از نقد و اصلاح تا تاييد و حمايت
عبدالحسن مقتدايي
استاندار سابق خوزستان
بنيانگذاران جريان اصلاحات كه مجموعهاي از تفكرات چپ يا با گرايشات شبه چپ را شامل ميشود افرادي بودند كه در مجلس شوراي اسلامي سوم به عنوان پيروان جريان و تفكري تحت عنوان چپ قديم كه پس از گذشت سه دوره از مجلس شكل گرفته و پالايش و سازماندهي شده بود، شناخته ميشدند. بخش عظيمي از نمايندگان مجلس سوم به مجلس چهارم كه جو غالب آن جو كارگزاران بود راه نيافتند، جريان كارگزاران در آن دوران خط منفكي از جريان چپ داشت و به نوعي جرياني جديد تلقي ميشد كه با هدف تعديل كردن فضاي مجلس در برابر جريان چپ و تسهيل شرايط براي اقداماتي كه دولت در نظر داشت انجام دهد تشكيل شد اگرچه در حال حاضر جريان چپ و كارگزاران در كنار يكديگر و در قالب مجموعه واحدي به نام اصلاحات گام بر ميدارند.
چنان چه مقرر باشد ريشه و اساس چگونگي تشكيل جريان اصلاحات بررسي شود نام افرادي كه از نيروهاي سرشناس و اصيل جريان چپ محسوب ميشوند به عنوان بانيان شكلگيري اين جريان خودنمايي ميكند. در دوره نخست رياستجمهوري مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني پس از استقرار ايشان در نهاد رياستجمهوري، تقريبا 50 نفر از نمايندگان مجلس چهارم كه به عنوان اقليت چپ (فراكسيون خط امام) شناخته ميشدند با وي ملاقات و آمادگي خود براي همراهي با دولت ايشان را به واسطه شيخ حسين هاشميان، نماينده رفسنجان كه نقش سخنگوي آن جمع را داشت خالصانه و متواضعانه اعلام كرديم اما پاسخ مرحوم آيتالله هاشمي توأم با بيرغبتي وبه نوعي صراحتا بيانگر عدم نياز وي به برخورداري از حمايت جريان چپ بود.
نوع موضعگيري مرحوم آيتالله هاشمي را اگر با در نظر گرفتن معيارهايي مانند هماهنگي كامل مجلس چهارم با دولت، برخورداري دولت از خلاقيت و پيگيري مجدانه عمليات بازسازي و توسعه و تركيب كاملا اجرايي- سياسي كابينه، اشراف همهجانبه رييس قوه مجريه بر وضعيت موجود كه موجب كاهش دغدغهها در رابطه با مديريت اجرايي كشور ميشد و همچنين رابطه بسيار خوب ايشان با حضرت امام خميني(ره) كه به تازگي دارفاني را وداع گفته بودند تجزيه و تحليل شود ميتوان نتيجه گرفت كه شرايط مملكت به گونهاي بود كه منجر به ترسيم چهرهاي مقتدر و قدرتمند از وي به عنوان رييسجمهور در برابر اقليت چپ شد در حالي كه ايشان در دوره مجلس سوم به دليل اينكه حامي ميرحسين موسوي در زمان رياستجمهوري مقام معظم رهبري بود از موافقان جريان چپ به شمار ميرفت اما مجموع عوامل مذكور سبب ساز نوعي برخورد قابل انتظار كه ميتوان حتي آن را منطقي دانست از سوي شخصيتي سياستمدار كه در راس دولت قرار داشت در برابر جريان اقليت چپ شد. جريان چپ جرياني آبديده به لحاظ تجارب افرادي كه تحت لواي اين جريان فعاليت ميكردند محسوب ميشد؛ اغلب نمايندگان مجلس سوم كه بانيان شكلگيري جريان چپ بودند در كوران سختيهاي دوراني همچون جنگ تحميلي، پذيرش قطعنامه، ارتحال امام خميني(ره)، بازنگري قانون اساسي و... پخته شده و بدينترتيب يك جريان سياسي كاملا مجرب در برابر يك شخصيت سياستمدار كاركشته مانند مرحوم آيتالله هاشمي قرار گرفته بود و در نهايت سببساز فرا گرفتن نكتهاي عبرت آميز مبني بر اينكه