اصلاحات، مسيري بر ادامه راه
وحيد معتمدنژاد
فعال فرهنگي
حضور ملتها در عرصههاي اجتماعي و سياسي هميشه ريشه در عواملي چند دارد تا دليلي بر حذف، ظهور و ثبات ساختاري سياسياي باشد كه در دايره خواست و مطالبات آنان در چرخش است تا از اين طريق به مشاركت سياسي خود بيفزايند.
اين مشاركت در نزديك به چهار دهه پس از انقلاب در نظام سياسي ايران كه با فراز و نشيبهايي همراه بوده عملا رفتار و فرهنگ مردم ايران را در همگرايي با شعار و اهداف دولتها به اشكال گوناگون به چالش كشانده و انتظار «بهبود كارايي» را در رويارويي با مشكلات عديده «چندگرا» به بالاترين حد مطلوب رسانده است.
حضور اقشار مختلف مردم در انتخابات اخير نشانگر اين حقيقت است كه مردم خود را براي تغييرات اساسي آماده كردهاند.
مشكلات و معضلاتي كه در ساليان گذشته در تمامي اركان زندگي گريبانگير آنان شده و از اين طريق مسير هويتيابي مردم را به چالش كشيده، امروز در سايه انتخابات به چارهجويي تبديل شده است كه اين خود زمينه مشاركت مردم را در تصميمگيري جهت انتخاب «مطلوب» را به نمايش ميگذارد.
مشاركت و استقبال مردم از اصلاحات و گفتمان غالب سياسي در شرايط جامعه امروز ايران، موثر از شرايط حاكم بر روابط اجتماعي آنان در گذشته بوده كه به درستي با مطالباتشان تعريف نشده است.
اينكه دولتهاي پس از انقلاب با مسير تحولخواهي ملت كمتر توانستهاند همسو و همگرا باشند زاييده تفكر غلط تفكيك شهروند اجتماعي از شهروند سياسي است كه اين مهم «امتيازدهي طبقاتي» را در جامعه مرسوم كرده و طبيعي است كه اين نوع امتياز به شكاف اجتماعي منجر شده و از درون، رشد ارزش افزوده همگاني را براي افراد جامعه به حداقل ميرساند.
در چنين شرايطي است كه تقابل ميان دولت و ملت پديدار ميشود و متعاقب آن جامعه ايران دو مسير كاملا متفاوت در اشكال گوناگون امتياز را طي ميكند.
نخست مسيري كه امتياز زاست و ديگري مسيري كه امتياز خواه است. در نوع اول مسير از مجاري و كانالهاي خاص ارتباطي با دولت و شبكههاي متنفذ در درون آن باز ميشود و در نوع دوم از طريق مطالبات و خواستههاي مشروع، بحق و قانوني است كه «امتيازخواهي» را در فرصتهاي انتخاباتي به منصه ظهور گذاشته تا دولتمردان را در معرض آزمايش وعدههاي آنان قرار دهند.
گرچه اين دو مسير در هيچ مكان و زماني به نقطه وصل نرسيده و هميشه به صورت موازي طي طريق ميكنند اما جامعه ايراني در ساليان گذشته با تمرين و ممارست توانسته تا حدودي از مسير نخست با پيروي از اصول اوليه دموكراسي عبور كند و به مسير دوم كه خواست همگاني است نزديكتر شود.
نمونه اخير مشاركت در انتخابات از همين اصل پيروي ميكند كه جامعه آگاه ايراني هر گاه لازم بداند در اصلاح و تغيير آنچه به نظر او مراحل توسعه را مسدود يا به كندي ميگرايد، خيزشي اجتماعي از خود بروز دهد.
بديهي است در اين خصوص شكست به منزله «گرا»هاي نادرستي است كه در اين مسير توسط راهبان به رهروها نشان داده ميشود و پيروزي حاصل نشان دهي صحيح و بر اساس نقشه راه است.
آنچه در اين بين حايز اهميت است مسير دموكراسي است كه همه دولتها- خارج از بحث جناحي- بايد اهداف و برنامههاي جامعهپسند خود را با نشان و علايم روشن در اين مسير در معرض ديد همگان قرار دهند تا آينده بهتري در تصور عمومي نقش بندد.