت كه گفته شد جايزه نوبل امسال بر خلاف همه ادوار، نه به يك نويسنده و نه حتي به يك شاعر، كه به يك ترانه‌سرا داده شده است.
بي‌شك، ترانه سهم بسيار بزرگي از ادبيات هر كشوري را به خود اختصاص مي‌دهد. حتي گزافه نيست اگر بگوييم در بسياري از موارد، تاثير يك ترانه گاهي بسيار بيشتر از يك رمان يا حتي يك شعر است. چه بسيار ترانه‌هايي كه موجب جنبش‌هاي مردمي يا حتي انقلاب شده‌اند. ترانه‌هايي كه سينه‌به‌سينه نقل و نسل‌به‌نسل در خاطره‌ها ماندگار شده‌اند. حتي بسياري از شاعران بزرگ و بعضي از برندگان جايزه نوبل، در ميان آثار خود تعدادي ترانه دارند كه هرگز از اهميت آنها غافل نشده‌اند. به عنوان مثال، مي‌توان به نام‌هاي بزرگي همچون؛ يانيس ريتسوس، لنگستون هيوز و در كشور خودمان، به احمد شاملو اشاره كرد.
«همچون يك خانه به دوش» شامل بيست و هشت ترانه از باب ديلن است كه به صورت دو زبانه و در 158 صفحه به چاپ رسيده است. اين مجموعه ترجمه شعرهاي مختلف از چندين كتاب نويسنده است كه به صورت گردآوري، با برگردان بابك زماني و توسط نشر كوله‌پشتي منتشر شده است. غالب ترجمه‌ها روان و يكدست است و مخاطب به آساني مي‌تواند با فحواي كلامي سراينده آنها ارتباط برقرار كند.
تم اصلي ترانه‌ها بيشتر حال‌و‌هواي اجتماعي دارد. هرچند در اغلب آنها موجي از احساسات سياسي نيز به چشم مي‌خورد كه جملگي از نگاه انتقادي باب ديلن به همه هستي كه در كانون آن انسان قرار دارد، نشات مي‌گيرد. ترانه «چيزي نيست مادر، فقط دارد خونم مي‌ريزد» يكي از زيباترين نگاه‌هاي شاعر است كه در اين كتاب به خوبي ترجمه شده است: «تاريكي در روز روشن/ حتي بر قاشق‌هاي نقره‌فام هم سايه مي‌افكند/ و بر آن تيغ‌هاي دست‌ساز را، يا بر آن بادبادك‌هاي كودكان را/ هم كسوف است و هم خسوف/ به زودي دريايي/ كه تلاش بي‌معني است/... »
ترانه‌هاي باب ديلن به داستان‌هايي كوتاه مي‌مانند، با شخصيت‌هايي واقعي و خيالي. هرچند بعضي عقيده دارند؛ ترانه‌سرايي مقوله‌اي است متفاوت از ادبيات و شعر و ترانه با موسيقي است كه جان مي‌گيرد. ولي واقعيت اين است كه ديلن در بيش از نيم قرن فعاليت هنري خود، ترانه‌هايي نوشته است كه مي‌توانند مستقل و بدون موسيقي و روي كاغذ بر مخاطب تاثير بگذارند: «اگر هنوز خاطرت باشد/ قرارمان اين بود كه يكديگر را ببينيم و صبوري كنيم/ مي‌خواهم بار و بنديلم را باز كنم/ و پيش از آنكه فرصت از دست رود، بنشينم/ هيچ‌كسي به سوي تو نمي‌آيد/ كه قصه‌اي ديگر بسازد/ و تو مي‌داني كه ما بايد يكديگر را بازمي‌يافتيم/ اگر هنوز خاطرت باشد/... »
عاشقانه‌هاي ديلن نيز مانند فضاهايي كه در ترانه‌هاي اجتماعي- سياسي‌اش مي‌آفريند، از جذابيتي خيره‌كننده و در عين حال تاثيرگذار برخوردار است. مهارت كلامي، شوخ طبعي، تفسير شرايط اجتماعي، كاربرد ماهرانه قافيه و استعاره از ديگر ويژگي‌هاي بارز اشعار ديلن است. شايد انتقال اين مهارت‌ها آنگونه كه در زبان اصلي ديده مي‌شود، در ترجمه آنها چندان به چشم نيايد اما با اندكي تامل بيشتر، به وضوح مي‌توان اين چيره‌دستي‌ها را در زبان و دريافت‌هاي شاعرانه‌اش احساس كرد.