هر جرياني مورد پذيرش كانون قدرت نباشد بايد فاصله خود را با آن حفظ كند، شد. بنده به عنوان شخصي كه از دوران مجلس سوم تاكنون همواره داراي تفكرات و مواضعي چپ بوده و نگاهي اصلاحاتي داشتهام دريافتهام مصلحت مملكت منوط به داشتن چنين ديدگاهي است؛ در حال حاضر تشكيلاتي تحت عنوان مجمع اصلاحطلبان وجود دارد. مجموعه جريانات اصلاحاتي در يازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري در شرايط خاصي از يك جريان فكري تحت عنوان اعتدال حمايت كرد در حالي كه شايد شخصيتي كه در رأس اين جريان قرار دارد هيچ گونه تشابه و سنخيتي به لحاظ عملكرد اجرايي، همراهي همهجانبه مجلس با دولت، ابعاد شخصيتي و... با دوران مرحوم آيتالله هاشمي ندارد و در طول 4 سال گذشته موضعگيري خاصي در جهت اصلاحات نيز نداشته است. به نظر ميرسد جريانات سياسي كمكم بايد به مرحلهاي از رشد، توسعه و مصلحتانديشي برسند كه تمامي داشتههاي خود را در مسير حمايت از يك جريان يا يك شخصيت خاص هزينه نكنند و در وهله نخست عملكردها با ملاك قرار دادن باورها و ارزشهاي موجود با توجه به واقعيتهاي جامعه و نظرات قاطبه مردم نقد و بررسي شده و اگر ارزيابي نهايي مطلوب بود آن زمان اعلام حمايت شود تا بتوان پاسخگوي آرايي بود كه مردم به واسطه اعتبار تفكر يك جريان به صندوقهاي راي مياندازند. از آخرين دوره انتخابات برگزار شده در كشور كه انتخابات مجالس شوراي اسلامي و خبرگان رهبري بود، يك سال گذشته است در اين مدت چه نقدهاي سازندهاي ارايه و چه تلاشي در راستاي كشف چهرههاي جديد صورت گرفت تا حال در آستانه انتخابات پيشرو مجددا با تعجيل و در شرايط ضيق زماني به يك شخصيت واحد نرسيم؟ شايد فلسفه وجود فاصلهاي 4 ساله بين برگزاري انتخابات دورههاي مختلف رياستجمهوري برخورداري از فرصت كافي در راستاي برطرف كردن برخي نواقص و ملموسيت وجود نوعي نگاه اصلاحاتي است، اگرچه عدم مدنظر قرار دادن يك جايگزين در موقعيتهاي حساس مانند انتخابات رياستجمهوري خود نشانهاي از ضعف سياستگذاران جريانهاي مختلف در كشور است زيرا حتي اگر از همان بدو انتخاب يك گزينه براي رياستجمهوري حمايت از او براي دو دوره مدنظر باشد فارغ از اينكه نوعي تحميل و محدوديت انتخاب براي مردم ايجاد ميشود، بيانگر عدم برنامهريزي در طول قريب به 4 سال گذشته است تا جايي كه چنانچه حتي بر حسب اتفاق، حادثهاي براي رييسجمهور رخ دهد هيچ جايگزيني كه مورد وثوق و تاييد آن جريان فكري باشد، وجود ندارد مگر اينكه مجددا با تعجيل و شتابزدگي بدون كوچكترين فرصتي براي بررسي توانمنديها يك گزينه معرفي شود. رقم زدن شرايط خاص اضطراري و بسيج مردم براي حضور در انتخابات بدون حصول نتايج مطلوب اقدامي منطقي نيست و بدون شك مسووليت تمامي بسيجهايي كه تاكنون صورت گرفته متوجه افرادي است كه در راستاي حضور شخصيت مورد وثوق خود در انتخابات ايدهپردازي ميكنند زيرا اگر قرار است بهطور مداوم از ذخاير و سرمايههاي يك مجموعه سياسي كه ميراث افرادي است كه در گذشته براي ايجاد، تقويت و استمرار آن تلاش كردهاند در مسير حمايت از اشخاصي كه چندان عملكرد مطلوبي از خود نشان ندادهاند هزينه شود، آن مجموعه دارايي قابل اعتنايي براي عرضه به نسلهاي آينده نخواهد داشت.