پيام قتل معلم بروجردي: توقف خشونت در مدرسه
شيرزاد عبداللهي
اما مهمتر از مجازات اين دانشآموز، درك انگيزه، شرايط و زمينهاي است كه از يك دانشآموز 15 ساله قاتلي سنگدل ميسازد.
تاكنون اطلاعات اندكي در مورد سوابق، شرايط خانوادگي، وضعيت روحي و رواني دانشآموز منتشر شده است. نكته جالب اين است كه در هيچ يك از اطلاعيههاي رسمي آموزش و پرورش و نيروي انتظامي و گزارشهاي مطبوعاتي به نام دانشآموز اشاره نشده است.
خانواده دانشآموز ادعا كردهاند كه او داراي «مشكلات روحي و رواني» بوده است. اگر اثبات شود كه دانشآموز دچار مشكلات رواني حاد بوده، قتل محسن خشخاشي دبير فيزيك مدرسه حافظي را بايد تنها يك حادثه تاسفبار دانست.
اگر فرضيه بيماري رواني را بپذيريم، پرسش مهم اين است كه چرا مدير، مشاور، معاونان و معلمان مدرسه، متوجه بيماري اين دانشآموز نشده و دست به اقدامات پيشگيرانه نزدهاند؟ سياست آموزش و پرورش براي شناسايي دانشآموزاني كه بيماري رواني دارند چيست و بعد از شناسايي با آنها چه برخوردي ميكند؟ اما اگر فرض كنيم كه دانشآموز از سلامت رواني برخوردار بوده است، براي تحليل ماجرا به مستندسازي اتفاقات آن روز و نيز دسترسي به رزومه درسي و انضباطي دانشآموز، رابطه دانشآموز با معلمان و اولياي مدرسه، وضعيت خانوادگي، دوستان نزديك، موارد احتمالي كه اين دانشآموز درگذشته مورد خشونت و تحقير قرار گرفته يا دست به خشونت زده، نياز داريم.
پيام تربيتي خون اين معلم گرانقدر و مظلوم، حذف خشونت از فضاي مدارس است. 1- خشونت عليه دانشآموزان 2 - خشونت عليه معلمان 3- خشونت در متن برنامههاي درسي، اجزاي سهگانه خشونت در مدرسه است. نقش عمده در پاكسازي مدرسه از خشونت به عهده معلمان است. آغازكننده چرخه خشونت در مدرسه معلمان، مديران، معاونان و مربيان هستند، از نظر آماري خشونت عليه دانشآموزان در مدرسه قابل مقايسه با خشونت شاگردان عليه معلمان نيست.
در شغل معلمي چيزي بدتر از خشونت وجود ندارد. ميتوان آموزگار يك مدرسه كپري بود اما به روي دانشآموزان لبخند زد. ميتوان با حقوق كم مهربان بود. ميتوان در يك سيستم نامناسب درست كار و سيستم را اصلاح كرد. همواره به ياد داشته باشيم كه دانشآموزان در ايجاد اين شرايط هيچ نقشي نداشتهاند.
محور و اساس وزارت آموزش و پرورش و مدرسه دانشآموز است و وزير، مديركل، معلم و مربي شغل خود را مديون وجود دانشآموز هستند. هيچ راهي جز مجهز شدن به دانش روانشناسي و دانش تعليم و تربيت وجود ندارد. برخلاف تصور برخي دوستان در كشورهاي توسعه يافته معلمها آسيبپذيرترند. آنها به جاي مقابله با دانشآموز روش برخورد با ناهنجاريها و پرخاشگريها را ياد ميگيرند.
كار معلمي هم نياز به سواد دارد و هم نياز به فن معلمي. فن معلمي را بايد آموخت. اين بخش مغفول آموزش و پرورش است.