بعضي از كارهاي ديلن به عنوان سرود در جنبش‌هاي اجتماعي دهه شصت مطرح شده است. تاكنون جوايز متعددي از جمله گِرمي و گلدن گلوب و حتي جايزه اسكار را نيز دريافت كرده است. در سال 1999 در فهرست صد چهره تاثيرگذار قرن بيستم از نظر مجله تايمز شناخته شده است. خلاصه اينكه در پنج دهه اخير، ديلن همواره در امريكا به عنوان يك پديده مطرح بوده است. شايد دريافت جايزه نوبل توسط ديلن مانند آمدن وي روي صحنه با آن گيتار الكترونيك، فصلي تازه را اين‌بار در ادبيات رقم مي‌زد اما، او حتي براي دريافت جايزه‌اش در مراسم اهداي جوايز آكادمي نوبل شركت نكرد. اين حواشي وقتي شدت گرفت كه ديلن از پاسخگويي به تماس‌هاي آكادمي براي مدت طولاني خودداري كرد. يكي از اعضاي اين آكادمي او را «متكبر و بي‌ادب» خواند. با اين حال ديلن سرانجام خوشحالي‌اش از دريافت چنين عنواني را ابراز كرد و گفت؛ پس از شنيدن اين خبر زبانش بند آمده بود.
او همچنين اعلام كرد در صورت امكان براي دريافت جايزه‌اش به استكهلم خواهد رفت. اما سرانجام جاي او پتي اسميت اين جايزه را از طرف باب ديلن دريافت مي‌كند. برخي از ترانه‌هاي او توسط بسياري از خوانندگان مشهور دوباره‌خواني شده‌ كه از جمله آنها مي‌توان به «از فراز برج ديدباني» كه توسط جيمي هندريكس اجرا شده اشاره كرد.
اما با وجود شهرت و محبوبيت او، نظرات درباره اعطاي مهم‌ترين جايزه دنياي ادبيات به او متفاوت بوده است. «ماريو بارگاس يوسا» نويسنده مشهور پرويي و برنده نوبل ادبيات سال ۲۰۱۰ در اين باره گفت؛ «باب ديلن بي‌ترديد آهنگساز و خواننده توانايي است، اما نويسنده مهمي محسوب نمي‌شود. اعطاي اين جايزه به ديلن نمايانگر سطحي‌شدن فرهنگ در روزگار ما است. »
برنارد كوهن ۸۲ ساله اما پيش از مرگش، از تعلق گرفتن اين جايزه مهم به همتاي موسيقيدان خود ابراز خوشحالي كرد و گفت: به نظر من دادن اين جايزه به «ديلن» مثل آويختن يك مدال روي اورست به خاطر بلندترين قله جهان بودنش است.
با همه اين اوصاف اما، چيزي كه قابل‌انكار نيست اين‌ است كه باب ديلن صداي يك نسل است؛ نسلي كه در دوره‌اي، به عنوان نسل آرمان‌گرا توصيف شده است. نسلي كه در دهه شصت ميلادي با موسيقي ال. اس. دي. عشق و گل، مي‌خواست با مصرف‌گرايي، جنگ و بمب اتم مبارزه كند. ترانه‌هايي مانند: دميدن در باد، خدايان جنگ و ناقوس‌هاي آزادي تبديل به سرودهايي اعتراضي و انقلابي، نه‌تنها در امريكا بلكه در سراسر جهان، شدند؛ «شايد اين پرتوي خورشيد است/ كه بر تقاطعي كه من ايستاده‌ام مي‌تابد/ يا شايد چيزي مانند تغيير فصل باشد/ اما‌اي مادر، تو هميشه در خاطرم خواهي ماند. »

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون