• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3714 -
  • ۱۳۹۵ يکشنبه ۱۹ دي

درباره «خدايان شهري و اشباح پرسه زننده»

مصايب برآورده كردن آرزوهاي ديگران

سعيد كاويانپور

به اعتقاد ميشل فوكو، قدرت امتيازي نيست كه تصاحب و تملك شود: شبكه‌اي از مناسبات است كه همواره گسترش مي‌يابد و فعاليت مي‌كند. قدرت همه جا هست چون‌كه از همه جا نشات مي‌گيرد. نوعي استراتژي پيچيده ميان نيروهاست، يك معرفت گسترده و دانه درشت موجب كنترل مستمر رفتار مردم مي‌شود تا آنجا كه عملكردي مطابق پيش‌بيني دلخواه شبكه قدرت از آنها سر مي‌زند.
رمان خدايان شهري و اشباح پرسه‌زننده، بستر شكل‌گيري چنين مناسباتي است. ماجرا از آنجا آغاز مي‌شود كه يكي به اين معرفت دست پيدا مي‌كند كه آرزوهاي ديگران را تحقق بخشد. اين ايده گسترش مي‌يابد و سيستمي شكل مي‌گيرد كه عنان همه (حتي خالق‌اش) را به دست مي‌گيرد. گفت‌وگوي صفحه 87 مويد همين است: «همين‌جا كه ما الان نشستيم دفتر حسين بود. رو همين صندلي مي‌نشست. اولش نامه مي‌داد يا توي همين اينترنت مي‌گفت از آرزوهاتون عكس مي‌گيريم، يعني هر آرزويي داريد بگين، عكسش را درست مي‌كنيم بهتون مي‌ديم. بعد كار پيشرفت كرد، خواستند عكس را تبديل كنيم به واقعي... اينجا شد شركت. برنامه را پخش كرد. يا نه، فروخت. بعد برنامه شد سيستم. از دست حسين در رفت. از دست همه دررفت.»
ساختار رمان به گونه‌اي تنظيم شده كه در ابتدا همه شخصيت‌ها (حتي حسين) حضوري پر رنگ دارند. نه انگار مرده، روايت خاطراتش عيني است: گويي قهرمان را همراهي مي‌كند. به‌تدريج، در ميانه داستان، آنها كه سر و سري با سيستم دارند گم و گور مي‌شوند و كمتر به‌ديد مي‌آيند. فوكو در توصيف اين آدم‌ها از اصطلاح نامريي استفاده مي‌كند. آنها وارد ماشين قدرتي شده‌اند كه آدم‌ها را كشف مي‌كند، فرو مي‌ريزد و از نو تنظيم مي‌كند تا مجري مناسبات جديد باشند. بخش پاياني رمان هم نمودي از تكنيك‌هاي مراقبتي قدرت است: سيستم از نمايش قدرت به اعمال قدرت روي مي‌آورد. اعترافات ضد قهرمان در صفحه 170 حكايت تغيير رفتار سيستم است: «وقتي تعداد متمردها زياد مي‌شه، اون وقت تنبيه بيشتر مطرح مي‌شه. از يك‌جا به بعد فكر كنم فقط تنبيه بود. البته تنبيه و تشويق، آرزو و كابوس چيزيه كه ما فكر مي‌كنيم. هر فرمان سيستم، هر عكس، سرنوشت هرآدم را تا فرمان بعدي تعيين مي‌كنه. خوشبخت باشه يا بدبخت. گدا باشه يا ثروتمند.»
اين باور ساير شخصت‌هاي درگير سيستم است. قهرمان اما رفته‌رفته مناسبات قدرت را مي‌شناسد و درنهايت از همان لوگوي هول‌انگيز برنامه (نفرين الهه‌ها) نقطه ضعف سيستم را كشف مي‌كند: اگر همه مردم دست از قرباني دادن بردارند، نفرين هومه‌آ كارگر نخواهد شد. مصداق نظريه فوكوست، كه قدرت از طريق منازعات جاري تجلي مي‌يابد: قدرت تنها آن نيست كه توسط عاملان آن اعمال مي‌شود، قدرت هم به وسيله عاملان آن و هم كساني كه در برابر آن مقاومت مي‌كنند، ساخته مي‌شود.
راوي، جهان‌بيني خاصي دارد كه روي همه دنياي رمان سايه مي‌اندازد. گونه‌اي تندنويسي بصري در توصيف مكان و جزييات صحنه‌هايش هست كه در عين انتقال اطلاعات، اتمسفر محتواي داستان را مي‌سازد: «خاطره يك جان‌دار دوزيست است. يك زيستش توي كله آدم است، زيست ديگرش توي نشانه‌هاي بيرون از آدم. يك سهمي از خاطرات، حتي وقتي آدم بميرد، آن بيرون به حياتش ادامه مي‌دهد. اما اين زيست بيروني به تنهايي كاري ازش ساخته نيست. يادگاري‌ها، دست نوشته‌ها، اشياي به ظاهر ساده كه توي كشو بالايي ميز تحرير گذاشته‌اي، عكس لاي سررسيد، سنگ ظريفي جلوي آينه، يك كلاه لبه‌دار ساده، يك پاكت خالي سيگار و خيلي چيزهاي ديگر، بدون الصاق ماجرا و خاطره‌اي دربيرون، بدون چسبيدن به جفتش كه فقط توي ذهن آدم مربوطه ا‌ست، شبيه تكه جرم سماوي است، رها شده در فضاي بي‌‌نهايت. كور و بي‌شتاب پيش مي‌رود و راهي به زمين ندارد. شايد چند سال نوري ديگر بخورد به سنگي، سياره‌اي، تمام.»
نقطه قوت ديگر رمان، لحن روايت است. راوي در نظر اول سرد و بي‌تفاوت به‌نظر مي‌رسد، مدام و به شوخي كلماتي استفاده مي‌كند كه از متن بيرون مي‌زند. اين واژه‌ها بيش از آنكه حقيقتي را بيان كند، گونه‌اي امضاست پاي شخصيت راوي و يادآور نظريه فوكو: زبان حقيقت جهان را بيان نمي‌كند، تنها بازتابي از تجربه شخصي فرد است.

 

 

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون